واضح آرشیو وب فارسی:برترینها: محبت و آرامش راز ماندگاري ازدواج داود رشيدي و احترام برومند «داوود رشيدي» و همسرش، يك زوج ايدهآل هستند، لازم نيست خيلي كارشناس باشي تا اين را بفهمي؛ كافيست چند ساعت را با آنها در منزل زيبا و گرمشان گذراند و رابطه عاشقانهشان را ديد.
1 نام و نام خانوادگي كانديداي مورد نظرداوود رشيدي متولد 1312 تهراناحترام برومند متولد 1326 تهران2 تاريخ ازدواج و تعداد سالهايي كه با هم زندگي كردهايد؟سال 1347، ما توسط يكي از دوستان روزنامه نويس كه دوست صميمي آقاي رشيدي و با برادر من هم دوست بود آشنا شديم. البته هيچ نيت و قصد قبلي در كار نبود و ما تصادفا با هم ملاقات كرديم. از آن زمان تا حالا 43 سال ميگذرد. 3 آيا در حال حاضر در تهران زندگي ميكنيد و خانم برومند هنوز مشغول به كار هستند؟رشيدي:من و خانم برومند از اول ازدواجمان در تهران زندگي ميكرديم و الان هم در تهران هستيم. با اينكه اوايل ايشان كارهاي تلويزيوني انجام ميدادند اما بعدها به دلايلي غير از ازدواجمان، نشد كه كار را بهطور جدي ادامه دهد و بيشتر در منزل حضور داشت. 4 اخلاق و خلق و خوي همسر شما در رابطه با مشكلات زندگي چگونه بوده است؟رشيدي:به هر حال همه زندگيها مشكلاتي دارند. يادم ميآيد اوايل انقلاب براي مدتي نه من و نه خانم برومند سر كار نميرفتيم و مشكل داشتيم. البته اين مشكلي كه ميگويم از نظر مالي بود و نه احساسي و رابطهاي. . . اما اگر كسي از بيرون ما را ميديد متوجه مشكلاتمان نميشد. از نظر ظاهري، هيچ تغييري اتفاق نيفتاده بود و مشكلات نتوانست رابطه ما را تحت تاثير قرار دهد. اين قدر كه وقتي به آن فكر ميكنم، خاطرات بدي يادم نميآيد. در واقع سخت بود اما بد نگذشت. برومند: البته اين را بگويم كه يكي از محاسن فوقالعاده داوود اين است كه اتفاقات و خاطرات بد يادش نميماند، اينكه يادش نيست را جدي ميگويد چون واقعا چيزهاي ناراحتكننده در خاطرش نميماند. من از سال 58 و آقاي رشيدي از سال 59 از تلويزيون بيرون آمديم و ديگر كار نكرديم. به هر صورت براي آدمهايي مثل ما، اين مسئله آسان نبود. آن موقع پسرمان تازه ديپلم گرفته بود و دخترمان ليلي، تازه به دبستان ميرفت. به هر حال هر تغييري، مثبت يا منفي، شرايط متفاوتي براي زندگي بهوجود ميآورد. آقاي رشيدي گفتند آن موقع تنگدست بوديم، ميخواهم اين جمله را اصلاح كنم. بهنظرم ما در تنگنا قرار داشتيم نه اينكه تنگدست باشيم. ولي داوود هميشه ميگفت كه ظاهر ما نبايد اين مشكلاتي كه داريم را فرياد بزند و بايد حفظ ظاهر كنيم. اما به هر حال اين دوران هم گذشت و همه چيز روي روال عادي افتاد. به هر حال ما هميشه مشكلاتي داشتيم. چون كار سينما و تلويزيون، خواه ناخواه باعث ميشد كه آقاي رشيدي خيلي وقتها تهران نباشند. البته تئاتر به اين دليل كه در تهران متمركز بود از اين نظر مشكلي بهوجود نميآورد. اينها طبيعتا كمي مشكل است. ولي به هر حال همه مشاغل، مشكلات خودشان را دارند ولي نبايد فراموش كرد كه جذابيتهاي زيادي هم هست. شغل ما بهطور خاص آنقدر جذابيتهاي رنگارنگ دارد كه اگر كسي علاقهمند باشد، سختيهايش را هم به جان مي خرد. 5 واكنش همسر/ شوهر شما نسبت به احساسات و علائقتان در ارتباط با مسائل زندگي چگونه و تا چه ميزان قابل پذيرش است؟برومند: به هر حال ما در دو خانواده متفاوت و شرايط متفاوت بزرگ شدهايم. مثلا من در ايران بزرگ شدهام و داوود در خارج از ايران. طبيعتا با هم متفاوتيم ولي از هم پرت نيستيم. اگر همسر من معتقد باشد كه مثلا من نبايد با خواهرم رفتوآمد داشته باشم يا من چنين چيزي از او بخواهم قطعا باعث بروز مشكلاتي بين ما ميشود. ما سر خيلي چيزها جروبحث ميكنيم ولي از لحاظ عقايد فكري و روحي بهشدت تفاهم داريم. 6 آيا از سليقه همسرتان در نظم و دكوراسيون داخلي خانه راضي هستيد؟رشيدي: چيدمان خانه سليقه احترام است و اختلاف سليقه ما در اين مورد نهايتا به جاي تابلوها ختم ميشود. چيدمان خانه كار و سليقه اوست و من بسيار تابع هستم. البته خانه ما هيچ وقت عجيبتر از جاهاي ديگري كه زندگي كردهام نبوده و به آن عادت داشتهام. برومند: وقتي ازدواج كردم، بسيار جوان بودم. در خيلي از موارد و بهخصوص دكوراسيون خانه بيشتر از اينكه تحتتأثير خانواده خودم باشم، از خانواده همسرم الهام گرفتهام. مثلا منزل خواهر آقاي رشيدي، بسيار زيبا تزئين شده است و من گاهي يك دفعه ميفهمم كه دارم خانه را مثل او درست ميكنم. يا خانه پدرش بسيار زيبا و كلاسيك بود و من خيلي دوست داشتم و هميشه آن خانه در ذهنم هست. 7 آيا سليقه شوهرتان را در انتخاب لباس و آرايش و رويهمرفته سرووضع ظاهرياش ميپسنديد؟مثال بزنيد. برومند: توصيههاي من راجع به ظاهر آقاي رشيدي گاهي پذيرفته ميشود و گاهي نه. خيلي وقتها قبول ميكند ولي واي به روزي كه روي دنده لج بيفتد! مثلا گاهي پيش ميآيد كه ميگويم:«لباسها و كفشت قهوهايست، جورابت مشكي. جورابت را عوض كن.» ميگويد: «نه هميني كه من الان پوشيدهام خوب است، تو چه كار داري؟ من ديگه حوصله ندارم، اذيتم نكن.» ولي معمولا بهنظر من احترام ميگذارد و حتي با هم براي خريد لباس ميرويم. من هم اگر او لباسهايم را دوست نداشته باشد يا حتي مِن مِن كند، لباسهايم را تغيير ميدهم. 8 در صورت بروز اختلاف سليقه يا عقيده شوهر/همسرتان چگونه با مشكل پيش آمده روبهرو ميشويد؟رشيدي: ما هيچ وقت در مورد مسائل مهم و بزرگ با هم اختلاف نظر و عقيده نداشتهايم. چيزهاي كوچك و پيش پا افتادهاي بوده كه اين تفاوتها هم براي همه زن و شوهرها پيش ميآيد. ما هيچ وقت دعوا به آن معنا كه كاسه بشقاب بشكنيم، نداشتهايم. هميشه همه چيز دوستانه و منطقي حل شده است. هيچ كدام از ما، هيچ وقت به فكر اين نبوده كه آخر بحث برنده شود يا بخواهد ثابت كنيم حق با من است. درگيري مهمي كه ما را اذيت كند واقعا وجود نداشته است. من كه حتي به ياد ندارم در دوران جواني هم من يا خانم برومند سر احساسات يا علايق مختلفمان با هم درگير شويم، چه برسد به حالا. برومند: چيزي نبوده كه من دوست داشته باشم و او بدش بيايد. مثلا من بدم ميآيد كه همسرم سر زده با چند نفر از دوستانش به خانه بيايد اما واقعا او چنين كاري نميكند. ولي پيش ميآيد كه سليقههايمان در مورد بعضي چيزها متفاوت باشد، مثلا داوود، عاشق موسيقي كلاسيك است و من موسيقي سنتي دوست دارم. اما نه من و نه او، از شنيدن موسيقيهاي مورد علاقه ديگري ناراحت نميشويم. اين مسائل كوچك و جزئي و گذرا هستند در واقع اصلا مسئله نيستند. 9 آيا از همكاري همسرتان در انجام امور منزل راضي هستيد؟رشيدي: حتما، چون من كه كار خاصي انجام نميدهم و مديريت خانه با ايشان است. من فقط در شلوغ كردن و ريخت و پاش كردن خانه كمك ميكنم!برومند:من اصلا توقع كمك ندارم. ولي او هم اگركاري از دستش بر بيايد انجام ميدهد. به هر حال از اول خيلي به اين كمك كردن عادت نكرده كه خريد كند يا كارهاي خانه را انجام دهد. خيلي هم وقت نداشته. ولي اگر كاري از او بخواهم، تقريبا انجام ميدهد، مثلا اگر بگويم يك كيلو گوجه بخر، 2 كيلو خيار ميخرد! چون من كار بيرون نميكنم و خانه هستم، مسئوليت اينجور كارها بيشتر با من است. 10 آيا همسر شما در برگزاري مهمانيها و جشنهاي خانوادگي و مناسبتهاي خاص سنگ تمام ميگذاريد؟برومند: من عاشق مهماني گرفتنم ولي الان خيلي خسته ميشوم. ضمن اينكه شغل داوود و خيلي از آدمهايي كه ما با آنها رفتوآمد داريم، چندان حساب و كتاب ندارد و نيمشود ساعت مشخصي براي آن تعيين كرد و وقتهايمان، سخت با هم جور ميشود. من الان راضيه خواهرم را 3 ماه است كه نديدهام. ولي آن زمانها وقتي تازه ازدواج كرده بوديم و در خانه پدر شوهرم در شميران زندگي ميكرديم، جمعهها همه ميدانستند كه ما خانهايم و هركسي كه بخواهد، ميتواند بيايد ديدن ما. خدا مادر آقاي رشيدي را رحمت كند، هميشه جمعهها براي 50-60 نفر غذا درست ميكرد. دوستان اسم آن جا را گذاشته بودند داووديه!رشيدي: من اهل خانهام و ترجيح ميدهم كه به خانهام بيايند نه اينكه من بروم. خانم برومند خيلي وقتها دوستان قديم مرا دعوت ميكند و واقعا در اين مورد هواي من را دارد. 11 از نحوه تماس همسرتان با اعضاي فاميل و همكاران و دوستان راضي هستيد؟برومند: بله. در جريان كارهاي دوستان همكارش هست ولي چون اعتقاد دارد تلفن براي كارهاي ضروري ساخته شده، معمولا كوتاه حرف ميزند. رشيدي: خيلي! بعضي وقتها نيم ساعت با تلفن حرف ميزند! 12 در يك جمعبندي كلي بگوييد چه مسئلهاي باعث شده تا همسرتان را به عنوان همسر ايدهآل معرفي كنيد؟رشيدي: محبت و آرامش و احترامي كه ما براي هم قائليم رابطه ما را نگه داشته است. هر وقت كه من كاري را شروع ميكنم، ميبينم كه خيلي جاها احترام به اندازه من، به كار اهميت ميدهد و براي آن دلواپس و نگران است. من سعي ميكنم كه مشكلات كارم را به خانه نياورم ولي همسرم به هر حال ناراحتيها و نگرانيهايم را حس ميكند و دركم ميكند. برومند: اصل رابطه ما بر دوست داشتن و عشق استوار است و درك متقابل كه همه، آن را داريم. من، همه سعيم را ميكنم كه داوود را درك كنم و راضي نگهش دارم. او هم هيچ وقت چيزي را به من تحميل نميكند و با من صادق است. باز نشر اختصاصی: Bartarinha.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترینها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 540]