واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: جمهوری اسلامی و "دین و دنیای مردم" سید ضیاءالدین احتشام عصرایران - کنش و واکنش هایی که در حکومت جمهوری اسلامی از سوی کارگزاران نظام در همه شؤون و مراتب شکل می گیرد و در معرض قضاوت مردم واقع می شود ، مستقیم یا غیر مستقیم ، بر دینداری بخش بزرگی از جامعه ، خاصه نسل جوان ، تأثیر می گذارد.این در حالی است که در سایر حکومت ها ، رفتار حاکمان ، اساساً ربطی به دین پیدا نمی کند و مثلاً در کشوری مانند سوئد ، هر عملکردی از فلان وزیر و وکیل و ژنرال و ... سر بزند ، نه دینداری مردمانش تقویت می شود و نه کسی از دین خروج می کند.علت این مساله نیز واضح است ؛ نظام جمهوری اسلامی ایران ، به نام دین ، بر پایه دین و توسط دینداران شکل گرفته و بالیده است و قوانین اصلی حاکم بر آن نیز دارای مبانی دینی و فقهی هستند. به علاوه بسیاری از رفتارها و کنش های حکومتی نیز با دلایل دینی توضیح داده می شوند ، مانند تنفیذ حکم رییس جمهور توسط ولی فقیه یا اجرای قوانین مربوط به مجازات مجرمین در مقولاتی مانند حدود و دیات و قصاص.لذا از آنجا که کلیت ساختار ، بر پایه آموزه های دینی شکل گرفته ، کار آمدی یا ناکارآمدی کارگزاران نظام دینی - خواهی نخواهی و درست یا نادرست - به دین و دینداری مرتبط می شود ؛ اگر نظام کارآمد باشد و در آن ، کارگزارانی سالم ، متخصص ، متعهد ، عادل و دانا زمامدار امور باشند و سمت و سوی کلی جامعه ، "پیشرفت ، رفاه ، عدالت و فضیلت مداری " باشد ، «دین» و « نظام دینی» تحسین می شود و طبیعتاً اقبال به دینداری به ویژه در میان جوانان ، بیشتر و عمیق تر خواهد شد.اما اگر ناکارآمدی ، بی اخلاقی های سیاسی ، تبعیض ، تشدید فشارهای معیشتی بر مردم و نظایر این ها ، مولفه های تثبیت شده - ولو برای مدتی- در یک نظام اسلامی باشند ، مردم به دو گروه عمده تقسیم خواهند شد:گروهی که دین داری شان ریشه دار است و قدرت تمیز بین دین و رفتارهای کارگزاران نظام را دارند ، عملکردهای نامطلوب آنان را به حساب دین نخواهند گذاشت و خواهند کوشید حتی به بهای کنار کشیدن از مناسبات سیاسی ، دین خود و خانواده شان را حفظ کنند و از هر فرصتی برای تطهیر دامن دین از برخی عملکردها بهره گیرند چه آن که اینان ، به عنوان دینداران سنتی و ریشه دار ، واقعاً دغدغه دین دارند و از این که می بینند کنش و واکنش های نامعقول برخی افراد به حساب دین نوشته می شوند ، عمیقاً غصه دار و سوگ مند هستند.اما گروه دوم ، کسانی هستند که دین را نه بر مبنای آموزش های نهادینه شده خانوادگی یا مطالعات شخصی و دریافت عمیق درونی ، که در رفتارهای کسانی جست و جو می کنند و می بینند که داعیه دار دینداری اند و ای بسا در حکومت دینی هم صاحب منصب هستند.اینان ، دین را در الگوهای عینی مشاهده می کنند و به عنوان مثال ، اگر رفتاری حکیمانه ، اخلاقی و منطبق با فطرت انسانی از یک روحانی یا یک متدین صاحب منصب ببینند ، بر میزان ارادت شان به دینی که توانسته است چنین انسان هایی را به آنان عرضه کند ، افزوده خواهد شد ولی اگر خدای ناکرده از چنان شخصی سوء نیت و عملکرد نامناسب ببینند ، گمان می برند -هر چند به اشتباه - که این خطا نیز ریشه دینی دارد.البته امکان دارد که در اولین مواجهه با خطای مدعیان دینداری ، چنان تصوری پیش نیاید ولی وقتی این مساله را در افراد متعدد و در رتبه های مختلف و طور مداوم ببینند و نتیجه کلی آن را نیز در شوؤن گوناگون زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی لمس کنند ، رفته رفته ، این باور ناروا درباره نسبت دین با عملکرد مدعیان دینداری در افکارشان نهادینه می شود و پدیده دین گریزی شکل می گیرد.در واقع این گروه ، ابتدا دچار تردید می شوند و در گذر زمان ، بی آن که سوء نیتی داشته باشند ، از دین "زده" می شوند و البته چون از سر عداوت بدین راه نرفته اند ، همواره نگاهی به پشت سر دارند چه آن که اساس انسان ها بر پایه فطرت الهی است.البته ناگفته پیداست که در این میان ، برخی افراد ضد دین نیز وجود دارند که می کوشند با دستاویز قرار دادن برخی سوء عملکردها ، اصرار نمایند که منشأ این ناملایمات دین است .بدیهی است که هر اندازه ، میزان موفقیت حاکمان دینی در اداره مدبرانه جامعه بیشتر باشد ، توفیق گروه های ضد دین کمتر خواهد بود و بالعکس.از این رو ، کارگزاران نظام اسلامی ، نسبت به همتایان خود در حکومت های غیردینی ، کار سخت تری دارند چه آن که توأمان باید در اندیشه دو مقوله مرتبط با هم باشند: تمشیت امور کشور و دغدغه دین جامعه.متاسفانه باید به تلخی گفت برخی سیاستمداران و صاحبان منصب و تریبون ، گاه رفتارهایی دارند و بعضاً سخنانی می گویند که با آشکار ترین و بدیهی ترین اصول دینی و اخلاقی نیز سر سازگاری ندارند و تأسف بار تر این که چنین رویکردهایی به هزینه دین شکل می گیرد و نهایتاً به تضعیف دینداری در جامعه به ویژه در میان جوانان منجر می شود.البته در این که اصولاً نباید عملکرد اشخاص را به حساب دین گذاشت ولو آن که حتی لباس دین نیز بر تن شان باشد ، شکی نیست ، چه آن که انسان موجوی جایز الخطاست ولی دین ، موهبتی است الهی و منزه ؛ اما ما در اینجا ، بحث نظری نمی کنیم ، بلکه می کوشیم با نگاهی واقع بینانه ، هشدار دهیم که در دنیای واقعی عملکرد کارگزاران نظام دینی ، ارتباط جدی پیدا می کند با باورهای دینی و ایمان مردم.اولین سرود جمهوری اسلامی بیتی داشت که به طور صریح و مختصر و مفید ، هدف از شکل گیری جمهوری اسلامی را بیان می کرد : « شد جمهوری اسلامی بپا که هم دین دهد هم دنیا به ما »واقعیت نیز همین است و انقلاب اسلامی مردم ایران نیز برای آبادانی دین و دنیای شان بود و جالب اینجاست که در نظام جمهوری اسلامی ، عملاً این دو به هم گره خورده اند : اگر کارگزاران نظام دینی ، کار امد باشند ، طبیعتاً دنیای مردم آباد می شود و با تقویت نیک نگری به دین ، دینداری هم قدرت می گیرد و بالعکس.از این رو ، دردمندانه و دلسوزانه توجه مسوولان را بدین "بدیهی مهم" جلب می کنیم که یا رفتارهایشان را منطبق با اصول و آموزه های دینی کنند تا مردم در آنها ، تبلور عینی کارگزاران یک نظام دینی را مشاهده کنند و یا آن که تصریح دارند آنچه می کنند ، ربطی به دین ندارد و مثلاً در فلان ماجرا ، دعوایی است بر سر قدرت و نه حفظ ارزش های دینی... و البته در این میان باید بر سبیل عدالت و انصاف ، حساب مسوولان پرهیزگاری که خالصانه و عاشقانه به دین و میهن خدمت می کنند را از برخی افراد که ره به خطا می روند، جدا کرد و بر تقویت و تحسین آنان همت گمارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]