تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خدا قسم سه چيز حق است: هيچ ثروتى بر اثر پرداخت صدقه و زكات كم نشد، در حق هيچ كس ستم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816446184




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رسالت گل محمدی شکفتن است


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رسالت گل محمدی شکفتن است دفتر شعری برای گلبرگ های خوشبوی انقلاب عاشقانهحسن‌ حسینی‌عاشقم‌ بهار رارویش‌ ستاره‌ در كویر شام‌ تار را
 گل محمدی
رهنورد دشتهای‌ عاشقی!پر زبادهِ‌ سپیده‌ باد جام‌ توای‌ كه‌ چون‌ غزال‌ تشنه‌آب‌ تازه‌ می‌خوردمزرع‌ دلم‌ زجاری‌ كلام‌ تودر غبار كام‌ توچاره‌ فسونگران‌ و رهزنان‌ در محاق‌ مرگ‌ رخ‌ نهفتن‌ است‌من‌ كه‌ تشنه‌ام‌ زلالی‌ از سپیده‌ رامن‌ كه‌ جستجوگرم‌سروده‌های‌ ناشنیده‌ راشعر من‌ كه‌ عاشقم‌همیشه‌ از تو گفتن‌ است‌ای‌ كه‌ در بهار سبز نام‌ تورسالت‌ گل‌ محمدی‌شكفتن‌ است! پیش‌ از تو...سلمان‌ هراتی‌ پیش‌ از تو آب‌ معنی‌ دریا شدن‌ نداشت‌   بسیار بود رود در آن‌ برزخ‌ كبود   در آن‌ كویر سوخته، آن‌ خاك‌ بی‌بهار   گم‌ بود در عمیق‌ زمین‌ شانهِ‌ بهار   دل‌ها اگرچه‌ صاف‌ ولی‌ از هراس‌ سنگ‌   چون‌ عقده‌ای‌ به‌ بغض‌ فرو بود حرف‌ عشق‌ شب‌ مانده‌ بود و جراءت‌ فردا شدن‌ نداشت   ‌اما دریغ، زهرهِ‌ دریا شدن‌ نداشت‌   حتّی‌ علف‌ اجازهِ‌ زیباشدن‌ نداشت‌   بی‌تو ولی‌ زمینهِ‌ پیدا شدن‌ نداشت‌   آیینه‌ بود و میل‌ تماشا شدن‌ نداشت‌   این‌ عقده‌ تا همیشه‌ سرِ واشدن‌ نداشت‌ به‌ مردم‌ فرداهوشنگ‌ ابتهاج‌ ه. ا. سایه‌ زمانه‌ قرعهِ‌ نو می‌زند به‌ نام‌ شما   درین‌ هوا چه‌ نفسها پر آتش‌ است‌ و خوش‌ است‌   تنور سینهِ‌ سوزان‌ ما به‌ یاد آرید   فروغ‌ گوهری‌ از گنجخانهِ‌ شب‌ ماست‌   زصدق‌ آینه‌ كردار صبح‌ خیزان‌ بود   زمان‌ به‌ دست‌ شما می‌دهد زمام‌ مراد   همای‌ اوج‌ سعادت‌ كه‌ می‌گریخت‌ زخاك‌   به‌ زیر ران‌ طلب، زین‌ كنید اسب‌ مراد   به‌ شعر سایه‌ در آن‌ بزمگاه‌ آزادی‌ خوشا شما كه‌ جهان‌ می‌رود به‌ كام‌ شما   كه‌ بوی‌ عود دل‌ ماست‌ در مشام‌ شما   كز آتش‌ دل‌ ما پخته‌ گشت‌ خام‌ شما   چراغ‌ صبح‌ كه‌ بر می‌دمد زبام‌ شما   كه‌ نقش‌ طلعت‌ خورشید یافت‌ شام‌ شما   از آنكه‌ هست‌ به‌ دست‌ خرد زمام‌ شما   شد از امان‌ زمین‌ دانه‌ چین‌ دام‌ شما   كه‌ چون‌ سمند زمین‌ شد ستاره‌ رام‌ شما   طرب‌ كنید كه‌ پرنوش‌ باد جام‌ شما عقاب‌ غیرتعبدالجبار كاكایی‌ در این‌ تكاپو، بغیر مردن، اگر ره‌ دیگری‌ نماند   نسیم‌ غربت‌ نورد عاشق! بگو به‌ زاغان‌ باغ‌ غفلت‌   چنین‌ كه‌ ریزد قدح‌ قدح‌ می‌ از این‌ رحیق‌ آید آن‌ زمانی‌   گدازهِ‌ شعله‌ ریز ما خامشی‌ نگیرد مگر زمانی‌   چنین‌ كه‌ در آیه‌های‌ آتش، تلاوت‌ خون‌ ماست‌ جاری‌   نشستگان‌ زمانه‌ درسی، اگر نگیرند از شهیدان‌   به‌ دیده‌ گفتم، در این‌ بیابان، پی‌ مزار كسی‌ نگردد چنان‌ سر از فرط‌ سرفرازی، فتد كه‌ دیگر سری‌ نماند   عقاب‌ غیرت‌ چو اوج‌ گیرد، به‌ ابر، بال‌ و پری‌ نماند   كه‌ جز شهادت‌ برای‌ رفتن، دلیل‌ محكمتری‌ نماند   كه‌ در بیابان‌ كینه‌ورزی، چكاچاك‌ خنجری‌ نماند   برای‌ مرگ‌ طلایه‌داران، سزاست‌ گر بستری‌ نماند   برای‌ برگشتن‌ از تغافل، رسد كه‌ دیگر دری‌ نماند   از آفتابی‌ كه‌ شعله‌ور شد، بغیر خاكستری‌ نماند زندانی‌ سیاسیبهمن‌ صالحی، بهمن‌ 1357 شیر مردا! به‌ تو در بیشهِ‌ آهن‌ چه‌ گذشت؟   پشت‌ آن‌ پنجرهِ‌ منفعل‌ از تابش‌ ماه‌   زیر آواز جنون‌ آور شلاق‌ و سكوت‌   بر دلت؛ - روزنهِ‌ عاشق‌ خورشید بهار-   برلبت؛ - در دل‌ تاریك‌ترین‌ لحظه‌ عشق‌ -   من‌ چه‌ گویم‌ كه‌ به‌ مرغان‌ هراسان‌ دگر   برق‌ شمشیر پدر، صاعقه‌ وحشت‌ بود   گرچه‌ جامم‌ به‌ لب‌ از خون‌ جگر بود، دریغ‌ بر تو - در حجم‌ شب‌ دشنه‌ و دشمن‌ - چه‌ گذشت؟   بر تو ای‌ اختر پاك‌ شب‌ میهن‌ چه‌ گذشت؟   چه‌ به‌ روح‌ تو فرود آمد و بر تن‌ چه‌ گذشت؟   در سیه‌ چال‌ بدون‌ در و روزن‌ چه‌ گذشت؟   جز پیام‌ گل‌ و آیندهِ‌ روشن‌ چه‌ گذشت؟   بی‌تو در وسعت‌ تنهایی‌ گلشن‌ چه‌ گذشت؟   آه، بر خرمنت‌ ای‌ پور تهمتن‌ چه‌ گذشت؟   كس‌ ندانست‌ كه‌ در سوگ‌ تو بر من‌ چه‌ گذشت... 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن