واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ایسنا:استرس يا فشار رواني به معني فشار ونيرويي است كه ازانواع عوامل دروني وبيروني فرد ناشي ميشود وبر رفتار اوتاثير ميگذارد. در وبلاگ "بهانديش" به نشاني http://behandish.blogfa.com در ادامه نوشته است: گونهاي ناهنجاري رفتاري كه به هنگام قرارگرفتن شخص درشرايطي ناشناخته ويا نامطلوب به وجود ميآيد. هرچند اين امكان وجود دارد كه افراد آن را بروز ندهند ويا درصد كمي از بازتاب دروني آنرا در رفتار خود منعكس كنند. گرچه ميزان اندكي ازاثراتي كه استرس به وجود ميآورد، ميتواند باعث بهبود عملكرد افراد شود ليكن نبايد چنين انتظاري داشت كه يك عضو سازمان ازچنين ديدگاهي به آن بنگرد. ازديدگاه افراد، حتي مقدار كمي استرس هم نامطلوب تلقي ميشود وبه همين دليل است كه كاركنان ومديريت درباره ميزان يا سطح قابل قبولي ازاسترس ديدگاههاي متفاوتي دارند. در ادامه آمده است: آنچه را كه يك مدير نوعي محرك مثبت ميپندارد، به احتمال زياد كارگر يا كارمند او آن را فشار بيش ازحد درنظر ميگيرد. بنابراين هنگامي كه درباره ديدگاههاي متفاوت فردي وسازماني نسبت به استرس بحث ميشود. ميبايد به اين موضوع توجه كرد. دراين نوشته "عوامل استرس زاي محيط كار" عنوان شده است و دربارهي "ويژگي نقش" آمده است: دو پژوهشگر به نامهاي ايوانس ويج و ماتهسون درسال١٩٨٠ اظهار داشتهاند كه فشار ناشي از نقش، زماني رخ مي دهد كه بين اظهارات وخواستههاي فرد وخواستهها وانتظارات سازمان ناسازگاري وجود داشته باشد. اين پژوهشگران چهارنوع ويژگي براي نقش برشمرده اند: ابهام نقش؛ گرانباري نقش؛ كم باري نقش؛ ناسازگاري نقش. از ديگر عوامل استرسزا در اين نوشته به ويژگيهاي شغل اشاره شده و آمده است: نتايج بدست آمده گوياي آن است كه جنبههاي مختلفي ازمحيط كار دراسترس شغلي نقش دارند. اين ويژگي ها عبارتند از: آهنگ كار؛ تكرار كار؛ نوبت كاري؛ ويژگي هاي مربوط به وظيفه. اين بلاگر "روابط ميان فردي" را از ديگر عوامل عنوان كرده نوشته است: كيفيت روابط كاركنان درمحيط كار، همواره رابطه موثري با استرس شغلي دارد. پژوهشگران سه دسته رابطه ميان فردي را دراين مورد برشمردهاند: روابط با همكاران؛ روابط درون گروههاي كاري؛ روابط با سرپرستان ورهبران. در اين نوشته به " جو و ساختارسازماني" به عنوان يكي ديگر از اين عوامل اشاره شده و آمده است: بطور كلي دونوع ساختار سازماني متمركز و ساختار غيرمتمركز وجود دارد كه درنوع اول يا سازمان هرمي، بخش اعظم قدرت تصميمگيري در دست مديران سطح بالاست. درحاليكه در ساختارهاي سازماني نامتمرکز، كاركنان بدون درنظر گرفتن اينكه درچه سطحي ازسازمان قراردارند، كنترل مستقيم بركار خود دارند. ايوانس ويج ودانلي درسال ١٩٧٥ به اين نتيجه رسيدند كه كاركنان سازمانهاي مسطح، رضايت شغلي بيشتر وعملكرد بهتري دارند وازاسترس شغلي كمتري شكايت كرده اند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]