واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حماسه همواره ي حسين (عليه السلام)*خردمندي هاي شيعي- روايت "قيام جاودانه" از زبان علامه محمد رضا حکيميقسمت اول - سر آغاز
يكى از نشانههاى بسيار سترگ رسالتهاى بزرگ، جداسازى "حق" از "باطل" است، در همه نمودهاى حق و همه نمودهاى باطل. هنگامى كه بنا بر زمينهها و علتهايى حق پوشيده گشت، و امورى به نام "حق" خود را عرضه داشت، و كسانى با بهره جويى از اين نام پيش افتادند، همواره نيروى حق كنار مىرود و جولان باطل مىگسترد. و اگر حق از پايگاه عظيم و خورشيدى خويش فروافكنده شد، و باطل ميدان دار گشت، براى زندگى و انسان چه ارزشى بر جاى خواهد ماند؟ اينجاست كه رسالت داران بزرگ، و خورشيد سازان قرون و اعصار آرام نمىگيرند، و براى زدودن سياهيهاى باطل به پا مىخيزند، تا فروغ دامنگستر حق دوباره جان گيرد و بر پهنههاى زيست انسانى بتابد، و خردها را روشن سازد، و جانها را زنده كند، و حيات حيوانى و منحط را به حيات انسانى و متعالى بدل سازد. از آغاز سلطنت اموى در دمشق، همه گونه زمينه سازى فراهم آمد - به جز آنچه امويان از آن پيش كرده بودند كه در تاريخ معروف است - تا حق از پايگاه عظيم خود فرو افتد، و فروغ آن نابود گردد، و باطل ميدان دار و حاكم باشد، جاهليتباز گردد و "حزب اموى"پيروز شود. به خلافت رسيدن يزيد (با كوششهاى مزورانه، و تهديدها و تطميعهاى دربار اموى دمشق، و به شهادت رساندن بزرگان اسلام، و چه بسا دخالت مرموز ايادى دربار بيزانس، دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن)، بزرگترين دليل وقوع اين فاجعه بزرگ بود، يعنى فروافكندن حق و نشاندن باطل به جاى آن، محو اسلام قرآنى و بازگرداندن جاهليتسفيانى ... در تاريخ بشر هيچ گاه فاجعهاى به اين عظمت رخ نداده بود، كه كسى مانند يزيد پسر معاويه، در جاى كسى مانند پيامبر آخر الزمان و آورنده قرآن، حضرت محمدبن عبدالله (ص) بنشيند، و به نام خليفه و جانشين پيامبر خدا و نماينده "نظام قرآنى" و مجرى احكام قرآن بر مردم حكم راند، و سرنوشت اسلام و مسلمانان را تعيين كند; موجودى پست و بى مقدار، در جاى بزرگترين انسان كامل سدهها و اعصار، اسيرى در دستشيطان، در جاى تلاوتگر آيات قرآن و فريادگر توحيد و عدل و احسان، نقطه سياهى سراسر پستى و تباهى، در جاى خورشيد فروغگستر آفاق تعالى و آگاهى، خميرهاى از ضلال جاهليت، در جاى اشعه زلال هدايت ... و روشن است كه پيامد اين سقوط بزرگ چيست: از ميان رفتن همه آثار تربيت قرآنى و شيوع يافتن همه اوضاع منحط جاهلى. و در چنان هنگامهاى - هنگامه زوال ارزشها و افول آثار جهادها و شهادتها - چه جاى زندگى و سكوت بود، در آن تباهستان تباهيزار حاكميتيزيدى، و فجور و انحطاط و نيرنگ اشرافيت مشرك جاهلى ... كه "لعبت هاشم بالملك ..." را در گوشها مىخواندند ...؟ ! و آيا آن چه كس بود كه مىبايست پرچم خورشيد را برافرازد، و قلههاى كهكشان قرآنى را پرتو افشان سازد، آيا حسين (ع) زنده باشد و اسلام مرده؟ آيا پسر على و فاطمه (ع) جان داشته باشد و قرآن به صورت جسمى بى جان درآمده؟ اين چگونه ممكن است؟عالم مصرى، شيخ محمد محمد مدنى درست مىگويد كه فريادى از درون، هماره حسين (ع) را مخاطب قرار مىداد كه: "اى فرزند پيامبر! تو مرد ميدان اين مبارزهاى! ". و آن امام شهيدان خود چنين مىگفت: "انى لا ارى الموت الا سعادة، ولا الحياة مع الظالمين الا برما." من اكنون خوشبختى را در مرگ مىبينم، و از زندگى با اين ستمگران به تنگ آمدهام. و مىگفت: "اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا، تنافسا فى سلطان ولا التماسا من فضول الحطام، ولكن لنرى المعالم من دينك، و نظهر الاصلاح فى بلادك، و يامن المظلومون من عبادك ..." خداوندا! تو خود مىدانى كه قيام ما براى آن نيست كه به حكومتى برسيم يا چيزى از مال و متاع دنيا به چنگ آوريم، بلكه ما مىخواهيم راه روشن دين تو را به همگان نشان دهيم، و شهرها و آباديها را از چنگ فساد رها سازيم، تا مظلومان ستمكش نجات يابند و ... پس رسالت جداسازى حق از باطل و عدل از ظلم به منظور پايدارى حق و عدل و نابودى باطل و ظلم - همواره - رسالتى عظيم است، و عاشوراى عظيم تجلى تام اداى اين رسالت است. به هراندازه فاجعه قرار گرفتن يزيد در جاى حضرت محمد (ص) بزرگ است، و ظلمات آفرين، و جاهليت زنده كن، به هماناندازه حركتبيدارى آفرين عاشورا بزرگ است ... عاشورا دستبلندى است كه از افق شهادت كربلا برآمد، و تا قله خورشيد فرا رفت، و تا هماره تاريخ برفراز ماند، و سياهيهاى جاهليت از نو جان يافته را - در همه ابعاد الحاد و ظلم و فجور و ظلالت و بيخبرى - از چهره خورشيد اسلام و قرآن فرو شست. عاشورا فريادى است كه براى هميشه خواب غفلت را از سرهاى شورگستران آباديها و افقها بيرون كرد. عاشورا براى هميشه حق را از باطل جدا ساخت، تا ديگر يزيديان عصرها نتوانند، با پوشش اسلام، جاهليت را زنده سازند، چه جاهليت كهن و چه جاهليت نو. و سرانجام، خورشيد حق از مشرق تابناک عاشورا، طلوعي جاودان کرد. و اين حق که ميگوييم- چنانکه اشاره کرديم- شامل همه نمودها و مظاهر حق است، پس عدل را نيز بخوبي در بر ميگيرد، که عدل حق است و ظلم باطل. شهيدان راه حق و عدل- تا هميشه و در هر جا- سرود خوانان عصر عاشورايند، که در افقهاي زلال خويش، محو تجلّيات آن خورشيد که در عصر عاشورا بر سر نيزه طلوع کرد (و هماره در اين طلوع باقي است)، بانگ در بانگ، براي جاودانگي حق و عدل سرود ميخوانند... و فرشتگان، بال در بال، به سرود آنان گوش ميدهند، و شهيدان فردا- هر فردا- را ميپرورند... و عاشورا، به نام يک «مکتب جاويد»، و يک «دانشگاه عالي»، پيوسته شاگرد و دانشجو ميپذيرد، و معلّم و استاد تربيت ميکند... تا بشريّت- همه بشريّت- را به بلوغ والاي انساني صعود دهد... . و عاشورا که با هيچ حاکميّتي بيعت نکرد، ميرود تا با مهدي «ع» بيعت کند، و در نماز فلسطين تکبير گويد: الله اکبر...* :صفحه ادبيات سايت تبيان مفتخر است که در طول ماه محرم هر روز بخشي از کتاب گرانسنگ " قيام جاودانه" را براي عمق بخشيدن به معرفت حسيني مخاطبان فرهيخته ي خود ارائه دهد و اين گونه قطره اي شود از درياي خردمندي هاي شيعي که نسل هاي غيبت زده را با نور پر فروغ ولايت آل الله عليهم السلام آشنا مي کنند و اين را بهانه تقرب به ساحت آن بزرگواران قرار مي دهند . با ما در سلوک " حماسه همواره ي حسين عليه السلام" همراه باشيد .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 941]