واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: درک اين که چرا انحراف از درستي و صداقت براي حرمت نفس بسيار زيان آور و دردناک است، متضمن درک اين نکته است که خارج شدن از جاده درستي و راستي چه چيزهايي ديگري را در بر ميگيرد. به گزارش خبرنگار سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در وبلاگ " خانه مديران جوان" به نشاني http://managersclub.persianblog.ir به نقل از کتابهاي شش ستون حرمت نفس و روانشناسي حرمت نفس آمده است: اگر من خلاف ارزش اخلاقي فرد ديگري و نه خودم رفتار کنم اين عملم ممکن است اشتباه باشد يا نباشد. اما نميتوانم مقصر باشم، چرا که اعتقاد و باورم را آشکار ميکند. به همين ترتيب اگر برخلاف آن چه خودم آن را به عنوان يک اصل، صحيح ميپندارم عمل کنم، و اعمالم با ارزش هاي بيان شده شخصيام در تضاد باشد، پس من بر خلاف قضاوتم عمل ميکنم. يعني من به آن چه در ذهن دارم خيانت کردهام. تزوير في النفسه به معني عدم ارزش گذاري براي خويشتن است. يعني ذهن، خودش را نفي مي کند. نداشتن صداقت، روحيهام را تضعيف مي کند و احساس و ادراک مرا نسبت به خويشتن خود ميآلايد و به قدري ويرانگر و نابود کننده است که هيچ ضربه خارجي يا عدم پذيرشي تا اين حد برايم زيان بار نيست. اگر من در باره صداقت براي فرزندانم موعظه کنم در حالي که به دوستان و همسايگانم دروغ مي گويم، اگر از نادرستي ديگران دلخور شوم و از بدقولي ديگران برنجم در حالي که قول و مسووليت خود را نسبت به ديگران بي اهميت تلقي مي کنم، اگر در مورد کيفيت کالايي حرف بزنم اما با بي تفاوتي جنس بنجل به ديگران بفروشم، اگر وانمود کنم که به عقايد کارمندانم توجه دارم يا عقايد کارمندانم را در نظر ميگيرم، در حالي که تنها تصميم گيرنده هستم، اگر از آنان پشتيباني بخواهم اما در عين حال آنان را به خاطر مخالفت با نظرياتم شماتت کنم، اگر از ديگران انتظار فداکاري داشته باشم ولي در پايان فقط به فکر منافع خودم باشم، شايد قادر باشم اين دوگانگي را از سر بازم کنم يا شايد دليل تراشي کنم يا استدلال بياورم، اما چنان ضربهاي به حرمت نفس خود زدهام که هيچ دليل و منطقي نميتواند آن را دفع کند. اگر من به تنهايي عامل بالابردن حرمت نفس خود هستم، به همان اندازه عامل پايين آوردن آن نيز هستم. يکي از بزرگ ترين خود فريبي ها اين است که شخص بگويد: " فقط من مي دانم" اين تنها خود من هستم که مي دانم دروغ مي گويم. فقط من ميدانم که با افرادي که به من اعتماد کردهاند غيراخلاقي رفتار کردهام و کس ديگري از اين راز باخبر نيست و فقط من ميدانم که اصلا خيال ندارم به عهدم وفا کنم. نتيجه اين است که من هيچ ارزشي براي قضاوت خودم قائل نيستم و تنها ديد و قضاوت ديگران است که رويش حساب باز کردهام. اما وقتي پاي صحبت حرمت نفس به ميان ميآيد، قضاوت درونيام تنها قضاوت است که مي توان روي آن حساب کرد. " خود " واقعي من که در مرکز آگاهيام قرار دارد قاضي القضاتي است که به هيچ وجه نمي توان از آن فرار کرد. در نهايت شايد بتوانم از مردمي که به ذهنيت پست من پي بردهاند دوري کنم، اما از خودم نمي توانم فرار کنم. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]