واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: حذف نظارت به ديكتاتوري ختمميشود دكتر رحمانيفضلي امير دبيري مهر: با دكتر عبدالرضا رحماني فضلي سه بار گفتوگو كردهام. يك بار 12 سال پيش زماني كه او معاون پارلماني استانهاي صدا وسيما بود و در خيابان جردن. بار ديگر سه سال پيش زماني كه قائم مقام شوراي عالي امنيت ملي بود، در خيابان جام جم و بار سوم درمقام رئيس ديوان محاسبات كشور در بزرگراه كردستان. فصل مشترك برداشت من از دكتر رحماني در اين گفتوگوها رويكرد نظاممند؛ جامعنگر و راهبردي به مسائل كشور؛ جديت و نظم در پيگيري وظايف محوله و كناره گيري از حواشي سياست و مديريت است كه در اين 12 سال همكاري و ارتباط در ذهنم ماندگار شده است. رحماني فضلي 50 ساله و اهل خراسان، سابقه نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي در دورچهارم را نيز دارد. او حدود 10 سال معاون سياسي صدا وسيما بود و مدت اندكي نيز معاون وزير كشور در دوران صدارت مصطفي پورمحمدي بود ولي گويا تقدير چنين است كه رحماني هميشه همراه و همكار علي لاريجاني باشد. چه در سپاه و صدا وسيما و چه در قوه مقننه. او اكنون نيز عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي در رشته جغرافياست. دكتراي تخصصي او در برنامهريزي است. با دكتر رحماني درباره چهار موضوع اصلي گفتوگو شده است؛ اول حضور و نقش نخبگان در تحولات پس از انتخابات، دوم سرانجام جريان اصلاحات، سوم آسيبشناسي و فرصتهاي پيشروي نظام و در آخر تدابير مقام معظم رهبري در تحولات پس از انتخابات. لبته در اين گفتوگوي 80 دقيقهاي درباره ديوان محاسبات و شوراي هماهنگي دستگاههاي نظارتي نيز بحثهاي مفصلي صورت گرفت كه به جهت تفاوت موضوعي و پرهيز از طولاني شدن مصاحبه در بخش ديگري و در روزهاي آينده منتشر خواهد شد. ***بعد از انتخابات و در جريان حوادث اخير، موضوع نخبگان و نقش آنان در آرامسازي فضاي سياسي كشوربه كرات مطرح شد. واقعيت اين است كه نخبگان در وقايع پس از انتخابات نقش پررنگي نداشتند. به ياد دارم رهبر معظم انقلاب زماني گفته بودند كه تنها وقتي وارد صحنه مديريت كشور ميشوند كه احساس نياز و خلأ كنند و در وقايع اخير نيز ظاهرا اينچنين بود. يكي از فصلهاي مشترك سخنان ايشان در ماههاي اخير ضرورت حضور فعال و موثر نخبگان براي شفاف سازي و آرامسازي كشور بود. تحليل شما از اين قضيه چيست؟ آياعملكرد نخبگان قابل دفاع است؟ آنها چطور ميتوانند نسبت به شفاف سازي تودههاي مردم كمك كنند؟ اخبار پراكنده، مردم را به آرامش نميرساند بلكه تحليل نخبگان است كه به اخبار جهت ميدهد. درواقع پرسش شما در باره چرايي عدم ورود فعال نخبگان در وقايع اخيراست. ما به چند طريق ميتوانيم يك پديده را تحليل كنيم. يكي اين است كه در درون پديده واقع و جزئي از پديده شويم و بنا بر اميال، منافع، دلبستگيها و مناسباتي كه با پديده داريم به موضوع نگاه كنيم. روش دوم تحليل اين است كه از پديده و موضوع اوج بگيريم ودر مرحله بالاتر، آن پديده را همراه با اكناف و اقمار آن و از منظر بالا ببينيم. مثلا در تحليل انتخابات اخير اگر از ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و امنيتي به موضوع نگاه كنيم چنين رويكردي را بهكار گرفتهايم و روش سوم اين است كه ضمن نگاه از بالا به پديدهها از اين منظر به آينده نگاه كنيم و عنصر زمان را وارد تحليل كنيم و به تعبير رهبر معظم انقلاب بصيرت داشته باشيم. دروقايع اخير بسياري اظهار نظر كردند ولي اغلب آنها فاقد بصيرت و جامعيت بود. دلايل آن هم متنوع است؛ برخي تفسير جامعي از وقايع نداشتند، برخي نگراني و ترس دارند كه مورد اتهام جريانات سياسي قرار گيرند در حالي كه به تعبير مقام معظم رهبري بايد شجاعت داشته باشند و برخي نيز هم شجاعت دارند و هم صاحب تفسير جامع هستند ولي نظراتشان بازتاب ندارد و رسانهها نظرات آنها را منعكس نميكنند. براي مثال اغلب رسانهها در تحولات اخيركشور بهجاي آنكه نگاه بالا توام با بصيرت به مسائل كشور داشته باشند، هركدام تنها در پي كسب منافع خود بودند. در واقع اين ضرب المثل معروف كه «هركسي از ظن خود شد يار من» درباره آنها مصداق عيني داشت. هركدام از موضع منافع خود، مسائل بعد از انتخابات را بازتاب دادنددر حاليكه رسانهها بهويژه رسانه ملي بايد منافع ملي را در نظر بگيرند. يعني رسانهها بهجاي نظارت از بالا به بخشي از منازعه وارد شدند؟ بله؛ زماني كه رسانه خود را بخشي از طرفين منازعه تعريف كند نميتواند عملكرد منصفانهاي داشته باشد. اگر رسانهها خود را ارگان جناح و باند و حزبي تعريف كنند اينگونه عملكرد اشكالي ندارد ولي از منظر مصلحت عمومي و منافع ملي اين نگاه درست نيست. رسانه ملي بهخصوص در اين حوزه مسئوليت سنگيني دارد و نبايد خود را با رسانههاي حزبي مقايسه كند.رسانه ملي بايد حتما رويكرد سوم را داشته باشد و با در نظر گرفتن منافع ملي و با امكانات وسيع خود عمل كند.در مورد نخبگان هم اين موضوع صادق است.نخبگان هم بايد ديد جامع داشته باشند و در طرفين نزاع قرار نگيرند. اين روزها آينده اصلاحات، نامعلوم و مبهم است و ميتوان گفت اصلاحات در اغماست. اين اغما هم ناشي از عملكرد اين جريان در درون خود است و هم يكسري از گروهها و نهادها خواهان حذف اصلاحات هستند در حالي كه حاكميت براي حفظ مشروعيت خود از طريق رقابت و مشاركت سياسي نياز به جريان منتقد دارد و نميتواند با يك جريان كشور را مديريت كند. بهويژه كه دولت آقاي احمدينژاد هم نماينده همه اصولگرايان نيست البته امروز عدهاي معتقدند كه جريان اصولگراي منتقد ميتواند جريان رقيب دولت باشد و جايگزين اصلاحات شود؟ رفتار سياسي واكنشي به مطالبات اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و سياسي مردم است. راي در انتخابات هم صرفا راي به يك جريان سياسي نيست. از همين منظر اصلاح طلبي را ميتوان به عنوان يك جريان سياسي و حزبي درنظر گرفت و هم بعنوان يك خواست ملي و مطالبه عمومي. گزينه دوم مد نظر من است بهعنوان يك خواست ملي. اگر گزينه اول مد نظر باشد بين 70 تا 80 درصد نتيجه عملكرد جريان اصلاحات است. يعني اگر روزي اصولگرايان نيز راي نياوردند به همين ميزان خودشان مقصرند؟ حتما همين گونه است. گروههاي سياسي هم در قبال حكومت و هم در قبال مردم مسئولند. گروههاي سياسي در قبال حكومت بايد قانونمدار باشند و مصلحت عمومي و منافع ملي را در نظر بگيرند. اگر مفهوم ملت را پذيرفتيم بايد قاعدهمند عمل كنيم. اگر نتيجه انتخاباتي را قبول نداريم يا اعتراضي داريم بايد در چارچوب همين مقررات موجود عمل كنيم در غير اين صورت طرف مقابل هم خود را براي واكنش خارج از قانون محق ميداند و نتيجه آن هرج ومرج است. از نظر مردم هم يك جريان اگر ميخواهد استمرار پيدا كند بايد بازتابدهنده مطالبات، نظرات و اعتقادات مردم باشد در غير اين صورت موفق نخواهد بود بنابراين جريان اصلاحات بايد در رفتار خود بازنگري و تجديد نظر كند.اما اگر اصلاحات را به معناي عام در نظر بگيريم آنگونه كه مقام معظم رهبري چند بار مطرح كردند، موضوع به گونه ديگري است، ايشان در مجموع مواضع خود واژه و مفهوم تغيير را بارها مطرح كردهاند كه نياز به اصلاحات را تفسير و حتي اجبار ميكند زيرا تغيير يك واقعيت جامعه ماست و اصلاحات يعني هدايت تغييرات در جهت مطلوب جامعه. به نظر من جامعه بدين معنا خواهان اصلاحات است. اصلاحات در حوزههاي اقتصادي، سياسي و ا جتماعي وجامعه نميتواند اصلاحات را ناديده بگيرد. بنابر اين اصلاحات به معناي اخير جرياني پويا، زنده، دائمي و توجه به ان جبري است و هركس خود را با اين روند منطبق كند ميتواند در جامعه حضور تاثيرگذاري داشته باشد. در مورد جريان سياسي منتقد چه نظري داريد؟ اصل برخورد آرا و ديالكتيك هميشه و در همه جاي دنيا وجود دارد. ما همواره در گير با تضادها هستيم و انسان بايد بهوسيله قوه عاقله و فطرت و دين راه درست را انتخاب كند. وقتي از نظام ودولت و مسئوليت هم سخن ميگوييم اگر در مقابل رفتارهاي مسئولان، انتقاد و رقابت و نظارت و تذكر و اخطار و حتي توبيخ رفتارها اصلاح نميشود، نتيجه آن ديكتاتوري است. بايد همواره به اين موضوع توجه داشته باشيم كه رفتار ما احسن رفتارها نيست حتي مقام معظم رهبري هم به انتقادات توجه زيادي دارند و همواره گفتهاند كه حتي از ولايت و رهبري انتقاد كنيد اما انتقادي كه سازنده و اصولي باشد و نه انتقاد همراه با ضربه زدن و دشمني. انتقاد يعني بيان نكات مثبت و منفي موضوع براي اصلاح آن. در چنين شرايطي ما چگونه ميتوانيم انتقادات و اصلاحات را از جامعه بگيريم، آن هم در زماني كه جامعه بيشترين و بهترين دسترسي را به اطلاعات دارد؛ جامعهاي كه زنده و پوياست. از وقايع پس از انتخابات، بسياري آسيب ديدند، هم مردم و هم نظام. هم بايد آسيبها را با رويكرد واقع بينانه ديد و هم فرصتها را براي تزريق اميد به جامعه در نظر گرفت. نخبگان اگر ضمن نگاه واقع بينانه هم به آسيبشناسي بپردازند و هم اميد را در جامعه گسترش دهند ميتوان گفت با بصيرت عمل كرده اند شما در اين مورد چه نظري داريد؟ در اين باره بايد مفصل بحث كرد ولي در اينجا مختصر عرض ميكنم در انتخابات اخير، منبع و منشأ قدرت ملي يعني راي اكثريت مردم كه به هر حكومتي مشروعيت ميبخشد، خدشهدار شد. دومين آسيبي كه ديديم اين بود كه مردمسالاري و دموكراسي در جمهوري اسلامي با طرح برخي ايرادات و به دنبال آن بزرگنماييهاي رسانههاي خارجي مورد تشكيك قرار گرفت و نقطه قوت جمهوري اسلامي يعني دموكراسي زير سوال رفت و سوم اختلافاتي بود كه بين مردم و مسئولان ايجاد شد و چهارم خدشهدار شدن نقش برخي ارگانها و افراد در ذهن مردم بود. ذهنيت مردم نسبت به چه نهادهايي خدشهدار شد؟ نسبت به سپاه پاسداران، نيروي انتظامي و بسيج. ما نميتوانيم آسيبي كه نهادهاي مقدسي مثل بسيج حين اين حوادث ديدند را انكار كنيم و اين ميتواند براي ما تهديدزا باشد. البته چگونه بازتاب دادن آن و دامن زدن به آنها را هم بايد در نظر گرفت بهويژه از جانب دشمنان و رسانههاي خارجي. و نكات مثبت اين انتخابات براي نظام چه بود؟ به نظر من عمق و بصيرت پيدا كردن افكار عمومي نسبت به پيچيدگيهاي روش مقابله دشمنان با ما مهمترين درس حوادث اخير بود. مردم فهميدند كه روش برخورد دشمن در مقابل كشور متفاوت و پيچيده است. دشمن در هر فرصتي حتي در اختلافات خانوادگي به نفع خود بهرهبرداري ميكند بهخصوص در بعد جنگ رواني كه به تعبير مقام معظم رهبري از بمب اتمي خطرناكتر است. سومين نكته وحدت بهعنوان اصليترين موضوع در عرصه منافع ملي واقتدار ملي است. دشمن همواره در انتظار فرصت است. اتفاقي كه در 18 تير افتاد هم ناشي از تحريكات دشمن بود. دشمنان در بيرون متحد شدند تا به نظام ضربه وارد كنند، نظير آنچه در چند ماه پيش شاهد بوديم ولي ملت با وحدت آنها را خنثي كردند.نكته چهارم اين است كه اهميت نقش رهبري و ولايت بيش از پيش آشكار شد.ما بايد قدر وجود رهبري و ولايت را در نظام بدانيم. بعد از پيروزي انقلاب تا به امروزچند حادثه اتفاق افتاد اما همه آنها با تدبير رهبري چه در زمان رهبري امام (ره)و چه رهبري امروز حل شد. نقش رهبري در مديريت وقايع اخير را بيشتر توضيح دهيد؟ مقام معظم رهبري از نظر بنده سه استراتژي را پيگيري كردند؛آرام سازي، اقناع سازي و همراه سازي.ميتوان سه مقطع را در مورد حوادث اخير از هم تفكيك كرد. قبل از انتخابات، حين انتخابات و بعد از انتخابات. قبل از انتخابات همه متوجه شدند انتخابات رقابتي و حساس و هيجاني خواهد بود. حين انتخابات حضور جوانان در هر دو طرف در شبهاي تهران و مناظرات موجب شد فضاي هيجاني و برانگيختهاي بر كشور حاكم شود، همه اين هيجانات با اعلام نتيجه انتخابات به حضور انبوه طرفين در خيابانها و درگيريها پراكنده منجر شد كه دل مردم ودل مقام معظم رهبري را به درد آورد. مجروح شدن وكشته و زنداني شدن مردم، ايشان را به شدت متاثر كرد. هركس كه جمهوري اسلامي، اسلام و ايران را دوست دارد از اين فضا خرسند نشد. همه اقشار و احزاب هم درگير ماجرا بودند. دولت يك طرف بود و اصلاحطلبان كه احساس ميكردند حقشان ضايع شده در طرف ديگر بودند. چه كسي بايد اين صحنه هيجاني را آرام ميكرد؟ فقط مقام معظم رهبري كه با صحبتهاي مكرر و ملاقاتهاي مداوم با تمام طرفين دعوا سعي كردند جو متشنج را آرام كنند. در واقع مقام معظم رهبري حين اين حوادث همان نگاه از بالا را كه توضيح دادم، داشتند و جدا از بطن جامعه به مسائل نگاه كردند. رهبري بعد از آرامسازي به اقناعسازي و پاسخ به شبهات پرداختند و سعي كردند به ترديدها پاسخ بدهند زيرا ترديد بهعنوان يك واقعيت در جامعه وجود داشت. ايشان در فاز سوم همراهسازي را مطرح كردند. به همه سفارش كردند تا حرمتها را نگه دارند تا وحدت ملي از بين نرود. در واقع خود مقام معظم رهبري بودند كه دستور دادند تا با متخلفاني كه رفتار درستي با زندانيان و مجرمان نداشتند، برخورد شود و خود ايشان دستور به پيگيري مسائل زندان كهريزك دادند و خواهان رعايت حقوق گروههاي سياسي در رسانهها شدند. اينها نشانه همراهسازي است يعني ما در درون خانواده دچار اختلاف شدهايم، اما از هم جدا نيستيم و همه بايد در مسيري كه ايشان ترسيم كرده حركت كنيم. روزنامه تهران امروز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]