واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طنز متعاليقسمت اول:
بيان كنايهآميز در ادبيات فارسي همواره يكي از شيوههاي كارآمد و تأثيرگذار انتقال مفاهيم بوده است. شاعران و نويسندگان نكتهپرداز با توجه به ظرافتها و تواناييهاي زبان فارسي توانستهاند خالق زيباترين و پرمخاطبترين آثار ادب فارسي باشند. سخن كنايهآميز در آفرينش آنچه از آن بهعنوان «طنز متعالي» ياد ميكنيم، نقش بنيادين داشته است. تاريخ ادبيات فارسي سرشار از آثاري است كه از اين شيوه بياني مدد گرفتهاند. شايد با توجه به دغدغههاي فراوان و با در نظرگرفتن كمحوصله بودن انسان امروز، نياز به سخن غير مستقيم و به عبارت ديگر بيان غير جدي و تلطيفشده، منطقيتر به نظر بيايد. سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(ره) بهانهاي شد تا نگاهي گذرا به آثار مكتوب حضرت ايشان داشته باشم؛ آثاري كه ـ بهويژه در شعر امام ـ نشانههاي درخشاني از سخن كنايهآميز و طنز متعالي در آنها وجود دارد؛ طنزي كه با شيريني و ملاحت خاص خود، تأثير ماندگارتري در ذهن مخاطب بر جا ميگذارد. آشنايي با اين شيوه بياني، از زبان كسي كه او را همواره بهصراحت در گفتار ـ به جهت ارتباط مستقيم ايشان با مردم و مسائل كلان و سرنوشتساز امت در كنار بار سنگين رسالت زعامت مردم ـ ميشناسيم، بدون ترديد سبب ايجاد شگفتي بيشتري خواهد شد. سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(ره) بهانهاي شد تا نگاهي گذرا به آثار مكتوب حضرت ايشان داشته باشم؛ آثاري كه ـ بهويژه در شعر امام ـ نشانههاي درخشاني از سخن كنايهآميز و طنز متعالي در آنها وجود دارد؛ حضرت امام(ره) نه داعيه شاعري داشتهاند و نه معرفي ايشان بهعنوان كسي كه بخش قابل ملاحظهاي از لحظههاي فراغت خود را با دغدغههاي شعر و شاعري ميگذرانده، چيزي به شخصيت والاي ايشان اضافه ميكند. امام را ميشناسيم به جهت عظمت و بزرگواري او كه در هر نفس، تنها دغدغهاش خدا و هدايت خلق خدا بود نه چيز ديگر. شايد سخن گفتن از شعر و در اين مقال بحث درباره حضور طنز در آثار آن بزرگوار، بتواند تعريفي شايستهتر از طنز ارائه دهد و توجه ما پديدآورندگان آثاري از اين دست را به اين مهم جلب كند كه نجابت و سلامت در گفتار، هيچ منافاتي با شيريني و ملاحت آن ندارد و بار ديگر به اين فكر كنيم كه در ارتباط با خلق خدا، چين بر پيشاني انداختن و ابرو در هم كشيدن شايسته موجودي به نام انسان نيست؛ موجودي كه در تعريف او و بيان يكي از تمايزاتش با حيوان او را تنها موجودي دانستهاند كه ضاحك و خندان است. شاداب بودن از چنان اهميتي برخوردار است كه حتي پيامبران و ائمه معصومين عليهم السلام و اولياي خدا در ايجاد آن اصرار ميورزيدهاند، در خبرها و احاديث، از شوخيها و بيان كنايهآميز و شيرين پيامبران و امامان، بسيار نقل كردهاند. با اين تفاوت كه ايشان اگر سخني بر زبان ميراندهاند، جز در مسير حق و رضايت خداوند نبوده است و هرگز كلامي كه ثمره آن رنجاندن ديگران باشد از آنان صادر نشده است. اين سخن را از حضرت امام(ره) نقل كردهاند: «در جواني سرگرم مفاهيم و اصطلاحات پرزرقوبرق شدم كه نه از آنها جمعيتي حاصل شد نه حال. اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوي دوست بازم داشت. نه از فتوحات فتحي حاصل و نه از فصوصالحكم حكمتي دست داده تا چه رسد به غير اينها.»
اين نگاه حضرت امام به حواشي جهان هستي، نشانگر نگاهي شهودي و ديدگاهي فراتر از انديشهها و تأملات اين جهاني است. در اين مختصر اگر سخني از شيوه بيان حضرت امام رقم ميخورد، بيشتر منظور آن است كه شايد بتوانيم كاستيهاي نگاه خود را به گونهاي شايستهتر ترميم كرده باشيم و آنچه را كه بايد، از سيره و روش الهي چنين مرداني بياموزيم. اشعار حضرت امام(ره) سرودههايي است سرشار از مفاهيم عرفاني و توحيدي و آرمانگرايانه. آنچه مسلم است امام هرگاه فرصت و فراغتي پيدا ميكردهاند، با نگاهي كه نتيجه ديدگاه شهودي بوده، با معبود سخن ميگفتهاند و سوز و گداز و راز و نيازي از سر تسليم و بندگي با پروردگار خويش داشتهاند و اينهمه بهروشني از بيتكلفي و ساده بودن شيوه بيان ايشان نمايان است؛ مضامين و مفاهيم گوناگوني كه جز در واردات قلبي انسان نميتوان از آنها سراغي گرفت. اين اشعار گاهي سرودهاي در نكوهش مدعيان ظاهرفريب و رياكاران چندچهره است و گاه در شرح درد فراق و زماني نتيجه به درد آمدن دل از نابسامانيها و ناهنجاريهايي است كه انسان غفلتزده امروز با آن دستوپنجه نرم ميكند و گاه نيز تذكري است به خود و همه, تا مبادا خواب نسيان، انسان را فراگيرد و آدمي از خود بيگانه شود. امام خميني در انتقاد و شكايت از عالمان بيعمل و فريبكاران به ظاهر درست، از همان زاويهاي مينگرد كه خواجه شيراز نگريسته است، با اين تفاوت كه ايشان به پيروي از پيامبران و ابرار و ابدال به سلامت و نجابت در گفتار و صداقت در بيان توجه ويژهاي نشان ميدهند و در سخن رندانه خويش جانب حقيقت را همواره حفظ ميكنند تا مبادا كسي را ـ جز آنكه بايد ـ از شيوه بيان خود برنجاند. تعابير عرفاني اشعار امام با آنچه صوفيان و خداپرستان حقيقي از اين مفاهيم و تعابير استنباط و استدراك ميكنند برابر است و در غالب آثار ايشان هر تعبير عرفاني به مفهومي توحيدي و الهي و آنچه از ابزار اين مفاهيم است دلالت دارد و جايي براي تعبير و تفسير غير متعارف و دور از ذهن باقي نميگذارد. «همه در عيد به صحرا و گلستان بروند من سرمست ز ميخانه كنم رو به خدا» كلمه «ميخانه» در اين بيت جز باطن عارف كامل و نيز جز جايگاهي كه در آن روي نياز به درگاه معبود برده ميشود نيست و زلالترين مفهوم نمادين ميخانه در اصطلاح عرفانياش همين است و لاغير. شيريني و گوارايي و ملاحت در گفتار، حتي در اشعار بسيار جدي و صرفاً عرفاني امام حضور خود را به رخ ميكشد: «يار امشب پي عاشقكشي است من نگويم, ز خدنگش پيداست!»
از نظر امام براي «مذهب رندان» آرايههايي چون خرقه و خانقاه لازم نيست و درويش واقعي كسي است كه از همه اين ظواهر به دور باشد: «خرقه و خانقه از مذهب رندان دور است آنكه دوري كند از اين و آز آن درويش است» ادامه دارد... ناصر فيضتنظيم : بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]