واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فرمانده محور دارخوین (2)عملیات ثامن الائمه علیهمالسلامبه روایت سرلشکر شهید حسن باقری
طرح به اجرا در نیامد زیرا نفت ها زود تر از موعد مشتعل شد ولی توسط بادی که در منطقه بود ، دود به سمت جنوب حرکت کرد و به پاسگاه فرماندهی تیپ 3، که در دویست، سیصدمتری پاسگاه فرماندهی عملیات سپاه بود، رسید. پاسگاه فرماندهی تیپ 3 تعطیل شد و به پاسگاه فرماندهی سپاه آمدند. ما هم یکی دو تا از بیسیمهای خود را در اختیار آنها گذاشتیم تا گردانهای خود را هدایت کنند، اما کنترل جزء به جزء عملیات در دست برادرانی بود که کاملاً، نسبت به طرح توجیه شده بودند و در داخل عمل میکردند. در نتیجه، اخلال در فرماندهی تیپ 3 به روند عملیات ضربه نزد، اما به دلیل اینکه، سپاه تمام بیسیمها و انتقال مهمات و تدارکات را اداره میکرد، اگر این دود به فرماندهی سپاه میرسید، قطعًا، در کنترل عملیات مشکل ایجاد میکرد. دود تا صد متری پاسگاه سپاه را فرا گرفته بود و حتی جنگل را پوشانده و قسمتی از آن را آتش زده بود، اما درست صد متر مانده به پاسگاه ما، باد شدیدی وزیدن گرفت که تا به حال، در منطقه ندیده بودیم. در این زمان، باد فیبرهایی را که برای پاسگاه زده بودیم، بلند کرد و دود تا ارتفاع صدمتر از سطح زمین را پوشاند و از صدمتر مانده به پاسگاه تا صد متر بعد از آن را فرا گرفت. پس از آن، وزش باد قطع شد و دود به مسیر خود ادامه داد. در این هنگام به سرهنگ پرورش، فرمانده تیپ 3، گفتم خودش از نزدیک ببیند که دود به اینجا که رسید، از بین رفت تا بعد نگوید خرافه بافتهایم. درست صد متر مانده به پاسگاه ما، باد شدیدی وزیدن گرفت که تا به حال، در منطقه ندیده بودیم. در این زمان، باد فیبرهایی را که برای پاسگاه زده بودیم، بلند کرد و دود تا ارتفاع صدمتر از سطح زمین را پوشاند و از صدمتر مانده به پاسگاه تا صد متر بعد از آن را فرا گرفت. پس از آن، وزش باد قطع شد و دود به مسیر خود ادامه داد. نکتهی در خور توجه اینکه، این دود در موفقیت عملیات بسیار موثر بود؛ چرا که توپهای عراقی از خط اول، که سقوط نکرده بود، نفتها را مجدداً مشتعل کردند، به طوری که تا خاک ریز دوم را دود فرا گرفته بود و از خاک ریز دوم به بعد، که نیروهای ما به کنار رودخانه رسیده بودند، اصلاً دودی دیده نمیشد. عراقیها در بیسیم میگفتند: ظلمات است نمیدانیم چه کار کنیم. از آن طرف رودخانه، دیگر چیزی برادران ما را تهدید نمیکرد به رغم اینکه پشت بیسیم مراقب کل عملیات بودیم و میگفتیم واحد عقبی کجاست، مواظب جناح چپ و راست خودت باش، ولی پیشروی عملیات دست ما نبود. در جناح چپ ما، نیرویی به دشمن حمله نکرده بود، میخواستیم ساعت 6 صبح، پدافند شمال نهر شادگان را برقرار و سپس، به سمت پل قصبه حرکت کنیم، اما به علت اینکه نیروهای محور آبادان به دلیل داشتن جبهه باز نتوانسته بودند به سرعت در جبههی دارخوین پیشروی کنند، مجبور بودیم با احتیاط پیش برویم؛ زیرا ممکن بود عمده نیروی دشمن برای فرار کردن به قلب نیروی ما بزند. در ساعت 30: 6 صبح، به ما خبر دادند که برادران خودی رفته و پل قصبه را گرفتند .باید یادآور شد که فاصلهی پدافند پل قصبه تا نهر شادگان حدود 2 الی 5/2کیلومتر ست. در ساعت 9 صبح در هشتصد متری جنوب قصبه خط پدافندی برقرار کردیم. تشخیص ما این بود زمانی که نیروهای آبادان به پل حفار برسند و تامین پل را برقرار کنند، در جنوب پل قصبه، دو خط پدافند یکی در کنارهی جادهی آبادان- اهواز برای تامین در مقابل نیروهای شرق که به آنها حملهای نشده بود؛ یکی هم در جنوب لازم بود.
مابرای پدافند لودر و بلدوزر فرستادیم تا خاک ریز بزند اما برادران گزارش دادند که این خاک ریز را عراقیها برای تامین ما زده بودند و برادران پدافند خود را برقرار کردند. بین ساعت 9 تا 10 صبح، به دلیل اینکه نیروی جنوب ما به این قسمت از شرق رودخانه فشار آوردند تا از پل حفار فرار کنند و یک گردان تانک موفق شد، از منطقه فرار کند. برادران ما حدود هفت کیلومتر پیشروی کردند و نه از رده خاک ریز رد شدند و از آنجا که کسی با راه آشنا نبود و عراق جادهی آسفالت را بریده بود، نیروهای تدارکاتی، داخل این همه خاک ریز گم میشدند با وجود حداکثر تلاشی که انجام میگرفت. نمیتوانستیم مهمات برسانیم، تدارک رسانی واقعاً مشکل بود؛ زیرا، هنوز در داخل سنگرها، نیروهای عراقی پنهان شده بودند. هنگامی که برادران دیدند تانکهای عراقی دارند از پل حفار فرار میکنند، نتوانستند تحمل کنند در این زمان، به فرمانده لشگر 77 اطلاع دادیم: خودتان اقدام کنید یا مسئولیت را به عهده بگیرید و پیامدهای آن را بپذیرید. در این کش و قوسها بودیم که خبر دادند برادرانی که از بالا آمده بودند، حمله کردند و حدود ساعت 13 یا 14 پل حفار را گرفتند از آنجا که نیروهای دشمن در منطقه پخش و کنترلی نسبت به آنها وجود نداشت و ما حداکثر توانسته بودیم چهار کیلومتر زیر نهر شادگان و حدود سه کیلومتر پدافند را در جنوب آن برقرار کنیم، این تانکها برای باز کردن راه پل، فشار میآوردند بدین ترتیب، نیروی ما بارها، در بین دو پل حفار و قصبه محاصره شدند،عراق برای اینکه آبروی خود را در سطح بینالمللی حفظ کند و اعلام کند که همچنان، در شرق کارون حضور دارد پانزده تانک را در قسمت شرقی پل حفار مستقر کرده بود که یا از غرب کارون آورده بود یا همان تانک هایی بودند که در شرق کارون حضور داشتند. هرازگاهی، چند تانک حمله میکردند و پس از اینکه با دفاع برادران روبه رو میشدند، به عقب برمیگشتند و تعداد دیگری میآمدند، اما بیفایده بود؛ بنابراین، سی دستگاه تانک که روی آنها نیروهای زیادی سوار بودند، آمادهی تسلیم شدند نخست، فرمانده گردانی که در منطقه بود، خود را تسلیم کرد. سپس، براداران با کمک خود رانندههای تانک، تانکها را به عقب تخلیه کردند. به علت گرمای شدید و خستگی زیاد برادران و حجم زیاد آتش دشمن و فاصلهی زیاد موقعیت خودی از پل، برادران نتوانستند پل را نگه دارند هر چند در اینجا، از یک گروهان احتیاط و امتیاز ردهی دوم استفاده کرده بودیم، اما هیچ نیرویی از ارتش به پل حفار نرسیده بود، مشکلی که در روز دوم، برای ما تلفات زیادی به بار آورد.برادران قطعهی چهارم یا پنجم پی ام پی پل قصبه را هنگام شب با مواد منفجره منهدم کرده بودند و قصد داشتند در مورد پل حفار نیز همین کار را انجام دهند، اما به دلیل درگیری شدید مجبور شدند هفتصد تا هشتصد متر عقب بنشینند .
عراق برای اینکه آبروی خود را در سطح بینالمللی حفظ کند و اعلام کند که همچنان، در شرق کارون حضور دارد پانزده تانک را در قسمت شرقی پل حفار مستقر کرده بود که یا از غرب کارون آورده بود یا همان تانک هایی بودند که در شرق کارون حضور داشتند. برادران با کمک نیروهای سمت بالا و پایین محور و محور 3 موفق شدند پل را تصرف و در شب دوم آن را منفجر کنند. عدم هدایت عملیات در سطح لشکر، که نتوانسته بود دو تیپ را با هم هماهنگ کند، یکی از علل عمدهی افزایش تلفات ما در کنار پل حفار بود. یگانهای تانک در شرق و غرب جادهی آسفالت در همان منطقه مستقر بودند و هنوز به سمت کنارهی کارون پیشروی نکرده بودند، تنها حدود یک گروهان تانک چیفتن به یک کیلومتری کارون آمده بود و اجرای آتش آن هم به صورت دیده بانی بود با این حال، عراقیها در این محور تلفات بسیاری را متحمل شدند به برادران ، یادآور شده بودیم که همانند تجربهی حملات پیشین، در وهلهی نخست، به گرفتن اسیر مشغول نشوند و بدین ترتیب، برادران، تنها از ساعت 10 صبح ، کم کم نیروهای دشمن را اسیر کردند.منبع : ماهنامه شمیم عشق
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]