تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات عقل تحمّل نادانان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831618756




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اعتياد همسرم، امانم را بريده


واضح آرشیو وب فارسی:برترینها: داستان‌هاي واقعي از دادگاه طلاق اعتياد همسرم، امانم را بريده اين بار اعتياد نه‌تنها اين 2 نفر را عذاب مي‌دهد بلكه باعث شده در جواني سياه‌پوش بچه‌شان هم باشند

خودش 42‌ساله بود و همسرش 30 ساله!  ولي وقتي نگاه‌شان مي‌كردي انگار 50 سال عمر كرده بودند، هر 2 شكسته و تكيده بودند، يكي از غصه، ديگري از مواد مخدر.اين بار چرخه انگل اعتياد از «زن» شروع شده بود. خيلي آرام و آهسته شروع كرد به صحبت‌كردن، بدون اين‌كه نگاهي به من داشته باشد يا بپرسد براي چه و چرا آنجا نشسته‌ام.آن‌قدر اين داستان فلاكت‌بار را تكرار كرده بود كه ديگر از تكرارش، حتي گريه‌اش هم نمي‌گرفت.«7ساله كه مواد مي‌كشم»؛ اين جمله آغاز صحبت‌هاي او بود. از يك بيماري مرموز شروع شد، درد استخوان و تب‌هاي مداومي كه مي‌آمدند و مي‌رفتند، چند بار رفتم دكتر ولي داروها اثري نداشتند يا لااقل من فكر مي‌كردم اثري ندارند. پدرم هم گاهي ترياك مي‌كشيد، به همين دليل وقتي بي‌تابي و بدن‌درد من را كه تك‌دختر خانواده بودم مي‌ديد، تحمل نمي‌كرد؛ هر بار با يك يا دو پك از كنار مصرف روزانه‌اش من را آرام مي‌كرد.هميشه از اين‌كه آلوده بشوم مي‌ترسيدم، براي همين هر چند روز يك بار كه ديگر درد به استخوان‌هايم فشار مي‌آورد، سراغ پدرم مي‌رفتم و او هم با اين كار دردم را كاهش مي‌‌داد. چند ماهي به همين منوال گذشت و من هم ديگر سراغ پدرم و موادش نرفتم... تا اين‌كه ازدواج كردم. همسرم،  مرد آرام و صبوري بود و هيچ‌وقت با هيچ خواسته من مخالفت نمي‌كرد.يك‌بار شوهرم بر اثر بي‌احتياطي همكارش از پله افتاد و يك پايش شكست به همين دليل مجبور بود چند وقتي را در خانه بگذراند، شكستگي زانو و استخوان‌ ران پايش درد زيادي داشت و هيچ‌چيز آرامش نمي‌كرد، من هم شيوه پدرم را براي او تكرار كردم با اين فرق كه من به همسرم نمي‌گفتم چه كار مي‌كنم! فقط هر ساعت يا هر شبانه روز يك بار قليان آماده مي‌كردم و به اين شيوه مواد را به او مي‌رساندم. او كه از همه جا بي‌خبر بود، هر روز مي‌گفت: «خيلي دلم قليان مي‌خواهد، وقتي اين كار را انجام مي‌دهم، آرام مي‌شوم و دردم كمتر مي‌شود.»من هم همچنان اين كار را ادامه مي‌دادم، بعد از بهبود پايش و بلندشدن از تخت بيماري، همچنان تمايل نشان مي‌داد كه من برايش قليان آماده كنم.فكر مي‌كنم 4-3 ماه بعد بود كه خودش فهميد چه بلايي سرش يا بهتر بگويم، سرمان آمده! چون هر 2 گرفتار و معتاد شده بوديم.چند سال به همين منوال گذشت، هيچ كدام به روي ديگري نمي‌آورديم كه تو هم معتاد هستي ولي هر 2 مي‌دانستيم كه چه مي‌خواهيم و چه بلايي سر زندگي‌مان آورده‌ايم. شغل همسرم، آزاد است يعني مشكلي با درآمد و ساعت رفت‌وآمد ندارد به همين دليل بهانه‌اي براي كارنكردن و رفتارهاي مشكوك سركارش نداشت، از طرف من هم خيالش راحت بود كه خودم به اندازه كافي اسير و در بند هستم كه نخواهم سراغ او بروم و او را بابت اين كار يا ترك‌كردن اذيت كنم، به همين دليل اين فرو رفتن در منجلاب ادامه داشت تا زماني‌كه فهميدم باردارم!بارداري آن هم با شرايط من وحشتناك بود. جرات نمي‌كردم سراغ پزشك خصوصي بروم، بنابراين به چند مركز بهداشت مراجعه كردم ولي هر بار كه به آنجا مي‌رفتم و آنها حال و اوضاع مرا مي‌ديدند، از پذيرش من خودداري و مرا به مركز ديگري راهنمايي مي‌كردند. تصميم گرفتم كه اصلا تحت نظر هيچ پزشكي نباشم و فقط براي زايمان به بيمارستان مراجعه كنم.چند ماهي از بارداري‌ام گذشته بود و من همچنان بي‌خيال و آرام به كارهاي قبلي‌ام ادامه مي‌دادم و اصلا نگران اين نبودم كه شايد براي فرزندم مشكلي پيش بيايد تا اينكه زمان وضع حمل فرا رسيد. شبانه به يك بيمارستان دولتي مراجعه كردم و به‌صورت اورژانس زايمان انجام شد، ‌پزشكان آنجا متوجه اعتياد من و حتي فرزندم شدند، آن‌ها براي من و نوزاد بيچاره‌ام داروهايي تجويز كردند و او را در دستگاه نگه داشتند چون اوضاع خوبي نداشت، ‌به كمك آن‌ها و با فشار آن‌ها مجبور به ترك اعتياد شدم. چند وقتي گذشت تا توانستم ميزان مصرفم را كمتر كنم و دائم زيرنظر پزشكان بيمارستان بودم تا اينكه اجازه دادند فرزندم را به خانه بياورم.تنهايي، افسردگي بعد از زايمان و بي‌خوابي‌هاي شبانه‌روزي باعث شد كه دوباره برگردم سراغ همان وضعيت قبلي، با اين‌تفاوت كه اين‌بار 3نفر شده بوديم، حتي فرزندم هم در اين وضعيت همراهم بود!...يك روز از گريه‌هاي بي‌امان فرزندم آنقدر گيج‌ و كلافه شده بودم كه او را دكتر بردم، هر كاري مي‌كردم، نه مي‌خوابيد و نه آرام مي‌شد و نه... پزشك تشخيص داد كه فرزندم دچار ذات‌‌الريه شده و بايد در بيمارستان بستري بشود؛ چند روزي در بيمارستان بود ولي فايده‌اي نداشت و به‌علت نارسايي ريه‌اي كه از زمان تولد داشت و اين بيماري به آن اضافه شده بود، در بيمارستان فوت كرد.... شوهرم كه تا اين زمان به اين وضعيت اسفبار، عادت كرده بود و اعتراضي نمي‌كرد، ديگر آرام نماند، اول خودش را به يك مركز ترك اعتياد معرفي و تلاش كرد تا ترك كند، حالا هم كه پاك است و ترك كرده، آمده دادخواست طلاق داده و حاضر نيست ديگر با من زندگي كند. من نمي‌خواهم كه از همسرم جدا شوم ولي او حاضر نيست با يك زن معتاد زير يك سقف زندگي كند، به همين دليل آمده اينجا تا مرا طلاق بدهد.نظر مشاور :اعتياد همسرم امانم را بريدهجاي تأسف است كه هنوز مي‌شنويم و مي‌بينيم كه افرادي از دردي به نام اعتياد براي درمان موقت استفاده مي‌كنند.اعتياد معضل بزرگي است كه برخي افراد در خانواده‌ها به آن دچار هستند.اين باور كه تفريحي كشيدن، اشكالي ندارد بسيار اشتباه است يا كه من معتاد نيستم و همين يكي، دو دفعه را مي‌كشم تا دردم ساكت شود و... نه تنها راه‌حل، براي تسكين درد نيست بلكه موجب دردي دامن‌گير و خانمان برانداز نيز مي‌شود كه  هستي شخص را بر باد مي‌دهد. ضمن اين‌كه اغلب، زندگي بقيه افراد خانواده را تحت‌تاثير پيامدهاي ناگوار خود قرار مي‌دهد.معمولا افراد معتاد سعي مي‌كنند اطرافيان را با خود همراه كنند تا سرزنش نشوند. كسي كه معتاد است بدون شك فرزندش هم دچار عوارض اعتياد خواهد شد. معدود افرادي كه اراده‌اي آهنين داشته‌اند، توانسته‌اند از دام اعتياد جان سالم به‌در ببرند.راه حل اين معضل تنها جدايي نيست! با تلاشي دوباره و كمك و همراهي همسر مشكل شما حل خواهد شد. اميد است كه بتوانند با اراده‌اي قوي‌تر از اين بلاي خانمان‌سوز رهايي يابند. موفق باشيدمنبع : مجله زندگی ایده آل





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترینها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن