تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر شما باد رجوع به كتاب خدا (قرآن) ... كسى كه به آن عمل كند از همه پيشى مى گيرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819625454




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقاش ازل بهر چه آراست مرا ؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: برخي از محققان و ادب‌شناسان، رودكي را نخستين رباعي‌سرا نام كرده‌اند. برخي نيز ابداع قالب رباعي را بدو نسبت داده‌اند؛ اما به تحقيق دانسته نيست كه اولين رباعي را در زبان فارسي چه كسي سروده و مبدع اين قالب، كدام‌يك از شاعران اوليه سبك خراساني بوده است. از ميان مستشرقين آلماني هرمان اته، ابوسعيد ابي‌الخير را اولين رباعي‌سراي زبان فارسي نام برده و حكيم عمرخيام نيشابوري را دومين رباعي‌سراي نامي ايران ناميده است. نام خيام را اغلب‌ تاريخ‌نويسان و تذكره‌پردازان، عمر و كنيه‌اش را ابوالفتح و لقبش را غياث‌الدين و نام پدرش را ابراهيم نوشته‌اند. شهرت او به خيام يا خيامي به درستي معلوم نيست. به هر حال، خيام يا خيامي در نجوم، رياضي، حكمت و شعر، شهرتي بسزا داشت. مساله شاعري او، مساله ديگري است. تحقيقات علمي خيام، بخصوص در نجوم تا پايان عمر وي ادامه داشت، چنان‌كه نوشته‌اند: «در تاريخ 467 ه . ق از طرف ملكشاه سلجوقي به عنوان بزرگ‌ترين منجم زمان خود به رصدخانه مرو گماشته شد و او نتيجه رصدهاي خود را به شكل جدا، ولي به نام زيج ملكشاهي تدوين كرد و در ضمن به اصلاح تقويم قديم ايران پرداخت و ثمره اين مساعي، تقويم جلالي بود كه به نام سلطان جلال‌الدين ملكشاه كرد.» از لحاظ رياضي هم خيام شهرت پايداري به دست آورده بود و مهارت و كارداني او در كتاب «جبر و مقابله» بر همگان آشكار است. خيام بيش و پيش از آن‌كه در علوم رياضي و علم نجوم، اسم و رسمي پيدا كند در شعر و شاعري، خاصه در رباعي‌سرايي (و نه قالب‌هاي ديگر شعر فارسي)‌ شهرتي جهاني به دست آورد. نوشته ذيل به معرفي خيام و نقد و تفسير رباعيات او و شيوه فلسفي آن حكيم خردمند مي‌پردازد. موضوع اصلي حكيم عمرخيام نيشابوري، شعر معترضانه را در قالب رباعي و در موضوع شك و اعتراض به اوج خود رسانيد. شك خيامي، شك علمي و شك رايج در زمان او بود. اين نوع شكاكيت، منوط به فلاسفه و حكماي اهل فكر و متكي به عقلانيت بود. خيام بدين وسيله، اشعريان متعصب و اشخاص رياكار و منتسب به دربار را به باد تمسخر و استهزا مي‌گرفت. علاوه‌بر‌اين، كساني را هم كه دم از ديانت با عنوان زهد و تصوف مي‌زدند، از دايره عقل خارج و گاهي به انحرافات اخلاقي متهم مي‌كرد. خيام در آن دوران تاريك تحجر و تاريك مغزي بشر، انساني فهميده و اهل فكر به شمار مي‌رفت. مردم زمان به رغم ظاهر خوشايندشان، تهي‌مغز و غالبا پوشالي و درون‌تهي بودند و به جاي تفكر و تعقل و آزادي و مسووليت و خردجمعي، بر تقدير آسماني، خرافات فلكي، كاهلي، تنبلي،‌كوته‌فكري و جمود و ركود فكري تن در داده بودند. گروهي از اشخاص، خيام را بظاهر شخصي بدبين و كفرگو و ملحد خوانده‌اند، اما حقيقت اين است كه خيام شخصيتي متفكر و اديبي دانشمند و دانشمندي اديب بود كه اطاعت كوركورانه را قبول نداشت و در برابر عقايد كوركورانه موضع مي‌گرفت. برخلاف باور مردم، رباعيات او مبتني بر ديانت عميق و حتي مبتني بر تفكري عرفاني در نوع خود است. خيام اهل تامل و بسيار كم‌حرف بود. از طرفي نيز روحيه‌اي زودرنج داشت و هنرمندي حساس بود. پرگويي و اطناب را دوست نمي‌داشت و از اين جهت به رباعي روي آورد. اهل فن مي‌دانند كه از اقسام شعر كلاسيك، قالب رباعي از همه دشوارتر است. در عين حال، خيام در پي حقيقت و كشف آن، با جاذبه‌ هستي و رنگ‌آميزي‌هاي طبيعت درآميخته بود و شكوه بهاران و شور و عشق و مستي را تا سرحد اعجاز دوست مي‌داشت. از مجموع رباعيات خيام (كه بيشتر منتسب به اوست و تعداد رباعيات اصيل او از 150 رباعي تجاوز نمي‌كند) چنين برمي‌آيد كه خيام شخصيتي منحصربه‌فرد داشت و بسيار موقر و آرام و آزادانديش بود. او مترصد احوال آدمي در عالم بود و دمي از تفكر در موضوع انسان، جهان، خلقت، مرگ و ... غافل نبود. اگر بخواهيم 4 رباعي‌سراي مشهور زبان فارسي را نام ببريم، بايد در راس همه آنها از خيام و سپس از ابوسعيد ابي‌الخير، باباافضل كاشي (707 ه . ق) و اوحدالدين كرماني نام ببريم. قدر مسلم، هيچ‌‌يك از رباعي‌سرايان زبان فارسي از نظر عمق فكر و طرز بيان فلسفي و موضوع انسان جهان و بازگشت به اصل به پاي خيام نمي‌رسند. رباعيات خيام به پاس عظمت فكر و نفوذ در اعماق قلب انسان به اغلب زبان‌هاي زنده دنيا ترجمه شده است، اما هيچ‌يك از آن برگردان‌ها به پاي اصل فارسي رباعيات خيام نمي‌رسند. ترجمه‌هاي رباعيات خيام به انگليسي عبارتند از: 1- ترجمه فيتزجرالد 2- ترجمه وينفيلد 3- ترجمه لسلي گاسنر كه با وجود شهرت جهاني از اصالت انديشه و حكمت ايراني بسيار فاصله دارند. وي به عقايد فلاسفه يونان نيز مي‌پرداخت و در بحث و درس، آزادانه به اظهار عقايد خويش همت مي‌گماشت. چندي نيز مدرس فلسفه بود. كوته‌فكران و عوام او را متهم به الحاد و بدانديشي مي‌كردند. خيام تا سرحد مستي به مطالعه آثار حكما علاقه‌مند بود. محققان، او را در فلسفه تالي و همتاي بوعلي سينا دانسته‌اند. خيام و بوعلي علاوه بر فلسفه، به مذهب، تصوف، عرفان، تاريخ، جغرافيا، هيئت و نجوم اشراف و احاطه داشتند. خيام در اثر اين فرزانگي و خردورزي به امام خراسان ملقب شد و شهرزوري در كتاب تاريخ‌الحكما بر اين نكته تاكيد ورزيده است. امام‌محمد غزالي و ديگر فقهاي مذاهب با او مخالف بودند. غزالي، كتابي در رد فلسفه خيام نوشت و آن را تهافت‌الفلاسفه نام نهاد. نوشته‌اند كه خيام در اظهارنظر، بسيار بخل مي‌ورزيد و نظر خود را به تمامي بيان نمي‌كرد و حرف خود را نيمه‌كاره مي‌گذاشت. اما بعضي اين نظريه را رد كرده‌اند و گفته‌اند: او گاهي در مناظره به قدري شرح و بسط مي‌كرد كه هنوز بحث او با حريف تمام نشده، صداي اذان بلند مي‌شد. چيزي كه باعث شهرت خيام گرديده، رباعيات اوست. قريب 900 سال است كه رباعيات خيام، دهان به دهان مي‌گردد. صدايي كه او در گنبد افلاك درانداخته است، صدايي ديدني است! صداي او صداي حيرت اعصار و قرون است! اين صدا هرگز از حركت باز نمي‌ايستد و تا زمان ادامه دارد، اين صدا باقي است. امروزه كسي نيست كه با شنيدن رباعيات خيام به وجد نيايد و در انديشه فرو نرود. اين نيست مگر بلندي فكر و عظمت شخصيت خيام و نحوه بيان او. خيام در طرز اداي عبارت و نحوه استدلال و بيان تمثيل، بي‌نظير است. هيچ شاعر و سخنوري به چيره‌دستي و چيره‌زباني او به قالب رباعي روي نياورده ‌است. احساس پاك و رقيقي كه اين حكيم دارد با فكر لطف و بيان ظريف، چنان به هم آميخته است كه مخاطب، خواننده و شنونده (هرسه) احساس مي‌كنند با كوه درد روبه‌رو هستند. او گاهي چنان رقت‌انگيز، شعر سروده كه اشك شوق و سرشك درد را در روان آدمي جاري مي‌سازد. تاملي در نحوه ساخت و فرم رباعيات خيام رباعي، شعر خاص ايراني‌هاست. خيام بي‌ترديد يكي از افتخارات ملي ايران به شمار مي‌رود. او حتي در گزينش قالب و فرم شعر، به مليت ايراني خود نظر داشته است (بايد دانست كه قصيده و غزل و مثنوي و مسمط و... اصلش از اعراب است)‌‌ رباعي و دوبيتي، اولي در وزني بلند و دومي در وزني كوتاه (فهلوي)‌ از اقسام ترانه‌هاي ايراني است. رباعي با تامل و درنگ بيشتري همراه است و به كار انديشيدن بيشتر مي‌آيد، اما دوبيتي‌ها يا فهلويات، بيشتر به كار سوز و ساز در عواطف و احساسات مي‌آيند. خيام در راس 4 رباعي‌سراي مشهور زبان فارسي است وپس از او ابوسعيد ابي‌الخير، باباافضل كاشي و اوحدالدين كرماني قرار دارند رباعي از چهار مصراع بلند تشكيل مي‌شود كه مصراع سوم آن از حيث قافيه و پايان‌بندي، آزاد است اما مصراع اول و دوم و چهارم بر يك قافيه هستند. مصراع سوم بايد بسيار قوي و مستدل و به صورت سوال در تقدير، و مصراع چهارم بايد محكم‌تر از بقيه مصراع‌ها باشد. قدما مي‌گفتند، 3 مصراع رباعي يك طرف (به عنوان بيان مقدمات)‌ به مصراع چهارم (به عنوان حرف آخر)‌ يك طرف! رباعي، راهكار فرم شعر ايراني است و خيام به آن اصالت بخشيده است. رباعي، صرف‌نظر از وزن و طنطنه خاص خود، كوتاه‌ترين شعر ايراني است. شايد، شوقي كه نيما يوشيج پدر شعر نو را در دوره معاصر به سرودن رباعي و شعر نو با ساختار كوتاه برانگيخته است، وجهه ايراني و ملي اين نوع شعر بوده است. نكته ديگر، لحن شعر و نحوه بيان است. لحن شعر غير از لحن فلسفه، كلام، دين و هر سخن ديگر است! كساني كه با فن شعر آشنا هستند، مي‌دانند كه شاعر با مجاز (كنايه، استعاره، تشبيه، تشخيص)‌ بسيار سر‌و‌كار دارد. درونمايه‌هاي اشعار خيام مهم‌‌ترين موضوع حيات در شعر خيام موضوع مرگ و زندگي است. از كجا آمده‌ام؟ چرا آمده‌ام؟ به كجا مي‌روم؟ وطن اصلي‌‌ام كجاست؟... اينهاست پرسش‌هاي اصلي خيام در رباعياتش!‌ اين قوه تنبه و عبرت بيني، در شعر ايراني، نه‌تنها نزد خيام، بلكه نزد فردوسي، سعدي، عطار، سنايي و از همه بيشتر، نزد مولوي و حافظ ديده مي‌شود. طرح اين پرسش‌ها، بصيرت، تنبه و دغدغه مي‌‌خواهد. بالاترين مرتبه تفكر، نزد حكما و عرفاي متاله، «حيرت» است كه خيام بيش از هر شاعر متفكري دچار آن بوده است. حيرت يكي از مراتب سلوك و يكي از بالاترين منازل عرفان است. عطار كه يكي از همشهريان خيام بعد از وي بوده است در هفت‌شهر عشق، حيرت را شهر ششم عرفان خوانده است. كسي كه به وادي حيرت رسيده، چيزي نمانده است كه به مقام وصول كه همان مقام فناي في‌الله است، برسد. خيام بي‌ترديد يكي از حكما و عرفاي ايراني بوده است كه به دور از هرگونه تعصب و قشري‌گري و اشعري‌نمايي به عقل و اصول آن پايبند بوده است و كسي كه به عقل پايبند باشد نمي‌تواند لامذهب و ملحد بوده باشد، بلكه والايي عقل، ولايت خيام را به حكمت و معرفت مقرون گردانيده است. علاوه بر اين، خيام، اهل زد و بند در هيچ دم و دستگاهي نبوده است تا بتوان او را جزو يكي از سلاسل صوفيه دانست. اين شخصيت ايراني، به دور از غوغا، در سير و سلوك عقلي خويش، مشغول تفحص و تجسس در وحدت حقيقت بوده است. كساني كه خيام را از جهت حيراني‌اش در كار عالم، به اتهام زندقه و الحاد و كفر و بدبيني متهم كرده‌اند، كوته‌فكر بوده‌اند، چرا كه اگر اندكي فكر مي‌كردند، مي‌دانستند حيرت و تفكر در جنب مقامات عرفاني و حكمي قرار دارند. در زبان شعر، غالبا بايد به مشرب فكري شاعر نظر داشت و از تاويلات خنك و بي‌مزه بايد پرهيز كرد. شكي نيست كه مقصود از شراب و مستي، فراغت خاطر و توجه به دقايق و ظرايف عمر است (نه مستي و بي‌خبري و غفلت و گناه و جرم و...) از خصايص كلام خيام پيداست كه او آدمي فهميده و‌ آزادانديش بوده و از تظاهر به دينداري پرهيز مي‌كرده است. او با آن كه اهل آرايش در كلام نبوده، با اين وصف، شعرش از استحكام، بلاغت، فصاحت و قوام برخوردار است. تعداد رباعيات اين كه از ميان رباعي‌هاي منسوب به خيام، كدام رباعي‌ها از خيام است، سال‌ها مورد بحث و فحص محققان خارجي و ايراني بوده است، اما براستي آيا تشخيص رباعي‌هاي اصيل از رباعي‌هاي بديل، دشوار است؟ كساني كه از علوم بلاغي و سبك‌شناسي شعر فارسي در حد تحصيلات آكادميك و كلاسيك بهره‌اي دارند، مي‌دانند كه تشخيص اصل از بدل در شعر، كار دشواري نيست. درباره رباعيات اصيل خيام بايد به طرز فكر خيام و نوع سبك حاكم در اواخر قرن پنجم هجري و نزاع متشرعين و صوفيه با عقل‌گرايان و فلاسفه نگريست. هر اندازه نيز كه در دوره‌هاي بعد، بر تعداد رباعيات خيامي افزوده شد، باز هم پيداست كه آن دسته از رباعيات سست و بي‌بنيان و تصنعي از خيام نيست... و ديگران آنها را ساخته‌اند و به خيام بسته‌اند! و در عوض، اين رباعي‌هاي بخردانه و حكيمانه و استادانه و قابل تامل و حيرت‌فزا از حجت‌الحق ثاني، حكيم عمر خيام نيشابوري است: هرچند كه رنگ و بوي زيباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد كه در طرب‌خانه خاك نقاش ازل بهر چه آراست مرا افسوس كه نامه جواني طي شد وآن تازه بهار زندگاني، دي شد آن مرغ طرب كه نام او بود شباب افسوس ندانم كه كي آمد، كي شد جامي است كه عقل، آفرين مي‌زندش صد بوسه ز مهر بر جبين مي‌زندش اين كوزه‌گر دهر چنين جام لطيف مي‌سازد و باز بر زمين مي‌زندش هنگام سپيده‌دم، خروس سحري داني كه چرا همي كند نوحه‌گري يعني كه نمودند در آيينه صبح از عمر شبي گذشت و تو بي‌خبري گر از پي شهوت و هواخواهي رفت از من خبرت كه بي‌نوا خواهي رفت بنگر چه كسي و از كجا آمده‌اي مي‌دان كه چه مي‌كني كجا خواهي رفت بياييم بيش از اين از خيام خود قدرداني كنيم و پاس ادب و احترام را در حق اين حكيم خردمند و اديب ايران‌زمين ادا كنيم. رباعيات اصيل خيام از 150 رباعي تجاوز نمي‌كند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن