واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهری-آغاز سال نو بهترين زمان براي برنامهريزي يكسال زندگي است. برنامهريزي براي فعاليتهاي سالانه ميتواند افقهاي روشنتري را پيش رو قرار دهد. بسياري برنامهريزي را سخت و دستنيافتني ميدانند اما نگرشي كاربردي، نظري و علمي به برنامهريزي در زندگي ميتواند انگيزههاي انسان را براي دستيابي به اهداف دوچندان كند. مقاله زير سعي دارد راههاي برنامهريزي در زندگي را به زبان ساده، بياموزد. «برنامه درحقيقت برج مراقبت زندگي است» و انسان را مسلح به 3 افق «باز»، «روشن»و «دور» ميكند. امروزه ملتهاي بدون برنامه و افقهاي سهگانه، تماشاگر و مصرفكننده باقي ميمانند. از جهتي نيز داشتن برنامه در تسهيل زندگي و تفكيك امور ضروري، متوسط و معمولي بسيار كارساز و راهگشا است.(1) برنامهريزي صحيح و دقيق 7 ارمغان را به همراه دارد كه ازجمله شامل ايجاد اعتماد و ايمان، تسهيل ارتباطات، جلب همكاري و تعهد، ايجاد همبستگي بين عوامل مختلف و جلوگيري از كارهاي جزيرهاي، عامل استمرار تلاش مضاعف و مهمتر از همه جهتدهنده به سمت خلاقيت و در نهايت عامل يادگيري و آموزش مستمر، برنامه است. پاول ويلسون(2) مينويسد: اگر نكات مورد بحث خود را منظم و مرتب كنيد و برنامههايتان را جهت دهيد و به ديگران اجازه ندهيد شما را آشفته يا وقت شما را به بطالت بكشانند وقت بيشتري براي آرامبودن مييابيد. آرامبودن و شاد زيستن با ريسككردن منافات ندارد. در بحث فرصتها، عقيده بر اين است كه آغاز راه و تصميم و نقطه شروع بسيار مهم و تعيينكننده است بههمين خاطر چنانچه آغاز كارها صحيح و روشمند باشد ما به بهشت متعادل رفتار و به سمت نتيجه گام مينهيم. آندرو ميتوس مينويسد: اين شما هستيد كه انتخاب ميكنيد و لازمه شادزيستن جستوجوي زيباييها و خوبيهاست كه در آغاز هر برنامهاي فراوانند و يا كانتزاكيس ميگويد: قلم و رنگ در اختيار شما است بهشت را نقاشي كنيد و بعد وارد آن شويد. اساساً ما انسانها مجموعهاي از انتخابها و فرصتها هستيم و برنده بودن و بازنده بودن ما را ميتوان از نحوه تعامل با فرصتها و انتخابها تشخيص داد؛ گاه يك انتخاب درست يا اغتنام فرصتها ما را صدها گام به جلو ميبرد و گاه غفلت و بيبرنامگي و عدم گزينش است كه اهميت بسيار دارد و نكته ديگر همكوششي است كه عنايت به آن در تكوين شخصيت خصوصاً دوران جواني عامل مهمي بهشمار ميآيد. حركت در بزرگراه نظم و نظمپذيري به انتظام فرصتها از اصول مهم فرصتساختن است.(3) در تعبيري آمده است آدمي محصول فرصتها است، آدمي محصول يا مجموعهاي از انتخابها و فرصتها است، انسان در سنين«شدن» بايد در پي 3 چيز باشد؛ راهي براي يافتن آينده، راهي براي شناختن آينده و راهي براي برنامهريزي آينده. سقراط ميگويد: خود را بشناس چرا كه زندگي ارزشيابينشده ارزش زيستن ندارد. وقتي انساني به مرحله خودشناسي ميرسد متعهد ميشود ولي بازنده و ناآگاه فقط وعده ميدهد. از اديسون پرسيدند چرا اكثر جوانان به قلعههاي موفقيت دست پيدا نميكنند، پاسخ داد: چون در مسيري كه استعدادش را دارند گام نميزنند. امروز اعتقاد بر اين است كه سريعترين راه از بينبردن نشاط روحيه و نيروي رشد و آيندهسازي انسانها آن است كه از آنان بخواهيد فقط كارهاي معمولي و از پيشتعيينشده انجام دهند و درصدد كشف آينده نباشند. ژولي آرتور باركر در كتاب هنر كشف آينده مينويسد در قرن بيستويكم كليد طلايي موفقيت در صحنه اجتماعات امروزي 3 عامل است؛ پيشبيني و آيندهنگري، نوآوري، برتري كيفي، همه آنچه درباره برنامهريزي گذشت وقتي سودمند است كه هدف انسان مشخص باشد. براي بهرهگيري بايد دانست كه بهراستي مقصد كجاست، برنامهريزي و بهرهگيري از فرصتها چيست، فتح قلههاي موفقيت چيست؛ در حقيقت درك نياز به شناسايي هدف نخستين شرط موفقيت است. در اينجا رويكرد نو به برنامهريزي بالنده ميتواند نقش ايمان و هدفمندي را در برنامهريزي آشكار سازد و 8 گام اساسي در برنامهريزي كارآمد را مشخص ميكند، بهقولي انسان بايد عظمت را بجويد وگرنه از جويبار حقيري كه به چالهاي ميريزد مرواريدي صيد نخواهد شد. شرط اساسي موفقيت مديريت برنامهاي و اطلاعاتي است و آينده در دست كسي است كه در برنامه حركت كند و به برنامه ايمان داشته باشد. گام اول: علت صعود است كه بهطور ذهني تبيين ميشود در اين مسير اساس شناسايي رسالت و بينش است. گام دوم: مسير حركت است كه از آغاز تا مقصد تعيين ميشود و تنها داشتن هدف كافي نيست بلكه ابعاد مراحل هدف و نحوه حركت نيز مهم است و در اين مسير فرايندگرايي و نتيجهگرايي هر 2 مهم و تعيينكننده هستند. گام سوم: زمان دقيق صعود يا مديريت زمان است. گام چهارم: مراحل مهم صعود و زمان آن و تعريف فعاليتهاي خرد و كلان و ظرف زمان آنان است. گام پنجم: نگاه فرايندي- مرحلهاي است و در حقيقت نوعي ارزشيابي تكويني و مرحلهاي است. گام ششم: مسير نهايي و تعيين جايگاه نهايي يا برنامه استراتژيك است. گام هفتم: وسيله و ابزاري است كه با دقت در انتخاب آن صدها قدم به موفقيت نزديك ميشويم. گام هشتم: زمان اجراست و كنترل كار است كه نتايج نهايي فرايند هشتگانه در آن تجلي مييابد. در زمينه كاربرد برنامه در زندگي بايد عنايت ويژه به موارد زير داشته باشيم: برنامه حامي و پشتيبان لحظات شماست، تقدم و تأخر فعاليتها با برنامه از گفتنها خارج ميشود و بهعمل ميرسد و با زدودن ابهامات زواياي روشن به شما هديه ميشود. اگر برنامهريزي جزو زندگي ما باشد و به عادت با آن مألوف شويم بهطرق مختلف استعدادهاي خويش را شكوفا ميسازيم و لحظات مبهم را به صحنههاي روشن فعاليت، تلاش، شكوفايي و رشد و بهرهوري روزافزون ميكشانيم. در قالب برنامه، طرح، ايده، محافظت از وقت، تقسيم لحظات زندگي، چشمانداز دور نسبت به وضع موجود، افق بلند را ديدن و فراسو را نگريستن فراهم ميآيد در حقيقت فرصتها مساوي با برنامهريزي است و در تعبيري ديگر برنامهريزي بين نجاتدادن و ذخيرهسازي وقت است. كاربرد برنامهريزي در زندگي در 7مقوله ميگنجد و نكته حائز اهميت اين است كه احياي فرصت نوعي دگرگوني مثبت در زندگي است لذا وقتي كه براي ايجاد دگرگونيهاي مثبت در حيات خويش آماده شديم تمام آنچه را كه به ياري آنها نيازمنديم به سوي خودمان ميكشانيم. نكته ديگر اين كه وقت و زمان يك سمبل بين انسانها بهشمار ميآيد و درخصوص اتلاف وقت بايد بدانيم كه اگر روزانه 10دقيقه وقت را تلف كنيم در سال حدود 60 ساعت وقت تلف كردهايم. تا زماني كه براي كارهاي خود برنامهريزي مشخصي نداشته باشيم نبايد اميدوار باشيم كه رؤياهاي ما به واقعيت بپيوندد طرحهاي عملي كه براي هر يك از اهدافمان برنامهريزي ميكنيم ما را قدمبهقدم در رسيدن به هدف راهنمايي خواهد كرد و فوايد طرحهاي عملي براي كساني كه آنها را مورد استفاده قرار ميدهند روشن و آشكار است. آنچه كه طرحهاي عملي را محقق ميكند اين است كه اهداف بزرگ را به مراحل قابلدستيابي تقسيم ميكنند، براي دستيابي به اهداف ايجاد انگيزه ميشود، عملي كردن تفكرات را آسانتر ميكند، با يك ديد و نگرش كلي به كارهاي مهم بيش از پيش تمركز مييابيم و معياري براي قضاوت در مورد پيشرفت كار در اختيار ما قرار ميدهد. هنگامي كه طرحهاي عملي تكميل شد لازم است چارچوب زماني را محدود كرد و توجه خود را به تهيه طرحهاي روزانه يا فهرست كاري معطوف كنيم و 7 مرحله كارآيي طرح روزانه را به ترتيب برنامهريزي 5دقيقهاي انتقال كارهاي نيمهتمام امروز، برنامهريزي فعاليتهاي خود را در نظر گرفتن، فعاليتهايي كه به هدف مربوط ميشود، كارهايي كه حقتقدم دارد، محول كردن فعاليتها و تخمين زمان لازم براي انجام كار و بررسي نامهها و افزودن آنها به فهرست را انجام دهيم. در ادامه ميبايست 3 گام براي مديريت زمان در سازماندهي زندگي خود و تنظيم موفقيتآميز وقت مورد توجه قرار گيرد: در نظر گرفتن هدف، گذراندن وقت در حال حاضر و روش دستيابي به اهداف پيتر دراكر ميگويد درست انجامدادن كار نشانه كفايت است؛ انجام دادن كارهاي درست نشانه شايستگي است. پس از انتخاب اهداف مشخص، واقعبينانه و قابلدسترسي هدف بعدي تصميمگيري در مورد اين است كه بهترتيب به سوي كدام يك حركت كنيم. متأسفانه پيدا كردن اولويتها هميشه آسان نيست و اين شاخص را مدنظر قرار دهيم كه اولويت در حقيقت فوريت ضرب در اهميت است. كاري كه از اولويت بالايي برخوردار است مهم و ضروري است. در انتها برآنيم كه باورهاي موفقيت را با خود مرور نمائيم و در خود تثبيت كنيم. - اكنون همه گذشته را بهطور كامل رها ميكنم من آزادم! - هرگونه اعتقاد منفي و محدودكننده را نابود ميكنم و آنان بر من اقتدار ندارند. - همه را ميبخشم و رها ميكنم. - من ميتوانم شاد، خوشبخت و سعادتمند باشم. - از هرگونه بدي دورم و پر از روشني شفافيت و انرژيام! - خدا نگهدار من است و ميدانم كه موفق هستم. - همه موانع كامروايي را از سر راه خود برخواهم داشت. - دنيا زيبا و دوستداشتني است و خدا روزيرسان است. - من با خدا هستم و خدا با من است؛ پس من تماماً موفقيت هستم. منابع: 1- مهارتهاي برنامهريزي در زندگي خنيفر- حسين- فراشناختي انديشه 82 2- مديريت زمان لوئيس- دويد ترجمه كامران روح شهباز شمشاد 79 3- مديريت جامع زمان مورگن استون- جولي مهدي قراچهداغي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]