تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815414217




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بي‌تو به سر نمي‌شود


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهری-دلش مي‌خواست براش بند كفش قرمز رنگ بخرم؛ چند بار به‌ام گفته بود...». جمله زن با هق هق وحشتناكی قطع مي‌شود. شاید شما هم این دیالوگ فیلم «21 گرم» به یادتان مانده باشد. شوهرزن در یك حادثه غیرمنتظره مرده است و كارگردان با مهارت تمام دارد چیزهایی كه در ذهن یك زن سوگوار مي‌گذرد را رو مي‌كند؛ چیز‌هایی مثل احساس گناهی این‌قدر بزرگ برای یك مسئله به ظاهر خیلی كوچك مثل رنگ بندكفش. به احتمال زیاد شما هم این تجربه ناخوشایند سوگواری یك عزیز را پشت‌سر گذاشته‌اید. روان‌شناس‌ها فرایند سوگواری را مطالعه كرده‌اند و پیشنهادهای جالبی برای تبدیل فرایند ناخوشایند سوگواری به یك تجربه معنادار دارند. «از دست دادن»، قسمتی از زندگی هر بنی بشری است؛ از دست‌دادن كار به شكل اخراج؛ از دست دادن معشوق به شكل شكست عشقی؛ از دست‌دادن همسر به شكل جدایی یا طلاق؛ از دست‌دادن دوستان دوران دانشگاه به شكل جشن فارغ‌التحصیلی(!)؛ از دست‌دادن همسایه‌ها به شكل مهاجرت و از همه بزرگ‌تر از دست‌دادن عزیزان به شكل مرگ. تحقیقات یك روان‌شناس مشهور ثابت كرده است كه مرگ عزیزان بالاترین میزان فشار روانی را برای افراد در پی‌دارد. ‌هانس سلیه در پژوهش‌هایش میزان استرسی كه اتفاقات مختلف زندگی برای هر فرد دارد را سنجید؛ بعد با جمع و تفریق و میانگین گرفتن فهمید كه اگر فرض كنیم درجه استرس از یك تا 100 واحد است، ازدواج 50 واحد و مرگ همسر 100 واحد استرس دارد. بعد از مرگ همسر هم مرگ یك عزیز دیگر در مقام دوم رویداد‌های استرس‌زا قرار دارد. در این شماره، مي‌خواهیم به بزرگ‌ترین نوع از دست‌دادن - یعنی مرگ عزیزان - بپردازیم و در یكی از شماره‌های بعدی به انواع مهم اما كوچك‌تری مثل شكست عشقی. سوگواری با ما چه كار مي‌كند؟ در جواب این سؤال باید گفت همه كار. از دست‌دادن یا به قول روان‌شناس‌ها «فقدان» یك عزیز مي‌تواند بر همه حوزه‌های ذهن و رفتار ما تاثیر بگذارد؛ یعنی هم احساسات، هم افكار، هم رفتار و حتی فلسفه زندگی ما را تغییر دهد. يك يك این تاثیرات را كه بخوانید، حتما شما هم به یاد سوگواری خودتان یا یكی از آشنایان‌تان خواهید افتاد. 1 - احساسات: شاید خیلی‌ها فكر كنند كه سوگواری تنها یعنی دپ زدن و احساس تنها ماندن. اما روان‌شناس‌ها كه ته ذهن سوگواران را كاویده‌اند، مي‌دانند كه احساسات دیگری هم در این وسط نقش دارند. مثلا ما ممكن است كه از فرد مرحوم خشمگین شویم. یا اگر خیلی منصف باشیم از سرنوشت به طور كلی احساس خشم كنیم و برسیم به اينكه «چرا او باید برود؟» یا «چرا من باید تنها شوم؟». غیر از احساس غمگینی و خشم‌، شما نمي‌دانید كه تاب تحمل این از دست‌دادن بزرگ را دارید یا نه؛ به همین خاطر مضطرب مي‌شوید. و برعكس این اضطراب، ممكن است بعد از پذیرفتن اینكه عزیزتان برای همیشه از دست رفته است، احساس آرامش كنید. شما به این خاطر كه نتوانسته‌اید جلوي از دست دادن فرد مرحوم را بگیرید و به خاطر بدی‌های كوچك و بزرگی كه به او كرده‌اید، حسابی احساس گناه مي‌كنید. پس دیگر به خاطر اینكه حالا آرام هستيد، احساس گناه نكنید. این آرامش به شرطی كه بعد از پذیرفتن واقعیت باشد، طبیعی‌ است. بالاخره اینكه به خاطر بزرگ‌بودن فشار روانی، احساس خستگی و فرسودگی مي‌كنید. یادتان باشد كه همه این واكنش‌ها طبیعی است و نباید شما را نگران كند. 2 - افكار: فكر، فكر، فكر، فكر. چیزی كه در سرافراد سوگوار كه در گوشه مجلس ختم نشسته‌اند، فكر‌هایی است كه همه و همه در حول و حوش فرد از دست رفته مي‌چرخد. اولین نوع این افكار كه زودتر از همه بعد از شنیدن مرگ عزیز به ذهنمان مي‌رسد «ناباوری» است؛ یعنی ما اصلا باورمان نمي‌شود كه او را از دست داده باشیم. خیلی سخت است كه خانه‌ای كه همیشه عزیزی تویش مي‌چرخیده را حالا خالی ببینیم؛ خالی بودنی كه معنایش این است كه ما یك حامي‌ عاطفی و یك برطرف‌كننده نیازهايمان را از دست داده‌ایم. غیر از این، در مدت سوگواری خیلی مشكل است كه بتوانیم روی یك فكر دیگر متمركز شویم. حل كردن مسائلی كه قبل از فقدان برایمان از آب خوردن هم راحت‌تر بود، حالا تبدیل مي‌شود به یك گره وحشتناك و خلاصه اینكه حسابی گیج مي‌زنیم. غیر از گیجی و ناباوری، شما ممكن است بنشینید، چشمتان را ببندید و هی در ذهن خودتان مجسم كنید كه فرد از دست رفته زنده است و دارید با او قدم مي‌زنید و حرف مي‌زنید و بدی‌هایتان را جبران مي‌كنید و الی آخر. و علاوه بر تمام این احساسات، ممكن است ذهنتان برای مدت زیادی تحت فرمانروایی بلامنازع «فكر به عزیز از دست رفته» قرار بگیرد؛ یعنی حجم زیادی از فكرتان همین باشد. بازهم مي‌گوییم كه برای كوتاه‌مدت همه این افكار در دوره سوگواری طبیعی است. 3 - رفتار: اگر آن 2 مورد قبلی را فقط خود فرد سوگوار بداند و بقیه فقط از نشانه‌هایش بتوانند پی به احساسات و افكار ببرند، این آخری - یعنی رفتار- آشكار است و ممكن است واكنش دیگران را هم برانگیزد. رفتارهای فردی كه عزیزش را از دست داده را همه ما دیده‌ایم. خواب سوگوار به هم مي‌ریزد. ممكن است شب‌ها اصلا خوابش نبرد و وقتی هم كه مي‌خوابد، مرتب در خواب فرد از‌دست‌رفته را مي‌بیند. غیر از خواب، خورد و خوراك سوگوار نيز به هم مي‌ریزد. شاید تصورتان این است كه همه سوگوارها بی‌اشتها هستند. نه! بعضی‌ها حتی پرخورتر از معمول مي‌شوند و این برای خودشان هم عجیب است. ممكن است شما به اطرافیان و كارهایتان بی‌تفاوت شوید و حوصله هیچ كاری نداشته باشید و از همه متداول‌تر اینكه گریه ‌كنید. به این بهانه كه مرد نباید گریه كند یا اینكه آدم باید صبور باشد، جلوي این واكنش طبیعی و سودمند را نگیرید. اگر جلوي دیگران سخت است، در تنهایی گریه كنید. سوگواری برای چه كسانی مشكل‌تر است؟ شاید فكر كنید كه از دست‌دادن همسری كه بی‌نهایت دوستش دارید، مشكل‌ترین و بزرگ‌ترین نوع سوگواری است اما باید گفت كه نه. قضیه كاملا برعكس است. شما در سوگواری زماني مشكل پيدا خواهيد كرد كه احساسات متضادی به فرد از دست‌رفته داشته باشید. مثلا تصور كنید از همسرتان سال‌هاست كه طلاق گرفته‌اید و حالا خبر مرگش به شما مي‌رسد. نه اطرافیان مي‌گذارند برای كسی كه خودتان تركش كرده‌اید، سوگواری كنید و نه خودتان مي‌توانید با ذهنی كه پر است از خاطرات خوش و صمیمانه تا خاطرات تلخ جدا شدن، كنار بیایید. غیر از این، مرگ بچه‌ای كه هنوز متولد نشده است- ‌خصوصا برای مادر كه او را در شكم خودش حس كرده است- خیلی مشكل است؛ مرگی كه معمولا مراسم خاصی برایش برگزار نمي‌شود. و بالاخره سوگواری، برای كودكان خیلی سخت است چون بزرگسال‌ها دوست ندارند كودكان‌شان در مراسم مختلف كفن و دفن و ختم از دست رفته شركت كنند، ممكن است كودك هیچ وقت با از دست رفتن عزیزش كنار نیاید. گذر از 5 خوان سوگواری سوگواری بخشی از زندگی است و مثل تمام زندگی یك جورهایی یك گذرگاه است. برای اینكه با موفقیت از این مسیر بگذرید، باید اول آنها را به‌خوبی بشناسید. مرحله شوك و ناباوری همان طور كه در بخش احساسات هم گفتیم، اولین واكنش ما به مرگ یك عزیز، این است كه اصلا مرگش را باور نكنیم یا اینكه بهت‌زده یك جا بایستیم و زانویمان ناخودآگاه كرخت شود. مرحله پرسش و آرزو پرسش همیشگی «چرا بايد برای من این اتفاق بیفتد؟» و آرزوی اینكه «همه چیز به یك شكل جادویی حل شود». مرحله یأس و آشفتگی افسرده مي‌شوید و فكر مي‌كنید دیگر هیچ چیز درست نمي‌شود و اين طبیعی است. مرحله پذیرفتن واقعیت و بازسازی زندگی تازه اینجاست كه امید‌های جادویی را كنار مي‌گذارید، افسردگی را كنار مي‌گذارید، واقعیت را مي‌پذیرید و شروع مي‌كنید به برنامه‌ریزی زندگی‌اي كه «او» در آن حضور ندارد. مرحله هویت تازه شیوه جدید زندگی‌تان را تجربه مي‌كنید، مي‌پذیرید و احساس مي‌كنید كه با ازسرگذراندن این سوگواری بزرگ‌تر شده‌اید. اشك‌هاي گوله‌گوله اگر بقیه متن را خوانده باشید، دست‌تان آمده است كه سوگواری موفق چه شكلی است. اما برای جمع‌بندی هم كه شده این تكلیف‌ها را به شكل چند پیشنهاد با هم مرور مي‌كنیم: 1 - واقعیت از دست‌دادن را بپذیرید ممكن است ناباوری و خیال‌پردازی‌های اول شنیدن خبر به شما كمك كند كه بار این شوك ناگهانی را راحت‌تر تحمل كنید اما زیاد در این خیالات ماندن، ممكن است حتي شما را مبتلا به بیماری‌های روانی كند. سعی كنید این واقعیت را كه یك عزیز را از دست داده‌اید بپذیرید. به آرامش بعد از این توفان فكر كنید و این را باور كنید كه ماهیت زندگی همین است؛ دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. 2 -گریه كنید مثل این گزارشگر‌های تلویزیونی كه مي‌روند جلوي كودكان زلزله‌زده و مي‌گویند «گریه نكن عزیزم» نباشید؛ هم خودتان با تمام وجود غمگینی و به قول شاملو «گریه كردن از سویدای جان»را تجربه كنید و هم بگذارید كه دیگران گریه كنند. اگر الان كه داغ مرگ عزیزتان تازه است گریه نكنید، در واقع دارید یك واكنش طبیعی را به یك بیماری مزمن تبدیل مي‌كنید و داغ عزیزتان همیشه تازه مي‌ماند. غیر از این، تخلیه‌كردن هیجان‌ها بعدا به شكل بیماری‌های روان‌تنی مثل زخم معده یا بیماری‌های روانی مثل «اختلال استرس پس از سانحه» خودش را نشان مي‌دهد. پس این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار! 3 - با زندگی تازه سازگار شوید شكل زندگی ما با از دست‌دادن یك عزیز خانواده، ممكن است بسيار تغيير كند. این تفاوت‌ها را بپذیرید و باور داشته باشید كه زندگی، فصل‌های نا‌مرتبی دارد؛ یعنی ما واقعا نمي‌دانیم كی پاییزش شروع می‌شود، كی بهارش و كدام پشت كدام است. 4 - ادامه دهید اما فراموش نكنید افراد سوگوار فكر مي‌كنند اگر به زندگی عادی‌شان برگردند یعنی اینكه فرد از دست رفته را فراموش كرده‌اند و به این خاطر، احساس گناه مي‌كنند. اما واقعیت این است كه مي‌توان زندگی را ادامه داد و یاد عزیز را هم همیشه گرامي ‌داشت. 5 - به مرگ معنایی دوباره دهید آدم‌های سوگوار زیادی فیلسوف‌منش مي‌شوند، یعنی اینكه آنها بعد از حیرت در برابر از دست‌دادن، مي‌پرسند: «اصلا چرا مرگ؟» «چرا ما همیشه زنده نمي‌مانیم؟». این پرسش‌ها به شرطی كه به یك جواب یا باور قانع كننده ختم شوند، خیلی خوبند. خیلی از مذهب‌ها معنای بزرگی برای مرگ قائل‌اند. روان شناس‌هایی مثل كوبلر راس و كوسنبام هم در مورد معناهای مرگ مطلب نوشته‌اند. آنها مي‌گویند ما اگر این باورها را داشته باشیم، پذیرش مرگ به عنوان یك اتفاق اجتناب‌ناپذیر برایمان راحت‌تر مي‌شود: مرگ به ما كمك مي‌كند كه قدر زندگی را بدانیم. ما دیر یا زود مي‌میریم؛ پس باید تصمیم‌های بزرگی برای زندگی بگیریم. دیگران دیر یا زود مي‌میرند، پس تا جایی كه مي‌توانیم با آنها خوب باشیم. مرگ باعث مي‌شود هرچه را كه در این زندگی به دست آورده‌ایم، برای همیشه به نام خودمان ثبت كنیم. و نتیجه همه اینها اینكه «مرگ معنای زندگی است».




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن