تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837225783
سيد ذوالحسنين (گذري بر زندگي سيد بن طاوس از زبان خودش)
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سید ذوالحسنین
گذری بر زندگی سید بن طاوس از زبان خودش سید بن طاووس، رحمة اللهعلیه، نامش «علی» ملقب به «رضى الدین» از علما و بزرگان جهان اسلام بوده و چون یكى از اجداد بزرگوارش جناب محمد بن اسحاق، بسیار زیبا و نیكو صورت بوده به «طاووس» نامیدند و فرزندانش به «ابن طاووس» معروف گردیدند. و خود او در مورد ولادتش مىفرماید: ولادتم قبل از ظهر روز پنجشنبه، نیمه ماه محرم سال پانصد و هشتاد در «حلة سیفیه» بوده.سید بن طاووس، دوران كودكى را در زادگاهش شهرحله سپرى نمود و در دامان پر محبت و معنویت و روحانیت پدر رشد كرد، باید دانست كه براى رشد معنوى وكسب كمال، هر شخصى خودش باید قابلیت و آمادگى را ایجاد كند؛ ولى پدر و مادر و محیط خانواده و شرایطى كه انسان در آن محیط زندگى مىكند نقش بسیار مهم وبسزایى در تربیت و رشد فرزنداندارند، خود او مىفرماید:من از اوان طفولیت در دامن جدم «ورام (1) » و پدرم كه گرایش به سوى خداوند، جل جلاله، داشتند نشو و نما نموده و تربیت یافتم در حالیكه نزد ایشان عزیز بودم.او با سیزده واسطه از طرف پدر با دومین پیشواى جهان اسلام، امام حسن مجتبى، علیه السلام، پیوند مىخورد از طرف مادر به سومین پیشواى جهان اسلام امام حسین،علیه السلام، مىرسد بدین جهت او را ملقب به «ذى الحسنین» نیز كردهاند و چون پدر سید بن طاووس، فرزند دخترى «شیخ طوسى»، نیز بوده درتالیفاتش از جناب شیخ طوسى، با كلمه «جدى» یاد مىكند.و در جواب دعوت بعضى ازملوك نوشتم: آیا این كاخى كه در آن سكونتدارى، دیوار یا آجر، یا زمین، یا فرش و یا چیز دیگرى كه در آن وجود دارد، براى خدا و در راه رضاى خدا به كاربرده شده؟! اگر چنین است من حاضر شده و بر آن مىنشینم و به آن نظر مىكنم و دیدن آن بر من آسان خواهد بودسید بن طاووس، رحمة الله علیه،از شخصیتها و فقهاى نامدارى است كه پدر و اجداد او همه از فرزانگان ودانشمندان بنام جهان اسلام بودهاندو همه اهل دین و دانش و فضیلت به شمار مىرفتهاند. خود سید بنطاووس در مورد نسبت پاكش چنین مىفرماید:خداوند متعال از اجداد طاهرین ما حضرت محمد، صلى الله علیه وآله، وعلى، علیه السلام، و فاطمه، علیها السلام، و حسن وحسین و زین العابدین،علیهم السلام، گرفته تا سایر پدران ابرار ما، ما را به آبا و اجداد و مادرانى شرافت داده است كه همه اهل علم ودیانت و امانت و مورد اعتماد كامل مردم بودهاند و همه ثنا خوان آنان بوده و به جلالت و بزرگوارى ایشان اقرار و اعتراف داشتند و دارند كه شمهاى از آن را در كتاب «الاصطفاء» ذكر نمودهام.همانا هر صاحب نسبى آرزومند است كه حسب و نسب او از حسب و نسب ما بوده باشد، ولكن ما هرگز نسبى بهتر از حسب و نسب پاكیزه خود سراغ نداریم كه آرزو كنیم یا راضى شویم از ایشان بوده و فرعى از فروع آنان باشیم.بدان آنچه كه مىگویم نه آنست كه از شرافت تقوى و پرهیزكارى غفلت داشته و در مقام خود ستایى باشم، بلكه از این باب است كه سالم بودن اعقاب از طعن، و منزه بودن انساب از لئامت و پستى، خود از بزرگترین نعمتهاى خداوند است كه ما را به اقرارو اعتراف به قدر و منزلت آن امر نموده، و در قرآن شریف به حدیث كردن و اظهار آن ترغیب و تحریص فرموده است آنجا كه مىفرماید: وَ اَمَّا بنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث. (2)شهر حله یكى از شهرهاى بزرگ جهان تشیع مىباشد و زمانى از مهمترین حوزهها و مراكز علمى و فقهى و ادبى جهان تشیع به شمارمىرفت كه از آن علما و فقهاى بزرگوارى به صحنه آمدند كه نقش مهمى در گسترش و رشد علم و فقه و اصول داشتند و تحول بزرگى درعلوم اسلامى ایجاد كردند همچنین عامل مهمى در تبلیغ و گسترش مكتب اهل بیت بودند كه از جمله آنان سید بن طاووس، رحمةاللهعلیه، بودهاست.قبرم را در پایین پای والدین خود قرار دادم تا اینکه خداوند مرا به خفض جناح از برای ایشان امر فرموده و مرا به نیکی و احسان به ایشان توصیه کرده است پس خواستم مادامی که قبرم سرم در زیر پای ایشان باشدحضرت امیر المؤمنین، علیه السلام، نیز از ظهور چنین علما و بزرگانى در آن خطه خبر دادهاند. «ابوحمزه ثمالى» از «اصبغ بن نباته» نقلمىكند كه: حضرت امیرالمؤمنین،علیهالسلام، در مسیر حركت از كوفه به طرف صفین بر تپههاى بابل [Babel] رسیدند، بر روى تلى ایستادند و به بیشه و نیزارى كه بین بابل و همان تل بود، اشاره كردند و فرمودند: شهرى است و چه شهر شگفتی!اصبغ بن نباته كه از یاران نزدیك آن حضرت بوده عرض مىكند: ای امیر مؤمنان! مىبینم از وجود شهرى در اینجا سخن مىگویید، آیا در اینجا شهرى بوده كه اكنون آثار آن از بین رفته است؟فرمودند: نه! ولى در اینجا شهرى به وجود مىآید كه آن را «حلة سیفیه»گویند و مردى از تیره بنى اسد آن را بنا خواهد كرد و از این شهر مردان پاك سرشت و مطهر پدید مىآیند كه درپیشگاه خداوند «مقرب» و «مستجابالدعوة» مىشوند. (3)لذا سید بن طاووس زادگاهش، شهر«حلة سیفیه» را مىستوده و درموردش مىفرماید:از نعمتهاى الهى بر من این است كه از شهرى هستم كه محل و منشا فرقهناجیه بوده و هست و نزدیك به مَشاهد مشرفه واقع است كه از طرفى به نجف اشرف و از جانبى به كربلاىمعلا و از سمتى به كاظمین و سامرا، نزدیك است.سید بن طاووس، در سال 645ق. به سوى نجف اشرف هجرت نمود و در سال 649ق. به كربلاى معلا منتقل شد و سپس عزم نمود كه در سال 652ق. به شهرسامرا برود كه در راه به بغداد رفت ودر آن مستقر گردید. تا اینكه «هولاكو» بغداد را به درآورد و درسال 656ق. سیدبن طاووس، را احضار نموده و به او امان نامه مىدهد، سید از فرصت استفاده كرده و به زادگاهش شهر حله بازگشت.سید بن طاووس، در اثر تحصیل مقامات علمى ومعنوى شهرت بسزایى پیدا كرده بود بدین جهت خلیفه بر این بود كه از موقعیت وی براى تحكیم حكومت خویش استفاده كند، لذا «مستنصربالله» از سید درخواست كرد كه كه مقام «شیخ الاسلامى» را بر عهده بگیرد.سید بن طاووس، كه از نقشهها و هدفهاى خلیفه آگاهبود با تضرع و زارى در پیشگاه پروردگار و استمداد جستن از امام زمان، ارواحنا فداه، توانست خود را از این دام برهاند. گرچه سرپیچى ازامر خلیفه براى او بسیار گران تمامشد ولى در مقابل تهدیدهاى مستنصربالله ایستادگى نمود و خداوند او را یارى كرد و خلیفه پیشنهاد دیگرى به او كرد و آن مقام «نقابت» یعنى رسیدگى به امور سادات در آن زمان را به او پیشنهاد كرد، تا به این طریق با دستگاه حكومتى وقت مرتبط شود.چون یكى از اجداد بزرگوارش جناب محمد بن اسحاق، بسیار زیبا و نیكو صورت بوده به «طاووس» نامیدند و فرزندانش به «ابن طاووس» معروف گردیدندسید این پیشنهاد خلیفه را نیز نپذیرفت و هر چه اصرار كردند پافشارى نمود. وزیر خلیفه به ایشان گفت: این مقام ومنصب را قبول كن و به آنچه خداوند راضى است و مىپسندد عمل كن. و او در جواب فرمود: تو چرا در پست وزارتى كه دارى به آنچه پروردگارت را خشنود مىسازد عمل نمىكنى؟! اگر در این دستگاه چنین شیوهاى ممكن بود، تو به آن عمل مىكردى!مستنصر بالله گفت: تو با ما همكارى نمىكنى در حالىكه «سید مرتضى علم الهدى» و «سیدرضى» در حكومت وارد شدند ومنصب و مقام پذیرفتند، آیا تو آنها راستمگر مىدانى یا معذور مىشمارى؟ حتما و بدون تردید آنها را معذورمىدانى، پس تو هم مانند آنان معذور خواهىبود، داخل كار شو و مقام بپذیر.سید بن طاووس، رحمةاللهعلیه،گفت: آنان در روزگار آل بویه زندگىمىكردند كه ملوكى شیعى بودند و دربرابر خلفایى كه مخالف اعتقادشان بودند قرار داشتند. به این جهت ورود آنها در حكومتبا خشنودى و رضاى پروردگارشان همراه بود.با این بحث و مناظره از دام خلیفهخود را نجات داد.در زمانى كه مغولان دست به شورش زدند خلیفه از اوضاع بسیارنگران شده بود و تصمیم گرفت ازوجود سید استفاده كند و به عنوان سفیر او را نزد مغولها بفرستد و هنگامى كه درخواست خلیفه را به سید رسانیدند، باز پاسخ منفى داد و فرمود: سفیرى خلیفه براى من نتیجهاى جز ندامت و پشیمانى نخواهد داشت، اگر در این ماموریت موفق شوم پشیمان خواهم شد و اگر پیروزنگردم باز پشیمان مىشوم.فرستاده خلیفه با تعجب پرسید: چگونه چنین خواهد بود؟!سید، رحمةاللهعلیه، فرمود: اگر توفیق رفیق راهم باشد و تلاشهایم به ثمر بنشیند، خلیفه دست از من نخواهد كشید و تا آخر عمر مرا براى سفارت خود انتخاب مىكند، بدین ترتیب از عبادت و بندگى پروردگارم باز خواهم ماند و اگركامیاب و موفق نشوم، حرمتم از میانمىرود و راه آزار و اذیت به رویم گشوده خواهد شد تا جایى كه مرا بىحرمت نموده و به رنجش خاطرم برمىآید و از پرداختن به دنیا و آخرتم باز مىدارد.همانا هر صاحب نسبى آرزومند است كه حسب و نسب او از حسب و نسب ما بوده باشد، ولكن ما هرگز نسبى بهتر از حسب و نسب پاكیزه خود سراغ نداریم كه آرزو كنیم یا راضى شویم از ایشان بوده و فرعى از فروع آنان باشیمتازه اگر تن به این سفارت بدهمممكن است پس از رفتنم دشمنان وبدخواهانم چنان شایع كنند كه سیدبن طاووس، رفته تا با پادشاه مغولبسازد و به یارى وى دودمان خلیفهسنى مذهب را از بین ببرد، در نتیجهشما نیز باور كرده و كمر به نابودىمن مىبندید و مسمومم مىسازید.بعضى كه در آن مجلس حاضربودند گفتند: چاره چیست؟ فرمان خلیفه است!سید بن طاووس، رحمةاللهعلیه، براى فرار و آخرین جواب فرمود: استخاره مىكنم و من هرگز برخلاف استخاره عمل نمىكنم.آنگاه با همه وجود به قرآن كریم روى آورد و آن را گشود آیهاى كه بر ذم این سفر دلالت مىكرد برآمد و آن را براى حضار خواند و خود را خلاص نمود.در جاى دیگر خطاب به فرزندشمىفرماید: روزى یكى از علما به من گفت: همانا ائمه، علیهمالسلام، در مجالس خلفا و سلاطین حاضر مىشدند و با آنان خلط و آمیزش داشتند.در جوابش گفتم: ائمه، علیهمالسلام، در مجالس آنان حاضرمىشدند در حالیكه در دل از ایشان اعراض كرده بودند و در باطن به طورى كه خدا خواسته بود بر آنان غضبناك بودند، اما تو آیا خود را چنین مىدانى؟! خصوصا در حالى كه حوایج تو را برآورند و تو را نزد خود مقرب دارند و به تو نیكى و احسان نمایند؟در جوابم «لا» گفت و به تفاوت حال اعتراف نمود و تصدیق كرد كه حضور و دخول ضعفا بر آنان مثل ورود و حضور اهل كمال نیست.و در جواب دعوت بعضى ازملوك نوشتم: آیا این كاخى كه در آن سكونتدارى، دیوار یا آجر، یا زمین، یا فرش و یا چیز دیگرى كه در آن وجود دارد، براى خدا و در راه رضاى خدا به كاربرده شده؟! اگر چنین است من حاضر شده و بر آن مىنشینم و به آن نظر مىكنم و دیدن آن بر من آسان خواهد بود.و نیز فرمود: اى فرزندم، محمد! از جمله چیزهایى كه من در اثر معاشرت بامردم به آن مبتلا شدم این بود كه پادشاهان و ملوك مرا شناخته و با من اظهار دوستى و محبت نمودند تاجایى كه نزدیك بود سعادت دنیا وآخرت من تباه گردد، و میان من و مالك حقیقى و صاحب نعمتهاى باطنى وظاهریم حایل و مانع شده و جدایى اندازند به طورى كه اى فرزندم مرا نمىدیدى مگر اینكه به سبب جاه ومقام این دار غرور، لباس ننگ و عار برتن كرده بودم و دلیل و راهنماى خود وتو به سوى هلاكت و عذاب جهنم مىشدم.و مرا از این خطرها نجات نداد مگر فضل و كرم خداوند، جل جلاله، و دیگر تربیت و تادیب و نصایح جدم «ورام» و پدرم، كه از طفولیت مراقب و مواظب من بودند. (4)او با سیزده واسطه از طرف پدر با امام حسن مجتبى علیهالسلام پیوند مىخورد از طرف مادر به امام حسین،علیه السلام، مىرسد بدین جهت او راملقب به «ذى الحسنین» نیز كردهاند ابن طاووس صبح روز دوشنبه 5ذی القعده سال664 هجری ظاهراً در بغداد در گذشت و بنا به نوشته حوادث جامعه، جنازه او پیش از دفن به نجف اشرف انتقال دادهاند. ناگفته نماند که قبلا کفن خود را تهیه کرده و در حج بیت الله لباس احرام خود نموده بود و آن را در کعبه معظمه و روضات مطهره حضرت رسالت(ص) و ائمه بقیع(ع) و عراق متبرک و هر روز به آن می نگریست و آن را وسیله شفاعت آن بزرگواران قرار داده بود و فرموده: که چون مستحب است انسان در وقت حیات خویش بر کفن خود نظر افکند من نیز کفن خود را بیرون می آورم و بر آن نظر می افکنم. و باز فرموده که: در اخبار دیدم که جناب محمد بن عثمان بن سعید بن عمروی و پدرش از سفرای مولای ما صاحب الزمان(عج) بودند قبر خود را در ایام حیات خود محیا کرده بودند من نیز محل قبر خود را معین کردم و گفتم کسی آن را برای من حفر کند و قبر خود را در جوار جدم و مولایم علی(ع) قرار دادم در حالی که میهمان و پناهنده و وارد بر آن حضرت هستم به این امید که مانند دیگران مورد لطف و عنایتش قرار بگیرم و آن قبر را در پایین پای والدین خود قرار دادم تا اینکه خداوند مرا به خفض جناح از برای ایشان امر فرموده و مرا به نیکی و احسان به ایشان توصیه کرده است پس خواستم مادامی که در قبرم سرم در زیر پای ایشان باشد. 1. عالم بزرگوار جناب ورام بن ابى فراس، از بزرگان و علما جهان تشیع وصاحب كتاب معروف «مجموعه ورام» كه ازنوادگان «مالك اشتر»، مىباشد. سیدبن طاووس، درشان او چنینمىفرماید: پدر بزرگم«ورام بن ابى فراس»،رحمةاللهعلیه، از كسانى بود كه به افعالش اقتدا مىشد (روضات الجنات، ج 4، ص 337).2. سوره ضحى(93)، آیه 11.3. روضات الجنات، ج 2، ص 270.4. سیدبن طاووس، على، كشفالمحجة لثمرة المهجة،ترجمه، ص 136. برگرفته از كتاب: امام زمان و سیدبنطاووس - سید جعفر رفیعی، همراه با تلخیص و تكمیل.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 288]
صفحات پیشنهادی
سيد ذوالحسنين (گذري بر زندگي سيد بن طاوس از زبان خودش)
سيد ذوالحسنين (گذري بر زندگي سيد بن طاوس از زبان خودش)-سید ذوالحسنینگذری بر زندگی سید بن طاوس از زبان خودش سید بن طاووس، رحمة اللهعلیه، نامش «علی» ملقب ...
سيد ذوالحسنين (گذري بر زندگي سيد بن طاوس از زبان خودش)-سید ذوالحسنینگذری بر زندگی سید بن طاوس از زبان خودش سید بن طاووس، رحمة اللهعلیه، نامش «علی» ملقب ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها