واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آيا فرمان بندگي مخالفت آزادي انسانها است؟
آنکه گريزد ز خراجات شاه بار کش غول بيابان شودابتدا ببينيم عبادت هدف است يا وسيله؟عبادت هم هدف است و هم وسيله، به اين معنى که خود عبادت هدف زندگى است «قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُکِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ اَلْعالَمِينَ بگو نماز و عبادات و زندگى و مرگم همه از آن خداى پرورنده جهانيان است»، 1مضمون اين آيه به طور اختصار اين است که تمام «من» از آنِ خداى سبحان است و اين هدف زندگى انسان در دنيا است که خداوند آن را عبادت و بندگى ناميده و فرموده است: «وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» 2و از طرفى عبادت وسيله است، وسيله رسيدن به يقين و کمال «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى يَأْتِيَکَ اَلْيَقِينُ» 3 و کمال هر موجود و از جمله انسان در عينيت يافتن و به ظهور رسيدن تمام استعدادهاى نهفته آن موجود است. و بىشک در ميان استعداد انسان تحقق يافتن خواستهاى مادى و حيوانى را نبايد در شمار کمالهاى انسانى به شمار آورد، زيرا اين خواستها بين انسان و حيوان مشترک است و در اين مرحله انسانيت انسان بالقوه است و حيوانيت او بالفعل شده است، انسانيت انسان زمانى به فعليت مىرسد که استعدادهاى جان و روانش شکوفا شود و به کمال و لذت بىپايان دست يابد بنابراين مقاصدى را که يک انسان در فرايند زندگى دنبال ميکند همه يکسان نيستند، برخى از اين هدفها، مقدماتى و زمينهساز براى نيل به هدفهاى بالاترند و برخى هدف نهايى و اصيل به شمار مىروند.اگر آدمى نخواهد بنده کسى باشد تنها از يک راه ممکن است و آن بندگى خداست.آنگاه است که آدمى از قيد همه زنجيرهاى بندگى و بردگى رها شده و با بىنهايت هم آوا مىشود، ليکن آنکه از بندگى خدا سر برتافت گرفتار بندگى نفس و شيطان و بردگى در برابر دريوزگان مىشوددر اين ميان عبادات همان طور که هدف زندگى است، از طرفى هدف مقدماتى است، به تعبير ديگر وسيله است براى رسيدن به هدف برتر و که همان کمال انسان و شکوفا شدن استعدادهاى جان آدمى است که اوج آن رسيدن به قرب پروردگار مىباشد و آن مقامى است که انسان به ذات اقدس الهى رهنمون مىشود و در جوار رحمت الهى استقرار مىيابد. «إِنَّ اَلْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ. فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيکٍ مُقْتَدِرٍ؛ به راستى که پرهيزکاران در باغها و جويبار در جايگاهى راستين نزد پادشاهى مقتدرند»، 4خلاصه آنکه هدف نهايى انسان کمال است و کمال انسان به شناخت خداست و معرفت هر شخص به ميزان قرب او به خداست و تقرب با سير الى الله ممکن است و عبادت بندگى و سرسپردگى محض در برابر خدا طريقه سير الى الله است.عبادت کردن هيچگونه منافاتي با اصل آزادي انسان ندارد زيرا انسانهايي که خداپرستند با اختيار خود آن را انجام ميدهند و خداوند در انتظار عبادت کسى نيست و عبادت و طغيان بندگان نفع و ضررى براى خداوند ندارد. قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد: «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اَللَّهَ شَيْئاً؛ هر کس به جاهليت و گمراهى پسروى کند هرگز خدا را زيان نمىرساند»، 5انسان آزاد يعنى آزاد از بندگى و بردگى خلايق، که آنان نيز مثل او، همه بندگانى تهيدست و فقيران درگاه الهىاند، اما اختيار آن گونه که از دايره قدرت خدا نيز رها باشيم نه مطلوب است و نه ممکن.اما عبادت فلسفههاى ديگرى نيز دارد که به اختصار به برخى از فلسفههاى آن اشاره مىشود: 1- تربيت و سازندگى؛ عبادت و ارتباط با خدا در رشد کمالات انسانى، پرورش فضائل و مکارم اخلاقى و تنظيم مناسبات انسانى و اجتماعى نقش فوق العادهاى دارد.2- آرامش روحى و روانى؛ از ديدگاه روانشناختى ارتباط با خدا، انس با خالق هستى و گفتگو با آفرينشگر عالم و آدم از بهترين عوامل آرامش روانى و مقابله با اضطرابات درونى است.3- ايجاد روح اميد و نشاط؛ يکى از ديگر کارکردهاى روانشناختى عبادت، احساس اميدوارى است، زيرا کسى که با خدا در ارتباط است، خود را در زندگى تنها و بىپناه نمىيابد. از اينرو روانشناسان معتقدند که دين و عقايد و مناسک دينى باعث کاهش رنجهاى انسان و بويژه غم و رنج تنهايى در کوير خشک زندگى و در برخورد با ناملايمات و دشواريها است. آرى عبادت آدمى شور و نشاط، اميد و قدرت بردبارى و مقاومت در برابر سختيها عطا مىکند.4- آثار حقيقي؛ اعمال انسان داراى اثر تکوينى و حقيقى در حيات جاودان آدمى است. به عبارت ديگر بهشت و دوزخ يک امر قراردادى و اعتباري نيست، بلکه حضور و تجسم خود عمل انسان است. اگر آدمى نخواهد بنده کسى باشد تنها از يک راه ممکن است و آن بندگى خداست. در اين صورت است که آدمى از قيد همه تعلقات و زنجيرهاى بندگى و بردگى رها شده و با بىنهايت هم آوا و هم سخن مىشود، ليکن آنکه از طرق بندگى خدا سر برتافت گرفتار بندگى نفس و شيطان و بردگى در برابر دريوزگان مىشود: آنکه گريزد ز خراجات شاه بار کش غول بيابان شوداين که انسان آزاد و مختار آفريده شده است، يعنى آزاد از بندگى و بردگى خلايق، که آنان نيز مثل ما، همه بندگانى تهيدست و فقيران درگاه الهىاند، اما اختيار آن گونه که از دايره قدرت خدا نيز رها باشيم نه مطلوب است و نه ممکن.براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ببينيد: 1- فلسفه و هدف زندگى، استاد محمد تقى جعفرى.2- کلياتى پيرامون عبادات اسلامى، شهيد سيد محمدباقر صدر.3- اسرار عبادات، آيه الله جوادى آملى.تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه - حسين عسگري1. انعام، آيه 162 2. الذاريات، آيه 56 3. حجر، آيه 99 4. قمر، آيه 54 و 55 5. آل عمران 144 6. حج، آيه 37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]