واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با این مشخصات، کسی را ندیدهای؟نگاهی به اشعار طنز عمران صلاحی
عمران صلاحی یک آدم کاملاً معاصر است. نه «جهانیست بنشسته در گوشهای» و نه اهلِ دک و پزِ آکادمیک. طنزنویسی را با مطبوعات آغاز کرد و تا واپسین دمِ حیات این همکاری را قطع نکرد. نکتة جالب همینجاست. معمولاً کسانی که زیادی معاصر میشوند و با مطبوعات زیادی حشر و نشر پیدا میکنند، آدمهای تاریخمصرفداری میشوند و عمر آثارشان از عمر خودشان هم کوتاهتر. بیخود نیست که «ژورنالیزم» و «مطلب ژورنالیستی» در مملکت ما تبدیل به یک نوع «فحش» شده و ابزاری برای تحقیر و تخفیف. هرکس را که بخواهند حسابی ضایع کنند و از حیز انتقاع ساقط، میگویند: «ژورنالیست است». امّا همین «ژورنالیزم» ابزاریست که نمیتوان آن را نادیده گرفت. بهویژه نویسندگان و هنرمندان برای ابرازِ وجود به آن سخت نیازمندند. امّا همین ابزار اگر راهِ استفادة صحیح از آن را نیاموخته باشی میتواند بلایِ جانت شود و تو را به موجودی روزمره و مبتذل بدل کند. چه بسیار بودند نویسندگان و هنرمندانِ مستعدی که متهور این ابزار شدند و شهرتِ کاذبی که از این طریق به دست آورده بودند برای همیشه آنان را نابود کرد. بودهاند کسانی هم که با هوشمندی و فراستی که داشتند از این ابزار تنها حسنِ استفاده کردند. مثالِ بارزش «جلال آلاحمد» بود. نویسندهای که امروزه در آثار شخصی و نامههای خصوصیاش هم به چشم یک اثر هنری نگریسته میشود. عمران صلاحی نیز اگرچه همواره دمخور مطبوعات و مطبوعاتچیها بود و حرف و سخن زمانه را بر زبان میآورد، امّا آنقدر هنرمند بود که پرداختن به مسائل زودگذر و بسیار پیش پا افتاده را به یک اثر ماندگار بدل کند. بدون شک این قضاوت شامل همة آثار او نمیشود. به هرحال مسائلی همچون دغدغة معاش و یا غفلتی که گاه گریبانِ هشیارترین آدمها را هم میگیرد در خلق آثار او بیتأثیر نبودهاند. تصور میکنم صلاحی در شعر طنز چهرة متفاوتتری دارد. شعر صلاحی عمیقتر و ظریفتر از دیگر آثار اوست. علتش هم شاید این باشد که او شعر را فقط و فقط برای دلِ خود سروده و نه سفارش مطبوعهای و یا به سودایِ حقالتألیفی. البتّه دستهای از شعرهای او خیلی مورد پسندِ طبع صاحب این قلم نیست. نگارنده اولین و یا به عبارتی اصلیترین مشخصة شعر طنز را همان خندهآفرینی و یا ایجاد انبساطِ خاطر میداند، معنی عمیق، انتقاد سازنده و یا غیرسازنده، ظرافت و رندی و ویژگیهای دیگری که میتواند به طنز تعالی ببخشد، اولویتهای بعدی هستند. امّا عمرانِ صلاحی در پارهای از اشعاری که خود آنها را طنز میخواند نهتنها خاطری را منبسط نمیکرد بلکه به شدّت روح و جانِ مخاطب را متأثر میکرد: آینة کوچک پروانهها چشمة زنبورها تیلة انگشت باد مختصری از خزر آه قطرة باران، دگر آن قطره نیست توی باغ بال و پر بلبلی شد سیاه از ته دل خنده زد روی درختی کلاغ قار قار قاه قاه دانة انگور به می فکر کرد تیغ نهادند به رگهای تاک خمرة پُر سرکه بر ایوان نشست ابر سیاه آمد و بارانِ سنگ آیة نازل شده از سوی ابر قابل تفسیر نیست برگ گل یاس را باد قرائت نکرد بلبل مسلول به کنجی نشست سرفه کرد دفتر گل بسته شد فاتحه! (گزیدة اشعار طنزآمیز. انتشارات مروارید. ص7 116)
این شعر میتواند شعر تلخ، شعر سیاه، شعر اعتراض و یا عنوانهای دیگری از ایندست داشته باشد. ولی شعر طنز؟ به راستی اگر شما این شعر را در یک مجموعه شعری که عنوان طنز را بر روی جلد نمیداشت میدیدید، باز هم فکر میکردید با یک شعر طنز مواجهید؟ کلمة پایانی شعر هم اگرچه از جدّیت شعر میکاهد، امّا آن قدرها هم بار طنزآمیز ندارد که فضای تلخ و سیاه شعر را کاملاً عوض کند و با ایجاد یک کنتراست شدید و یا تناقضِ اغراقآمیز کلّیتِ شعر را به شعر طنز بدل کند. شعرهایی از ایندست در مجموعة گزینة اشعار طنزآمیز که به همّت خود عمران فراهم آمده، کم نیستند؛ که من به عنوانِ یکی از علاقمندان به شعر طنز و همچنین عمران صلاحی، چندان آنها را نمیپسندم. طنز میتواند سیاه و تلخ و حتی ویرانگر و کُشنده هم باشد (درست مثل «عارفنامة» ایرج میرزا که سبب مرگ عارف قزوینی شد) ولی در درجة اوّل باید «طنز» باشد و بعد چیزهای دیگر. نه اینکه اول چیزهای دیگر باشد و بعد رگههایی از طنز، آن هم با دقت فراوان بتوان در آن یافت. دستة دیگر اشعاری هستند که بیشتر به جملات قصار، کاریکلماتور و یا در متعالیترین صورتش به سخنانِ حکیمانه شباهت دارند تا طنز. بخوانید: گفت: هرکه عریان آید، در باران خیس نخواهد شد یا: عکسی به دست داشت از خود آن را نشان من داد پرسید: ـ با این مشخصات، کسی را ندیدهای؟ یا این شعر که بهگونهای ترجمانِ سخنِ مولیالموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) است که فرمود «الإنسان حریصٌ علی ما منع»: شاید اگر نگفته بودی به آن در نزدیک نمیشدم کلید را نمیچرخاندم چشمانداز را نمیگشودم نهی تو همه امر بود شعر عمران به معنای سنتی و کلاسیکِ کلمه «معنا محور» است. دارای پیامی صریح و انتقادی. صِرف تصویر و یا بازیهای زبانی اگرچه در کارهایش دیده میشود، امّا اصل و اساس کار او را تشکیل نمیدهد. حتّی در «موقعیتهای طنز»ی که ایجاد میکند، بیشتر به محتوا میاندیشد و در واقع «موقعیت طنز» در خدمت نتیجهای است که شاعر میخواهد به دیگران بقبولاند. شعر «قوت قلب» و «باز همان» از نمونههای بارز این نوع طنز به شمار میآید. در این دو شعر، دو موقعیت به تصویر کشیده میشود. در هردو موقعیت، واقعیت چیز دیگریست و حقیقت چیز دیگر. مخاطب از آغاز شعر با واقعیت روبهروست، امّا در پایان شعر با حقیقتی که توسط شاعر افشا میشود، متوجّه میشود که با یک موقعّیت کاملاً طنز روبهرو بوده است. طنزی که اگرچه مخاطب را میخنداند امّا به شدّت تکاندهنده و تأثر برانگیز است و به نظر من نقطة اوج آثار طنز عمران صلاحی را باید در اینگونه کارها جُست. آثاری که هم سرخوشی و لبخند را به همراه میآورد و هم تفکر و تأمل را بر میانگیزد. گاهی اوقات به نظر میرسد که عمران بسیاری از اشعاری را که در «گزیدة اشعار طنزآمیز» خود گرد آورده، با قصد و انگیزة طنزآمیز بودن نسروده. که البتّه میتوان گفت این نظر کاملاً درست است، چرا که برخی از اشعار «ایستگاه بین راه» و «گریه در آب» نیز در این مجموعه گنجانده شده. دو مجموعهای که هیچکس در جدّی بودن آنها شک و تردید ندارد.
بدون هیچ شک و شبههای عمران صلاحی وقتی طنز را جدیتر گرفت متوجّه شد که برخی از آثار جدی او «طنز» میتوانند نامیده شوند، یا حداقل رگههایی از «طنز» میتوان در آنها پیدا کرد. البتّه در آثار کسانی که هم در حوزة شعر جدی و هم در حوزة شعر طنز فعالیت میکنند، این دو وجهی بودن همواره دیده میشود. آثار طنز آنها خالی از جد و آثار جدی آنها نیز خالی از طنز نیست. و درست به همین دلیل اشعار طنزآمیز عمران صلاحی مخاطبی را که صرفاً به دنبال انبساط خاطر است راضی نمیکند. کم نبودهاند مخاطبانی که با دیدن کتاب «گزیدة اشعار طنزآمیز» او چهره در هم کشیدهاند و از اینکه اشعار جدی را به جای اشعار طنز به آنها قالب کردهاند، دلخور شدهاند. امّا حقیقت ماجرا این است که تلقی عمران صلاحی از «طنز» با تلقی رایج و معمول متفاوت بود. کافیست مخاطب با عالم شاعر نسبتی پیدا کند، آنوقت بسیاری از این آثارِ به ظاهر جدی، رنگ و بویی دیگرگونه پیدا میکند. البتّه در مقام ذوق و سلیقه میتوان برخی از این آثار را نپسندید، چنانکه خود نگارنده نیز در ابتدای این یادداشت، عدم موافقت خود را با نوعی از طنز بیان کرد؛ امّا رد و انکار کلیّت آثار نویسندهای همچون عمران صلاحی را آن هم به این دلیل که «طنز نیست» کاملاً بیمورد میدانم. البتّه این نکته را هم میتوان اضافه کرد که «طنز» به معنای معمول و مرسومش در آثار منثور صلاحی نمود بیشتری دارد. انگاری صلاحی آثار منثور خود را با «خودآگاهی» بیشتری مینوشت و در هنگام نوشتن چنین آثاری به مخاطب توجه بیشتری داشت. موسی جوادی/سوره مهر تنظیم:بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]