تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه که روزه مى ‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821144224




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دستور زبان عشق


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دستور زبان عشقدستور زبان عشق
گل سرخ
  دست عشق از دامن دل دور باد! می‌توان آیا به دل دستور داد؟ می‌توان آیا به دریا حكم كرد كه دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنكه دستور زبان عشق را بی‌گزاره در نهاد ما نهاد خوب می‌دانست تیغ تیز را در كف مستی نمی‌بایست داد طرحی برای صلح  طرحی برای صلح (1)كودكبا گربه‌هایش در حیاط خانه بازی می‌كندمادر، كنار چرخ خیاطیآرام رفته در نخ سوزنعطر بخار چای تازهدر خانه می‌پیچد
قیصر در جبهه
صدای در!ـ «شاید پدر!» طرحی برای صلح (2)شهیدی كه بر خاك می‌خفتچنین در دلش گفت:«اگر فتح این استكه دشمن شكست،چرا همچنان دشمنی هست؟»  طرحی برای صلح (3)شهیدی كه بر خاك می‌خفتسرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشتدو سه حرف بر سنگ:«به امید پیروزی واقعینه در جنگ،كه بر جنگ!» دردواره ها
گل پرپر
دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به رشته ی سخن درآورمنعره نیستندتا ز نای جان بر آورمدردهای من نگفتنیدردهای من نهفتنی استدردهای منگرچه مثل دردهای مردم زمانه نیستدرد مردم زمانه استمردمی که چین پوستینشانمردمی که رنگ روی آستینشانمردمی که نامهایشانجلد کهنه ی شناسنامه هایشاندرد می کندمن ولی تمام استخوان بودنملحظه های ساده ی سرودنمدرد می کندانحنای روح منشانه های خسته ی غرور منتکیه گاه بی پناهی دلم شکسته استکتف گریه های بی بهانه امبازوان حس شاعرانه امزخم خورده استدردهای پوستی کجا؟درد دوستی کجا؟این سماجت عجیبپافشاری شگفت دردهاستدردهای آشنادردهای بومی غریبدردهای خانگیدردهای کهنه ی لجوجاولین قلمحرف حرف درد رادر دلم نوشته استدست سرنوشتخون درد رابا گلم سرشته استپس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟دردرنگ و بوی غنچه ی دل استپس چگونه منرنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟دفتر مرادست درد می زند ورقشعر تازه ی مرادرد گفته استدرد هم شنفته استپس در این میانه مناز چه حرف می زنم؟درد، حرف نیستدرد، نام دیگر من استمن چگونه خویش را صدا کنم؟ 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن