واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: علی معلم دامغانی: داوری در روزگار خداوندگاری اومانیته افسانه است گفتگو از : سودابه امینی اشاره:می گویی زن، گنجی است در اندرونی و شرقیان آن را در پرده جسته اند که مردمان گنج را در کوی و برزن رها نمی گذارند و نمی گذرند. اما شعر که خود گنجی است از عالم بالا و از جنس وحی اگر نباشد ( که فرمود پس شعرا آمد و پیش انبیا ) حتما از نوع الهام است و بر جوشیده از چشمه معرفتی که آبشخور آن آیه های دل است از سیر آفاق و صیرورت انفس و مشاهده جمال و جلال حضرت معشوق. بدینسان این مایه از تعقل که جماعت به آن دعوت شده اند تنها در ظرف حکمت و شعر و عرفان به اهل آن پیشکش شده است.برگزاری کنگره ای که سرایندگانش زنان روزگار اکنونند بهانه گفتگو در این باب با علی معلم شدکه به اهل هنر و شعر و شعور تقدیم می شود. * با این که پر رونقترین دورهی ادبی زنان را پس از انقلاب داشتهایم امّا چرا هیچ چهرهای در اوج نیست. آیا باید منتظر گذشت زمان باشیم تا چهرهی برجستهای در شعر زنان ببینیم؟ نخست این که این چنین است که می گویید و این چنین باد. حضور نوع زن در همه ی شئون و بیش از همه در فرهنگ و ادب و به مقتضای این پرسش و پاسخ در شعر به کمیت بی سابقه (مثلاً در عصر و نسلی که نوبت هستی ماست نزدیک به دوهزار شاعره صاحب کتاب و شاید چند هزار سراینده ی مورد قبول) و کیفیت عالی امری مسلّم و مبرهن است و مجال تردید و گفت و شنید نیست امّا این که از این همه با فرض فضیلت، چرا یکی بر کرسی خداوندگاری نمی نشیند و یگانه ی عصر خوانده نمیشود... مطلب روشنی است. آن چنان که از غایت روشنی با دید نمی آید و باز این ماهیانند که پرس پرسان از حقیقت آب و ناکجای آباد دریای محیط می پرسند ماهیان مقیم و مستغرق. شگفتا بر آستانهی اسلام در آن روز و روزگاران که آخرین منازل جاهلیت را درمینوشتند بازار عکاز در سرزمین آسمانی حجاز از بازارهای معروف آن ایام علاوه بر مقاصد سوداگرانه که انگیزهی اصلی تلقی می شد اهداف سیاسی و اجتماعی و بالاخره فرهنگی خاصی را تمشیت میکرد که از مشهورترین آنها گزینش اشعر شعرای سال در اندازه های عجیب بود. اشعر شعرای قبیله- اشعر شعرای قبایل – اشعر شعرای دنیای آدمیزادگان، حتی اشعر شعرای جن و انس و بالاخره آن که عقدلئالی سخنش را از کعبه میآویختند که آن قلادهی گوهرین تا ظهور اثری دیگر از این دست زیور عروس صحرا باشد و آن شاعر جوری نیز به این مرتبه عظیم که سخنش معلّقهی چندم کعبه است ببالد. و در نوبتی به روزگار جوانی پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم بازار عکاز بود و خیمهی چرمین شاعران از چرم سرخ و نابغه ذبیانی شاعری که سخنش از طریق آل منذر و غسانیان روم و ایران را درنوردیده بود و کسی چه میداند شاید با کاروان ادویه و ابریشم به چین و هند و آن سویتر نیز رسیده بود. تا جایی که از خواندهها در خاطر من است در آن سال داوری با نابغه بود و معاصرانش که مشهورند عرض هنر کردند و اعشی اشعر شاعران سال اعلام شد و در این حال خنساء شاعرهی ارجمند با قصیدهای از آن دست که شیوهی او بود فرا رسید و گفتارش را عرضه داشت. نابغه گفت بانو قضا و قدر کار خود را کرد و این کور(یعنی اعشی) در ساعت سعد گوی سبقت را ربود و اصحاب خیمه و داور صحرا شعر او را به ارجحیت و برتری شناخته و اعلام کردند و اگر نبود که پس از بیان و اعلان مجال تعرضی نمی ماند تو را بر زمرهی زنان و مردان نه تنها صحرا و قبایل بل بر جملهی شاعران جن و انس ارجح میشناختم و این نوبت گذشت باشد تا در نوبتی دیگر و آن نوبت هرگز حاصل نشد. این هرگز به روزگار ما دیری است که در بازار روزگار خیمه و خیال برتری را در همه شئون و از جمله مرد و زن سلب کرده است جز آن خیال که هر که در نهفت خیمه پوستین خویش اشعر و اعلم و ارجح است لاکن این که داوری منصف آراسته به فن و دانش و شیخوخیت و رسته از حسد و غبطه و خیانت یکی را والاتر و بالاتر بشمارد و دیگران از جان و دل بپذیرند... این سخن عتیق است ایا رسم معشوق اطلال وافی شدی زیر سنگ زمانه سحیقا غمیزه برفتاز تو کرد منزل به مقراط سقط اللوی وعشقا واین جمله را کسی به خاطره هم نمیگذراند. بنابراین این نیست که بالاتر و والاتر نیست لیکن در روزگار خداوندگاری اومانیته و سلطهی تخنه... در روزگار بیباوری... داوری آری داوری افسانهای است. داوری و داد نمیبینمت از ستم آزاد نمیبینمت باش تا از زنجیر ظلم و ظلمت نفس اماره یکی یا زمرهای برهند و جمله را از این شب و تاریکی به مشرق آفتابی رهنمون شوند. * از جهت محتوای شعر زنان معنویت عرفان، تغزلگرایی، شعر زنان پس از انقلاب چه تغییری نسبت به شعر زنان قبل از انقلاب وجود دارد؟ پروین دختر یوسف اعتصام الملک که در مغرب هم ریزههای روشنایی را برمیچید تا عقد پرن را بازسازی کند به خیالبندی میمانست که از جادهی کهکشان ستاره ها را که ریزه های آفتاب شکستهای بودند برمیچیند تا از سر نو آفتاب را بسازد و یگانهای بود پروین و از پی او آنان که آمدند برخی عظیم سخن تراش بودند لیکن مادّه و علت مادی ضعفشان سنگ بود و سفال و کمتر از این ها و دریغ کیمیاگری که از مس حلبی بسازد و این مسئله مخصوص شاعران زن هم نبود بلکه ای بسا مردان شاعر که در این ورطه واماندهتر از زنان خبر به تقلید دیوان و غولان اندیشه تراش غرب و شرق نرفتند. انقلاب با امام و افکار عرفانی امام و تراث و میراث عظیم مقامات معنوی میرفت تا بلبلان سخن ساز یعنی شاعران را به گلبانگ پهلوی به نابترین رگههای معدن انسانیت دلالت کند. و البته مرد و زن شاعر از این موهبت بهرهور شدند و اگر نبود که دیو سیاه شب بسیار میتند و تاریکی از پی تاریکی میافکند میشنیدی که «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند» و «دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند» و «می شنیدی که ....» * آیا شعر زنان یک گرایش شعری جنسیتی است یا فراجنسیتی؟ یعنی اندیشه مد نظر است یا شعر زنانه باید شاخص های خاصی داشته باشد؟ چیستی و چه بایدی دو مقولهاند هر یک مشتمل بر حقایق و دقایق خاص. به هر حال فارغ از مصادیق پیشین و معاصر و ارزیابی آثار ایشان و فارغ از ابداع و تقلید و فارغ از اصیل و دخیل و متشابهات دیگر که جز در چشم صاحب نظر رهزنند و مایهی هزارگونه ضد و نقیض گویی مسلّم است که، شعر زن با حقیقت ماهوی وی همچنان که شعر مرد با ذکوریت او ربط طبیعی دارد و این البته در صورت بهنجار بودن همهی ویژگیهاست. اما فراجنسی را نمیفهمم اگر مراد انسانیت فارغ از انوثیت و ذکوریت است که به دلایلی توهم حتی توصیف می شود و لاکن درعمل از حیز انتفاع خارج است. عادتاً در جوامع پدرسالار جهان که تاریخ جز از آن سخن نمیگوید زنان از چمبرهی تمایلات زنانه نمیجهند و از این دام نمیرهند مگر آن که خود را مردی میسگالند چون زن و انفعال و مرد و فعّال مترادف تلقی شدهاند. زن صدف انوثیت را ترک میکند تا در صور مردانه هر نوع که میخواهد باشد فعّال و متوّج به تاج سلطهی مردانه باشد. * با این که زنان در عرصهی شعر خود را با موضوعات سیاسی اجتماعی منطقه و جهان درگیر کردهاند و توجه کافی نسبت به این موضوعات داشتهاند چرا سهم کمتری در رسانهها به آنها اختصاص یافته است؟ البته چنین است زنان همچنان که مردان امروز در امور اجتماعی و سیاسی فرا منطقهای و جهانی میاندیشند و سخن میگویند لیکن سهم رسانهای ایشان در رسانههای جمعی و نیمه جمعی البته بیشتر در ساحت منطقهای کمتر بلکه بسیار اندک است. دلیل مسئله روشن است و برای شاعر و ادیب روشنتر اگر خواندهاید که از زنان به پردهگیان و مخدرات و کلماتی از این قبیل تعبیر شده است و اگر میدانید که این در پس پرده واقع شدن و محتجب بودن نوعی احترام به جنس زن بوده است اگر میدانید که در همهی جهان و از جمله در مشرق بیرونی و اندرونی را به حرمت زن پی افکندهاند و اگر یافتهاید که با فروکش کردن جلوههای معشوقی زن مادر میشود که خدایگونه مقدس است و خدایان را نمیتوان دید همچنان که گنج را و همچنان که ملک دیگران را و اگر از این جمله عدول نکردهاید قصه روشن است والا... به عکس مرد اگر متمایل به سربرآوردن از گریبان زن میکند منفعلانه تظاهراتی دارد که در این دورهی از تاریخ غالباً سنگین شمرده شده است. جلوه فروشی ها که و دلرباییهای زنانه از ناحیهی مردی که به آرایش و پیرایش خود را به جنس مورد علاقه خود نزدیک میکند اگر بیماری نباشد انحراف اخلاقی است. بنابراین بهتر است که در کلیت انسانی جنسی را بر جنسی ترجیح بلامرجح نباشد لیکن به حسب خویشکاری. زن در قلمرو طبیعت خود و مرد هم چنان در عرصهی خویشتن بماند و سخن را هم به اقتضای ماهیت و طبیعت و ادب مخصوص به جنس که اعم از حلیت و حرمتهای فقهی و قانونی و اخلاقی است بگوید. این است همهی آن چه که من در چیستی و چه باید شاعر زن و مرد فهمیدهام. * چرا با وجود این که زنان کرسیهای علمی را در دانشگاه ها نیز کسب کردهاند و فعالیت هنری ادبی خوبی را داشتهاند سهمی در کتابهای درسی برای شعر آنها درنظر گرفته نشده است؟ ضمن تصدیق ایرادی که وارد کردهاید به پاسخ سئوال پیشین این چند کلمه را هم باید افزود. اولاً شعر تعلیمی بایستی از کورهی سالیان دراز سالم بیرون آمده باشد و در نمونههای محدود همهی دقایق علمی و فنی و هنری را دربرداشته باشد تا آموزش آسانتر کاملتر انجام گیرد. از اندیشههای خام این دوره وارد کردن شعر معاصران به هزار دلیل گنگ در کتابهای درسی بود فارغ از زن بودن و مرد بودن شاعر مسئلهای که دانش آموز و معلم هر دو را گرفتار«روم به باطن و تفسیر ناصواب کنم» کرد و بچهها هم برکت گلستان و بوستان را به زبان شکسته بسته امثال حقیر و دوستان از دست نهادند. بنابراین شاعرهها به اندازهی سهم کمشان در این مرحله و مرتبه بایستی شادمان باشند که به لعنت ادبی ابدی جهل مشتی طفل مظلوم معصوم گرفتار نیامدند تا به ما و آنان که کردند آن چه که کردند چه رسد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]