واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جامعه ایران همانند سایر جوامع جهان دچار تغییر و تحول شده است. یکی از این تحولات جامعه امروز ایران بالارفتن سطح آموزش و امکان بهره وری از این آموزش برای همگان است. با افتتاح دانشگاه ها در شهرستان ها حتی والدینی که با فرستادن فرزندشان به شهر های دور دست مخالف بودند هم مجبور به پذیرش این واقعیت می شوند که مثلا اگر دخترشان در دانشگاه منطقه خودشان قبول شده با آن موافقت کنند و گروهی دیگر هم تصور می کنند با این قبولی، امکانات بهتری برای فرزندشان فراهم خواهند کرد. به همین دلیل این دختران و پسران جوان از روستاها و شهر های کوچک به شهر های بزرگتر می روند و حتی اگر در شهرستان های نزدیک روستای خودشان هم پذیرفته شوند زندگی آنها دچار یک تغییر و تحول واقعی می شود و این تنها یک تغییر در محل زندگی آنها نیست بلکه باعث تغییر فرم زندگی و فکر آنها هم می شود. در بسیاری از کشورهای غیرسنتی این پروسه ای است که اکثر جوانان برای مستقل شدن باید طی کنند و این را یک امتیاز می دانند، ولی در جامعه سنتی ما که همه چیز در خانواده و وابستگی به سنت های خانوادگی خلاصه می شود مساله کاملا فرق می کند. اکثر پسران روستایی بعد از پایان تحصیلات دیگر به روستاهای خود باز نمی گردند البته اگر هم باز گردند آن تفاهم قبلی را با خانواده نخواهند داشت ولی از نظر ازدواج شانس خوبی خواهند داشت که دختری از خانواده بهتری را به همسری بپذیرند. اما اکثر دختران بعد از پایان تحصیلات باید به روستا یا شهر خودشان باز گردند. ضمنا باید توجه کرد که در فاصله غیبت چهار یا پنج ساله آنها مردم روستا و اعضای خانواده آنها تقریبا با همان طرز فکر و شکل قبلی باقی مانده اند، بنابراین بازگشت این دختر یا پسر به همان خانواده قدیمی با همان طرز فکر است مسلما در ابتدا همه دوباره از باهم بودن لذت می برند، خصوصا والدین که از نگرانی در می آیند و خوشحال و مغرورند که فرزندشان با موفقیت تحصیلاتش را به پایان رسانده است. ولی این تازه آغاز مشکلات است خصوصا برای دختران که علاوه بر تغییر فکری مطمئنا به اکثر خواستگار ها جواب منفی می دهند چرا که فکر می کنند که این خواستگارها به آنها نمی خورند ولی از طرف دیگر شانس دیگری هم نخواهند داشت. مسلما آنها انتظار دارند که پسری با تحصیلات مشابه خودشان به خواستگاری آنها بیاید که البته برای پسران تحصیل کرده روستایی هم فرصت های بهتری وجود خواهد داشت. خلاصه آنچه که والدین فکر می کردند باعث پیشرفت و خوشبختی فرزندشان است تبدیل به یک معضل خانوادگی می شود. در تعطیلات نوروز امسال من شاهد چنین ماجرایی بودم. در سفری که به مازندران زیبا داشتم با خانواده ای بر خورد کردم که از ۳۰ سال پیش با آنها آشنایی داشتم. خانواده مازندرانی بسیار محترم و مهربانی بودند که دارای ۹ فرزند بودند تا آنجا که به یاد دارم، مادرم همیشه نگران آنها بود زیرا آنها از نظر مالی وضع خوبی نداشتند ولی در ملکی که داشتند آبرومندانه زندگی می کردند و پدر خانواده هم با تمام نیرو تلاش می کرد تا لقمه نانی سر سفره بیاورد. به خاطر دارم که پدر خانواده همیشه با خلوص نیت خاصی به مادرم می گفت: «خانم جان هر که دندان دهد، نان دهد.» طی این سال ها من به خارج از کشور رفتم ولی هر وقت به ایران می آمدم و سفری به مازندران داشتم حالی از این خانواده می پرسیدم تا اینکه امسال عید نوروز من مجددا به آن منطقه سفر کردم و به دیدن آن خانواده رفتم. همه بچه ها بزرگ شده بودند و همه پسرها و دخترها به جز دختر خانم آخری ازدواج کرده بودند، آنها در همان ملک قدیمی خانه نویی ساخته بودند و زندگی مرتبی داشتند و شنیدم که دختر خانم آخری به تازگی موفق به دریافت مدرک لیسانس شده است. در ملاقاتی که تقریبا اکثر اعضای خانواده حضور داشتند مادر خانواده برای من تعریف کرد که دختر خانمش خواستگاران محلی بسیار زیادی داشته ولی همه آنها را به بهانه ای رد کرده است. در همان ملاقات کوتاه هم بخوبی مشخص بود که دختر خانم در بین اعضای این خانواده تبدیل به عضوی نامتجانس شده است. مسلما امکاناتی که برای تحصیل جوانان خصوصا خانم ها در سراسر کشور فراهم شده باعث خوشحالی و مسرت است زیرا موجب بالارفتن سطح فرهنگ جامعه و بهبود زندگی نسل آینده خواهد شد، ولی از طرفی دیگر در بعضی از خانواده ها ایجاد ناهماهنگی می کند در این نوع خانواده ها افراد خانواده دیگر حرف یکدیگر را نمی فهمند و هیچ چیز از این بدتر نیست که یک خانواده همدیگر را نفهمند و نتوانند با هم درست ارتباط بر قرار کنند. بهترین حالت به نظر من این است که جوانان خانواده های روستایی در نزدیکترین دانشگاه منطقه خودشان به تحصیل ادامه دهند و حتی بهتر است که در خوابگاه هم زندگی نکنند با اینکه احتمالا رفت وآمد آنها سخت خواهد بود ولی این به نفع دانشجو و خانواده او خواهد بود. در واقع مهم این است که تغییر و تحول فکری و رفتاری دانشجو موجب می شود که همه خانواده او دچار تغییر و تحول شوند و ضمنا ارتباط و صمیمیت آنها هم باقی می ماند و دیگر هیچ کدام از اعضای خانواده با دیگری احساس غریبگی نمی کنند. ( www.sharghnewspaper.com )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 360]