واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مردي با روايتهايي جذاب جام جم آنلاين: مايك لي ، فيلمساز كهنهكار بريتانيايي اصرار دارد بگويد شخصيت درامهاي خانوادگي (كه نشان دهنده سبك كار اوست و براي تصوير و تحليل عميق آنها به شهرت رسيده) ملالآور نيستند. او ميگويد زندگي مسحور كننده است و درام، بخشي از زندگي آدمهاست.» لي پسر يك طبيب بود كه در منطقه كارگري لنكشاير انگلستان به دنيا آمد. او كه در آكادمي سلطنتي هنرهاي دراماتيك تحصيل كرد، بعدها به مدرسه فيلم لندن رفت و كار هنرياش را با بازي در چند نقش كوچك در فيلمهاي انگليسي شروع كرد. لي اولين نمايشنامهاش را سال 1965 نوشت و اجرا كرد. بعد به سراغ نمايش تلويزيوني رفت و در دهه هفتاد، 9 نمايش تلويزيوني ساخت. او در اين سالها با نمايشهايي مثل «ديوانه ماه مي» و «شبنشيني ابيگيل» به سراغ قشر متوسط جامعه رفته و مسائل آنها را مطرح ميكند. او نگاهش به مسائل بيشتر تئاتري است و براي ساخت خط داستاني فيلمهايش، بدون آماده كردن داستاني پيچيده از قبل، به بازيگرها امكان ميدهد تا مسير قصه را تعيين كنند و آن را پيش ببرند. از همين رو كشف لحظههاي صميمي و استثنايي امري است كه با ديدن آثار لي غالبا صورت ميگيرد كه تنها از خلاقيت كارگردان و درخشش لحظههاي بداهه بازيگرها خلق ميشوند. او حتي اطلاعاتي درباره شخصيتي كه بازيگر بايد ايفاگر نقش او باشد، در اختيار او قرار نميدهد و ميگذارد تا در مسير داستان، بازيگر شخصيتش را پيدا كند. هرچند آمريكاييها لي را در دهه 80 كشف كردند، اما او فعاليت حرفهايش را از سال 1971 با كارگرداني فيلم «لحظههاي بيپناهي» آغاز كرد و در همان سال به عنوان بهترين فيلمساز جشنواره لوكارنو معرفي شد. اين فيلم كه در واقع اولين فيلم بلند در كارنامه فيلمسازي لي است، درباره روزمرگيهاي دختري است به نام سيلويا (ريت) كه منشي است و مراقبت از خواهر عقب ماندهاش را به عهده دارد. مشكل او اضافه وزنش است و او به دنبال راهي است كه به كمك آن بتواند تغييري اساسي در زندگياش به وجود بياورد. «آرزوهاي بزرگ» كه سال 1988 ساخته شده هم درباره يك خانواده كارگري از هم گسيخته است. در اين فيلم لي به عنوان دومين ساخته بلند سينمايياش باز هم به سراغ يك خانواده طبقه كارگر رفته كه دچار آشوب و فروپاشي دروني هستند. «برهنه» يكي از فيلمهاي خشن لي است كه جايزه كن را برايش به ارمغان آورد و به عنوان مهمترين اتفاق آن دوره جشنواره شناخته شد. اين فيلم به عنوان يكي از بهترينهاي دهه 90 شخصيتي را در مركز قرار داده كه دچار زن ستيزي افراطي است. شخصيت اصلي اين فيلم مردي تلخانديش است كه خشونتش نهتنها هنجارهاي اجتماعي قدرت، بلكه محرومترين و شكنجه شدهترين انسانها را هدف ميگيرد. «بيسر و ته» سال 1999 ساخته شد. لي در اين فيلم موزيكال، زندگي 2 سازنده معروف اپرا در قرن هجدهم را به تصوير ميكشد كه يكي از آنها به بحران خلاقيت دچار شده و نميتواند ترانه جديدي براي اپرا بگويد و ديگري هم درگير اختلافات خانوادگي است. طبيعي است كه اين دو هنرمند اولين شكستشان را تجربه كنند، اما آنها نااميد نميشوند و سخت به كار ميپردازند و سرانجام موفق ميشوند تا «ميكادو» يكي از شاهكارهاي اپرا را خلق كنند. با وجود اين كه برخي منتقدان فيلمهاي او را ضدجامعه ميخوانند و تماشاگراني كه به ديدن فيلمهاي داستانگو عادت كردهاند، گاه از ديدن آثار او سردرگم و خسته ميشوند، اما فيلمهاي او خود زندگي است كه در عين حال فيلمساز قصد ندارد در جريان آن شعار دهد و بازيگران و تماشاگران را تشويق كند كه آستينها را بالا بزنند و راه ترقي را در پيش بگيرند. «ورا دريك» يكي از فيلمهاي برجسته لي از اين جمله است. در اين فيلم روابط خانوادگي ميان ورا و شوهرش بتدريج كنار ميرود و آسيبپذيري اين شخصيتها در نظامي كه آنها در آن موقعيتي متزلزل دارند، نشان داده ميشود. ورا پيشخدمت يك خانواده بورژواست و استن در يك مكانيكي كار ميكند و از همان سكانسهاي آغازين ميتوان حس كرد كه تنهايي و از خودبيگانگي اجتماعي بر تمامي لحظههاي زندگيشان حاكم است. لي گرايشهاي انسان گرايانهاش را در اين فيلم نيز مثل فيلمهاي ديگرش بروز ميدهد و رنج ورا دريك را در جايي به اوج ميرساند كه او براي كمك به ديگري وارد ميدان شده است. او كه براي سقط جنينهاي غيرقانوني به زنهاي فقير كمك ميكند، سرانجام توسط قانون گرفتار ميشود و اين قانون بيگذشت و غيرشخصي او را در پس زندانهايي عظيم رها ميكند. در حالي كه قانون ورا دريك را محاكمه ميكند، لي به محاكمه سيستم اجتماعي ميپردازد كه سقط جنين اخلاقي را حق طبيعي ثروتمنداني ميداند كه ميتوانند در بيمارستان بستري شوند. ورا كه اين كار را بدون اطلاع خانوادهاش انجام ميدهد، با فاش شدن رازش، متلاشي شدن خانواده كوچكش را به چشم ميبيند. با اين حال همين مصيبت همسرش، استن را از موضع انفعالي خارج ميكند و او براي نخستين بار ميفهمد كه براي حفظ آنچه فكر ميكرد روي پاست، بايد بسختي مبارزه كند. «همه يا هيچ» فيلمي كه در سال 2002 ساخته شده، يكي ديگر از فيلمهايي است كه مهر مايك لي را بر خود دارد. او در اين فيلم زندگي كسالتبار و ماشيني 3 خانواده اروپايي را روايت ميكند كه در آن تمام اعضاي خانواده كار ميكنند تا زندگي بهتري داشته باشند، اما روابطشان سرد و بيروح است. اين فيلم كه به آثار برگمان شباهت دارد، بر ارزشهاي از دست رفته خانواده تكيه دارد. همه يا هيچ به عنوان سومين فيلم لي راهي كن شد و تنها اثر او بود كه از اين جشنواره جايزهاي نگرفت. خود او ميگويد: قبول دارم كه فيلم ناراحتكننده است، اما فكر ميكنم روح آن پر از چيزهاي اميدواركننده است. فيلم من، در مورد تواناييهاي بالقوه و آرزوهاي ممكن ماست. در فيلمهايي چون «جشن ابيگيل»، «ديوانگان در مه» و «بزرگسالان» در حالي كه او تناقضها و ابتذال كاراكترها را در بستر اجتماع تصوير ميكند و با وجود اين كه انتقادهاي تند و تيزي نسبت به سياستهاي دولت دارد، اما به دام شعارهاي سياسي نميافتد و از چپگرايي صرف خودداري ميكند. او امسال با فيلم «سالي ديگر» به كن رفت. اين فيلم هم به عنوان يكي از همان فيلمهاي شاخص لي داراي داستاني خطي است و يك روز از زندگي تان و گري، يك زوج ميانسال خوشبخت از طبقه متوسط را تصوير ميكند. آرزو پناهي جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]