تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هیچ کس روز قیامت در امان نیست، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804406127




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شنبه‌ها با معرفي يك كتاب


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: «ابتدا فكر كرديم ما را به بعقوبه مي‌برند؛ اما بعد از حركت در جاده شمال دعا كرديم ما را به موصل ببرند؛ غافل از آن كه در سرزميني توقف مي‌كنيم كه در آن صدام به دنيا آمده بود!» نوشتن درباره حوادث و پيامدهاي ناگوار جنگ اگر چه در وهله اول كام خواننده را تلخ مي‌كند، اما بي‌گمان زمينه‌اي را فراهم مي‌سازد كه تلاش و تكاپو براي توسعه صلح پايدار افزايش يابد. در اين ميان، با توجه به اين كه خوانندگان هر كتابي را اغلب قشرهاي مختلف اجتماعي تشكيل مي‌دهند، مي‌توان اميدوار شد كه چاپ و انتشار كتاب‌هايي درباره پيامدها و تلخي‌هاي جنگ در پيشگيري از وقايع تأسف‌برانگيز جنگ‌هاي مختلف مؤثر باشند. در اين بخش، يكي از كتاب‌هاي تأثير برانگيز، خاطرات آزاده مجتبي جعفري با عنوان "جهنم تكريت " است كه توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است. اين كتاب، سيصد و چهل و دومين محصول دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري است كه در بخش خاطرات آزادگان جنگ ايران و عراق، پنجاهمين و هفتمين كتاب محسوب مي‌شود. كتاب جهنم تكريت، علاوه بر چاپ‌هاي متعدد از زمان انتشار تا اكنون، كتاب برگزيده 20 سال ادبيات مقاومت در بخش خاطرات است. مجتبي جعفري در مقدمه كتاب نوشته است: "دانستن بسياري از آنچه مي‌نويسم براي شما لازمم نيست؛ ولي حفظ امانت و به كارگيري صداقت، ارزشي بالاتر از آن دارد كه بخواهم در بازنگري حوادث دوران اسارت در "جهنم تكريت "، روي حقايق پرده افكنم و تنها وقايعي را بازگو كنم كه برايم باعث ايجاد حسن نيت‌ها شود. " با اين مقدمه، فصل اول كتاب با عنوان "از آتش بس تا العماره "، با نگاهي گذرا به حوادث نيمه اول سال 1367 در جبهه‌هاي جنگ عراق عليه ايران، به روزهاي پاياني اين جنگ بعد از آتش بس بين نيروهاي دو طرف و اسارت راوي خاطرات (سرگرد مجتبي جعفري) اختصاص يافته كه منجر به انتقال وي به همراه بقيه اسرا به اردوگاهي در العماره مي‌شود. جعفري در خصوص اسارت خود و همراهانش در روزهاي بعد از قبول آتش بس نوشته است: "عراقي‌ها كه ما را محاصره كردند و در ميان تانك‌ها گرفتار شديم، كاوه [بي‌سيم‌چي] دوباره پرسيد: "ما محاصره شده‌ايم؛ چكار كنيم؟ " اين بار جواب دادند [منظور فرمانده رده بالا است]: " سلاحتان را زير تانك‌ها بگذاريد كه نشانه تجاوز عراقي‌ها باشد. " و بعد دستور دادند: "به عراقي‌ها بگوييد كه به طرف محل اولشان بروند؛ ما هم به شرق رودخانه خواهيم رفت. " (ص20) اسارت راوي در كمال ناباوري اتفاق مي‌افتد. او در حالي كه براي برطرف كردن سوءتفاهم‌هاي ايجاد شده در روزهاي بعد از آتش بس به ميان فرماندهان عراقي رفته است، به اسارت آن‌ها در مي‌آيد. البته در ساعات و روزهاي اوليه اسارت به او مي‌گويند: شما مهمان! ما هستيد و به زودي آزاد مي‌شويد، اما در ادامه، روند ماجراها طوري پيش مي‌رود كه مدت اسارت مجتبي جعفري، 750 روز طول مي‌كشد. فصل دوم كتاب كه "بغداد، شهر هزار و يك شب " نامگذاري شده، به ماجراهاي اقامت راوي و بقيه اسرا در زندان الرشيد بغداد مي‌پردازد. "در اتاق را باز كردند و ما وارد شديم؛ 39 نفر. بدون زير انداز و روانداز، كنار پنجره‌ها ايستاديم و بيرون را تماشا كرديم. هوا قدري دم كرده بود و پشه‌ها اذيت مي‌كردند. دو تا پنكه، هواي داخل اتاق را بر هم مي‌زد. پشت ساختمان ما تعداد زيادي اسير بودند كه در يكديگر جمع شده و ظاهراً خواب بودند... " (ص36) در روزهاي بعد، سختي‌ها و رنج‌هاي اسارت يكي پس از ديگري خود را نشان مي‌دهند و راوي با جزئي‌نگاري درباه اين محدوديت‌ها سعي كرده فضاي دلگير و طاقت فرساي زندان الرشيد بغداد و رفتارهاي اغلب غيرانساني مأموران زندان را به نمايش بگذارد. موضوع موقتي بودن اسارت راوي و تعدادي از همراهانش در اين فصل هم مطرح است. آن‌ها به اميد اين كه تا چند روز ديگر آزاد خواهند شد، سختي‌هاي زندان الرشيد بغداد را تحمل مي‌كنند، چرا كه در صورت قطعي شدن موضوع اسارت، آن‌ها بايد به اردوگاه اسرا منتقل بشوند كه اين مسئله تا اين زمان قطعي نشده است. در بخشي از اين فصل، يك تيمسار عراقي به اين عده از اسراي ايراني مي‌گويد: "شما چند روز ديگر آزاد مي‌شويد و اگر ماندگار شديد، به اردوگاه خواهيد رفت. در آنجا امكانات مناسبي وجود دارد و حتي به شما حقوق مي‌دهند. " (ص43) سرانجام احتمال دوم تيمسار عراقي تحقق مي‌يابد و راوي خاطرات همراه عده‌اي از اسرا به سمت اردوگاهي در مقصد نامعلوم حركت داده مي‌شوند: ابتدا فكر كرديم ما را به بعقوبه مي‌برند؛ اما بعد از حركت در جاده شمال دعا كرديم ما را به موصل ببرند؛ غافل از آن كه در سرزميني توقف مي‌كنيم كه در آن صدام به دنيا آمده بود! "تكريت؛ آغازي بي‌پايان " عنواني است كه نويسنده خاطرات براي فصل سوم و اصلي كتاب خود انتخاب كرده است. در ابتداي اين فصل، خواننده با موقعيت جغرافيايي استان صلاح‌الدين با مركزيت تكريت آشنا مي‌شود كه در فاصله تقريبي 150 كيلومتري شمال شرقي بغداد قرار دارد. پايگاه سوم هوايي كه يك پايگاه آموزشي است، در امتداد جاده موصل، به طول بيش از پانزده كيلومتر كشيده شده و بيشتر، از آن براي آموزش خلبان‌ها استفاده مي‌شود. زمين هموار امتداد جاده و فضاي بسيار زياد پايگاه، محل خوبي براي نگهداري حدود دوازده هزار اسير ايراني در سيزده اردوگاه بود. با اسقرار راوي و بقيه اسرا در اردوگاه تكريت، احتمال طولاني بودن زمان اسارت تقريباً قطعي مي‌شود، اما راوي خاطرات بارها يادآوري مي‌كند كه او و بقيه اسرا هنوز نتوانسته‌اند اين موضوع را هضم كنند: اميد به رفتن، آن هم زودتر از آنچه همه فكر مي‌كردند، در جان‌ها ريشه دوانيده بود. تقريباً احساس مسافراني را داشتيم كه براي مدت كوتاه، وسيله حركت شان متوقف شده باشد و در انتظار سوار شدن، كنار جاده، گپي دوستانه بزنند. هر چند اين اميد، پايه و اساس واقعي در اخبار نداشت، اما عشق به بازگشت چشم ما را از ديدن واقعيت كور كرده بود. با گذشت زمان و نبودن خبري از آزادي، اسرا براي تحمل‌پذير كردن دردها و رنج هاي اسارت، به فعاليت‌هاي سرگرم كننده در داخل اردوگاه مي‌پردازند كه راوي در بخش‌هاي مختلف اين فصل به آن‌ها پرداخته است. از جمله سنگ‌سابي براي درست كردن شكل‌هاي مختلف از قطعه سنگ‌هاي كوچك موجود در فضاي اردوگاه، كاشت صيفي‌جات در زمين خالي داخل اردوگاه، تشكيل كلاس‌هاي آموزشي زبان‌هاي انگليسي و عربي، تأليف و ترجمه كتاب‌هاي مختلف و ...كه هر يك از آن‌ها براي مدتي در وقت گذراني اسرا و تحمل سختي‌ها و رنج‌هاي زمان اسارت مؤثر بوده است. همچنين ابداع بعضي از خلاقيت‌ها مانند استفاده مخفيانه از كابل‌هاي برق و المنت براي گرم كردن آب و درست كردن چاي توسط اسرا براي غلبه بر كمبودها و مشكلات اردوگاه از ديگر موضوعات مطرح در اين فصل است كه راوي خاطرات به تفصيل درباره هر يك از آن‌ها توضيح داده است. تعريف خاطرات اسرا در جمع‌هاي دوستانه داخل بندهاي اردوگاه براي همديگر از زمان حضور خود در جبهه‌ها و نحوه اسارت‌شان از ديگر بخش‌هاي اين فصل است. بردن اسرا به كربلا براي زيارت حرمين حضرت امام حسين(ع) و حضرت ابوالفضل(ع)، موضوع فصل چهارم كتاب است كه راوي كتاب در آن به ابراز احساسات خود و بقيه اسرا در اين سفر معنوي اشاره كرده است. همچنين در فصل پنجم (عيد اسارتي)، به موقعيت اسراي ايراني اردوگاه تكريت در ايام عيد نوروز سال 1368 اشاره شده است. فصل ششم (در عزاي امام) هم به بازتاب خبر رحلت جانگداز حضرت امام خميني(ره) در بين اسرا پرداخته كه با تأثر شديد آن‌ها همراه است. به تفكيك اسراي حزب‌اللهي از ميان ساير اسرا هم در فصل هفتم (حزب‌اللهي‌ها)پرداخته شده و سرانجام در فصل هشتم و پاياني (گامي به سوي ايران)، موضوع تحولات سياسي منجر به بازگشت آزادگان به ميهن اسلامي، به محور اصلي خاطرات راوي كتاب تبديل شده كه با رسيدن او و بقيه اسرا به خاك مقدس جمهوري اسلامي ايران، سطرهاي آخر كتاب جهنم تكريت هم به پايان مي‌رسد: هنوز سكوت بر فضاي اتوبوس حاكم بود. برادر سپاهي، بغض در گلو، با اشاره دست، اتوبوس‌هاي ايراني را نشان مي‌داد. شوري اشك را كه زير زبانم احساس كردم، صدايم به صلوات بلند شد و عطر صلوات، در اتوبوس پيچيد؛ آري، ما آزاد شده بوديم! يادداشت كوتاهي به قلم برادر آزاده راوي (محسن جعفري) كه او هم همزمان با راوي خاطرات كتاب (مجتبي جعفري) با هم در اسارت بوده‌اند، به همراه شانزده قطعه عكس از مقاطع مختلف حضور نويسنده كتاب در جبهه‌ها (پيش از اسارت) و هنگام اسارت، بخش ضميمه و پاياني كتاب جهنم تكريت را تشكيل مي دهند. نويسنده: علي‌الله سليمي منبع:




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن