واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قضا و قدر، راهي که نبايد رفت!قضا و قدر از عقايد قطعي اسلامي است كه در كتاب و سنّت وارد شده است و دلايل عقلي نيز آن را تأييد مي كند .درباره « قدر » همين يك آيه كافي است كه مي فرمايد :« إِنّا كُلَّ شَيء خَلَقْناهُ بِقَدَر » . ( 1 ) « ما هر چيزي را به اندازه آفريديم » .بنابراين جهان آفرينش جهان تقدير و برنامه ريزي شده است . هر انساني كه از مادر متولد مي شود ، حيات و زندگي او برنامه ريزي شده است .درباره قضا كه به معني قطعيت و به اجرا درآوردن يك برنامه است ، همين آيه كافي است كه :« وَهُوَ الّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طِين ثُمَّ قَضي اجلاً » . ( 2 ) « اوست كه شما را از خاك آفريد ، آنگاه مدت عمر را معين ساخت » .آفرينش انسان با اختيار و آزادي آميخته و اندازه گيري شده است ، و قضاي الهي جز اين نيست كه هرگاه انسان از روي اختيار ، اسباب فعلي را پديد آورد ، تنفيذ الهي از اين طريق انجام گيرد .با توجه به اين آيات و نيز رواياتي كه در اين زمينه وارد شده است ، هيچ مسلماني نمي تواند قضا و قدر را انكار كند . هر چند معرفت تفصيلي به جزئيات مسأله ضرورتي ندارد و اصولاً براي كساني كه آمادگي ذهني براي فهم اين گونه مسائل دقيق را ندارند ، وارد شدن به آن شايسته نيست ، چه بسا ممكن است در عقيده خود دچار اشتباه يا ترديد شوند و به گمراهي افتند . راه صعب العبور قضا و قدر
از اين جهت اميرمؤمنان علي (عليه السلام) خطاب به اين گروه مي فرمايد :« طَريقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ وَبَحْرٌ عَمِيقٌ فَلا تَلِجوه وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ » . ( 3 )« راهي است تاريك، از آن راه نرويد ، و دريايي است ژرف پس به آن وارد نشويد و آن راز الهي است ، پس خود را براي پرده برداشتن از آن به رنج نيفكنيد » .بنابراين ، جهان آفرينش همه با اندازه گيري و برنامه خاصي آفريده شده و طبق آن پيش خواهد رفت و انسان نيز جزئي از اين جهان است كه از اين ضابطه بيرون نيست . آنچه مهم است اين كه قضا و قدر را با « جبر گرايي » يكسان نينگاريم . اعتقاد به قضا و قدر با جبرگرايي متفاوت است . آنچه شيعه انكار مي كند و همه گروه عدليه با آنان در اين مطلب هم صدا هستند ، اين است كه تقدير الهي و تحقق آن برنامه ها به حكم قطعي خدا ، مانع از اختيار و آزادي انسان ، در انتخاب نيك و بد نيست .امروز گروهي از گنهكاران ، به سان مشركان عصر رسالت ، هر نوع بدبختي و گنهكاري خود را معلول قضا و قدر دانسته و خود را پيراسته و بيگناه قلمداد مي كنند و پيوسته شعار آنان اين است كه مي گويند :كوكب بخت مرا هيچ منجم نشناخت يا رب از مادر گيتي به چه طالع زادم ؟و به قول ديگري :گليم بخت كسي را كه بافتند سياه به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرددر حالي كه از نظر قرآن ، هر فردي مسئول اعمال خود مي باشد ، چنان كه مي فرمايد : « لَيْسَ لِلإنْسانِ إِلاّ ما سَعي » . ( 4 ) « براي هر انساني بهره اي جز سعي و كوشش او نيست » .در پاسخ به اين گروه از كج انديشان كه ديواري كوتاه تر از ديوار قضا و قدر نمي پندارند ، بايد گفت :نكـوهش مكـن چـرخ نيلـوفـري رابرون كـن ز سر بـاد خيـره سـري راتو خود گر كني اختر خويش را بـدمـدار از فلك چشم نيك اختـري راشيعه با تمام وجود قضا و قدر الهي را در عالم آفرينش از اصول مسلم مي داند ولي آن را با جبر و جبرگرايي يكسان نمي شمارد و منافي با آزادي بشر نمي داند ، در توضيح اين مطلب بايد گفت :قضا و قدر در افعال انسان با اختيار و آزادي او كمترين منافاتي ندارد . زيرا تقدير الهي در باره انسان همان فاعليت ويژه او است ، بدين معنا كه او يك فاعل مختار و مريد بوده و فعل و ترك هر عملي در اختيار او است . قضاي الهي در مورد فعل انسان قطعيت و حتميت فعل است ، ولي پس از اختيار و اراده او .به تعبير ديگر ، آفرينش انسان با اختيار و آزادي آميخته و اندازه گيري شده است ، و قضاي الهي جز اين نيست كه هرگاه انسان از روي اختيار ، اسباب فعلي را پديد آورد ، تنفيذ الهي از اين طريق انجام گيرد .با توجه به اين آيات و رواياتي كه در اين زمينه وارد شده است ، هيچ مسلماني نمي تواند قضا و قدر را انكار كند . هر چند معرفت تفصيلي به جزئيات مسأله ضرورتي نداردبرخي از افراد ، گنهكاري خود را مولود تقدير الهي دانسته و تصور كرده اند جز راهي كه رفته اند ، راه ديگري در اختيار آنها نبوده است ، در حالي كه خرد و وحي اين پندار را محكوم مي كنند . زيرا از نظر خرد ، انسان با تصميم خود سرنوشت خويش را برگزيده است ، و از نظر شرع نيز او مي تواند انساني شاكر و نيكوكار ، يا كفران كننده و بدكار باشد ، چنانكه مي فرمايد :«إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمّا شاكِراً وَإِمّا كَفُوراً » . ( 5 )در عصر رسالت گروهي از بت پرستان ، گمراهي خود را معلول مشيت الهي پنداشته و مي گفتند : اگر خواست خدا نبود ما بت پرست نمي شديم ! قرآن كريم پندار آنان را چنين نقل مي كند :« سَيَقُولُ الّذينَ أَشْرَكُوا لَو شاءَ اللّهُ ما أَشْرَكْنا وَلا آباءُنا وَلا حَرَّمْنا مِنْ شَيء » . ( 6 )« مشركان خواهند گفت : اگر خدا مي خواست ، ما و پدرانمان مشرك نمي شديم و چيزي را حرام نمي كرديم » .سپس در پاسخ آنان مي فرمايد :« كَذلِكَ كَذَّبَ الّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّي ذاقُوا بَأْسَنا » :« پيشينيان نيز چنين نسبت دروغ دادند ، تا اينكه عذاب ما را چشيدند » .خوشبختانه گروهي از محققان اهل سنت در قرن چهاردهم در عين اعتقادراسخ به قضا و قدر ، آن را مانع از حريت و آزادي انسان در عمل ندانسته اند . برخي از آنان عبارتند از :1 . محمد عبده ( 1266ـ 1323 ) شيخ الأزهر . ( 7 )2 . عبدالعظيم زرقاني ، مؤلف كتاب « مناهل العرفان » . ( 8 )3 . شيخ محمود شلتوت ( م1383 ) شيخ الأزهر . ( 9 )آنان با نظريات روشنگرانه خود ، كليه رواياتي را كه مسلم در صحيح ( 10 ) خود درباره قضا و قدر نقل كرده است و سر سوزني با جبرگرايي اختلاف ندارد ، تأويل و يا مردود دانسته اند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. قمر/49.2. انعام/2. 3. نهج البلاغه، كلمات قصار:287. 4. نجم/39. 5. انسان/3.6. انعام/148.7. رسالة التوحيد، ص 59.8. مناهل العرفان:1/506.9. تفسير قرآن كريم:240ـ 242.10. صحيح مسلم، ج8، ص 44 و 48; جامع الاصول:1/516.منبع: راهنماي حقيقت پرسش و پاسخ پيرامون عقايد شيعه، جعفر سبحانيتنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه_شکوري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]