تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819907955




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

باغ کاغذی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: باغ كاغذيسه شعر از بهمن صالحي
دريا
هنوز عاشقم آن مهربان يكتا را كسي كه ياد به من داده بود الفبا را كسي كه ساخت مرا آشنا به واژه آب سپرده بود به دستم كليد دريا را كسي كه قلب وي از آسمان سختي تر بود چو مي نواخت به باراني از صدا ما را هميشه در وسط  ذهن كودكانه من نشسته بود به پاسخ ،سؤال دنيا را كسي كه بر سرميزش هميشه گلدان بود كسي كه دوست نمي داشت غير گلها را كسي كه بوسه به رويم به خواب مي زد ،اگر به هر بهانه نمي خواست عذر دعوا را كسي كه بار نخستين به دست من بنهاد به باغ  كاغذي عشق ، دست«سارا»را به شكل مادر من بود گاه  و مي روياند حضور دائم او لحظه هاي زيبا را هنوز طرحي از او در خيال من باقي است زمان ، خراب نكرد اين بناي رؤيا را كجاست تا كه ببيند شيار چهره من كسي كه توصيه مي كرد خط خوانا را خوشا صفاي مي هفت سالگي ،اي دل هنوز تشنه ام آن جرعه گوارا را  رفيق چشمه
درخت
درختِ كوچكِ من! عاشق بهاران باش رفيق چشمه و همدرد جويباران باش شعاعِ سايه تو ر‌ا گرچه بس ب‍ُو‌َد كوتاه به سرفرازيِ خورشيدِ كوهساران باش ز واژه‌هاي خود ـ‌ اين برگهاي زنده و سبز قصيده‌اي به بلنداي روزگاران باش به يمن خاطرة خوابهاي خيامي پناهگاهِ شبِ سرخِ مي‌گساران باش در اين گريوه كه خنجر كشيد ه‍‍ُرمِ عطش نشان واحه به نوميديِ سواران باش دوباره جنگل متروك سبز خواهد شد به سوگواريِ ياران ز بردباران باش غبار غم بنماند، چه جاي درد و دريغ هميشه منتظرِ بوسه‌هاي باران باش چو مرغ عشق به سوي تو پر كشد روزي به دامنِ افق از چشم‌انتظاران باش فرياد هفت دريا
آسمان
سوزد در آتش غم، ياران، تمامي من فرياد هفت درياست با تشنه كامي من چون برنيارم از دل آواي وحشت مرگ استاده اين هيولا در چند گامي من سرمايه حيات است اميد وعشق ،دردا نه دستگيرم اميد ،نه عشق ، حامي من مشكل كه زخم جانم مرهم پذيرد ازغير شرمنده دوا نيست درد گرامي من ساقي، به حرمت عشق، جامي دگر،كه پوشد چشم از فريب دنيا ،نفس حرامي من گفتم كه پخته عقل خواهم شدن به پيري با صد دهان ، جهاني خندد به خامي من جايي كه جز به مستي در كوي او رهي نيست موقوف جرعه اي باد اين نيك نامي من من گرچه درجهانم ، دستان سراي گل ها با حسن وي چه سنجد ، عاشق مرا مي من؟ «صالح» ترش مكن روي از شوربختي خويش تلخ است كام شهد از شيريني كلامي من تنظيم : بخش ادبيات تبيان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 794]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن