واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: خشونتهاي خانوادگي ريشه در نابسامانيهاي اجتماعي دارد
ايران- ناصر غضنفري:
يك تحقيق 10 ساله درخصوص همسركشي در ايران نشان ميدهد كه آمار قتلهاي خانوادگي كشور مشخص نيست.
اما آنچه مسلم است اينگونه رفتارها ريشه در روابط بيمارگونه اعضاي خانواده دارد. مشكلات عاطفي، رواني، جنسي، اقتصادي، اجتماعي و بهطور كلي نهادينه شدن فرهنگ خشونت از ديرباز در خانوادهها موجب روند روبهرشد اين معضل شده است. بسياري از مردان از قدرت قانون سوءاستفاده كرده و زنان را مورد آزار و اذيت قرار ميدهند.
از سوي ديگر زنان وقتي مجبورند تمام حقوق خود را ببخشند يا از اين نوع رفتار خسته ميشوند، تنها راه چاره را در قتل مردان خود ميبينند. بنابراين بهدليل نبود آموزش و راهكارهاي عميق و قابل دسترس، هركدام از اعضاي خانواده خود قانون شده و به ارتكاب خشونت ميپردازند.در اينباره با دكتر شيرين احمدنيا، جامعهشناس و رئيس كتابخانه دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي به گفتوگو نشستيم.
* خشونت خانوادگي از نگاه جامعهشناختي چه منشائي دارد؟
منشاء خشونت در واقع يك نوع اعتقاد و باور ضمنياست كه فكر ميكند ميتواند مشكلات را با اعمال خشونت حل كرد. جايبسي تاسف است كه بپنداريم چاره خيلي از مشكلات خشونت است نه مفاهمه و گفتوگو. در واقع خشونت يك نوع فرار از مشكلات است به شيوهاي كه نتيجه مطلوبي را هم در پي نخواهد داشت. علاوه بر علتي كه ذكر شد الگوهاي رفتاري كه آموخته ميشود در اين زمينه خيلي موثرند. پسري كه شاهد ضربوشتم مادرش توسط پدرش است خيلي احتمال دارد كه وقتي خودش تشكيل خانواده ميدهد در مواجهه با اطرافيانش آن رفتارها را تكرار كند ؛چرا كه تا حد زيادي اعمال خشونت بستگي به اين دارد كه رفتارهاي خشن براي شخص آشنا بوده باشد.
بعضي اوقات هم مشكلات اقتصادي و تنشهايي كه فرد با آن برخورد ميكند باعث ميشود كه وي بخواهد تنشهاي خود را با خشونت روي اطرافيان و زيردستان خود اعمال كند. از طرف ديگر خشونت خانوادگي محدود به مردها نميشود و مادري كه با فرزندش رابطه پرخاشگرانه دارد هم دچار نوعي خشونت شده است. ضمن اينكه خشونت خانوادگي ميتواند ريشه در نابسامانيهاي اجتماعي و روانشناختي فرد متجاوز هم داشته باشد.
* اگر امكان دارد كمي درباره انواع خشونتصحبت كنيد؟
شناخته شدهترين اعمال خشونت، نوع فيزيكي آن است اما خشونتهاي رواني هم وجود دارند. مواردي مانند تحقير، خشونت كلامي (فحش و ناسزا)، خشونت اقتصادي (در تنگنا قرار دادن افراد خانواده) هم از مصاديق خشونت خانوادگي هستند. ولي در عمل ارتكاب خشونت بيشتر از جانب مردان هم در عرصه عمومي و هم در عرصه خصوصي است.
نوع ديگر خشونت، خشونت جنسي است كه كمتر به آن پرداخته شده است. بايد بدانيم كه در چارچوب روابط زناشويي ما با پديدهاي به نام تجاوز جنسي مواجهيم؛ يعني برقراري رابطه جنسي با طرف مقابل كه برخلاف ميل وي صورت ميگيرد. از ديگر مصاديق خشونت نيز ميتوان به تهديد به جدايي و طلاق، بيرون كردن فرد از خانه، تحقير وضعيت جسماني فرد اشاره كرد.
* به نظر ميرسد الگوهاي پدرسالارانه حاكم بر جامعه در اين زمينه نقش موثري دارد؟
همينطور است. متاسفانه حاكميت الگوهاي مردسالاري در خانواده كه شرايط فرادستي را براي مردها و فرودستي را براي زنها فراهم كرده، عامل مهم تداوم شرايط انواع خشونت خانوادگي است؛ يعني دارا بودن پايگاه اقتصادي و اجتماعي بالاتر از سوي مردان باعث ميشود كه زنان به دليل عدم برخورداري از فرصتهاي تصميمگيري و همچنين قرارگرفتن در شرايط وابستگي اقتصادي، بيشتر در معرض اين خشونتها قرار گيرند؛ چرا كه به علت ساختار مردسالارانه جامعه چندان دست آنها (زنان) براي مقابله و ايستادگي در مقابل خشونت باز نيست.
* اما زناني كه شاغل هستند و از لحاظ اقتصادي مستقلاند هم مورد خشونت قرار ميگيرند؟
بله. اتفاقاً خود اشتغال گاهي زمينهساز خشونت خانوادگي ميشود؛ چرا كه بعضي مردها دوست دارند برتري خود را به همسر خود حفظ كنند. لذا وقتي زنان از لحاظ مالي استقلال مييابند اين موضوع مردها را تحريك ميكند كه براي حفظ موقعيت بالادستي خود، دست به خشونت عليه همسرانشان بزنند. به همين علت در جامعه مردسالار ادامه تحصيل زنان يا اشتغال آنها چندان از سوي مردان مورد استقبال قرار نميگيرد.
* چه عواملي باعث ميشود كه اين خشونتها از سوي زنان تحمل شود؟ به عبارتي سوختن و ساختن به چه بهايي؟
علاوه بر موارد بالا، تعهد و مسئوليت نسبت به فرزندانشان كه اگر من طلاق بگيرم وضعيت فرزندانمان چه ميشود و ديگري شرايط حقوقي كشور كه حمايت لازم را از زنان فراهم نميكند مثلاً در كشورهاي توسعهيافته وقتي شخصي مورد خشونت توسط همسر يا هر يك از اعضاي خانواده خود قرار ميگيرد از طريق تماس با Hot line ميتواند شخص متجاوز را تحت پيگرد قانوني قرار داده و خود نيز در صورت تمايل تحت پوشش خانههاي امن قرار گيرد ولي در ايران اگر كسي زن خود را بزند ميگويد زن خودم است و بحث حوزه خصوصي خود را مطرح ميكند مگر اينكه ضربوشتم شديد و توام با ضرب و جرح باشد .
* آيا مراجعه قربانيان خشونتهاي خانوادگي ميتواند انگيزهاي در مسئولان براي وضع قوانين در راستاي حمايت از اين قربانيان ايجاد كند؟
حتماً، ولي باز هم موانعي وجود دارد. ببينيد، داستان جالبي برايتان از يك زن و شوهر ايراني ميگويم كه براي كار به خارج از كشور مسافرت كرده بودند. اين زن وقتي بهHot line مراجعه ميكند براي شوهر وي پروندهاي تشكيل ميشود و همين باعث ميشود كه اين سوءسابقه در پرونده شوهر، موقعيت شغلي را كه قرار بود براي وي فراهم شود به خطر بيندازد لذا اين خانم به علت مشكلات اقتصادي به Hot line زنگ مجدد ميزند و ميگويد شكايت خود را پس ميگيرم چرا كه خشونتها در كشور ما عادي است. لذا موانع زيادي بر سر مراجعه خانمها به مراكز قانوني وجود دارد.
* ادامه تحصيلات چطور؟ آيا ارتقاي سطح تحصيل شوهرها ميتواند خشونتشان را نسبت به زنان كاهش دهد؟
برخلاف باور عامه بايد بگويم خير. تحقيقات نشان ميدهد كه حتي عامل تحصيلات هم متضمن، تعيينكننده و پيشگيرانه در اين زمينه نيست و يك فرد تحصيل كرده هم ممكن است الگوي پدرو مادر خود را در خانه اجرا كند و افزايش سطح سواد و تحصيلات تنها در كنار ساير عوامل ميتواند در كاهش اين خشونتها موثر باشد و اين مسئله بيشتر به عوامل فرهنگي و اقتصادي برميگردد. مثلاً قبايل بدوي و كاملاً بيسوادي وجود دارند كه در درون خود هيچ اثري از خشونت يا خشونت خانوادگي ديده نميشود.
* بهنظر ميرسد خشونت خانوادگي قربانيان ديگري هم دارد و آن فرزندهاي خانوادهها هستند...
دقيقاً. دو دليل عمده براي اين قضيه وجود دارد؛ يكي اينكه همانطور كه گفته شد اين كودكان احتمالاً در آينده در خانوادههاي خود از اين الگوها تبعيت خواهند كرد و دوم اينكه خشونتهاي خانوادگي، فشار رواني زيادي را به فرزندان وارد ميكند و اين كودكان معمولاً در آينده افرادي با عزتنفس و اعتمادبهنفس پايين خواهند شد كه در نتيجه امكان رشد و پيشرفت كمتري را در جامعه خواهند داشت و از سلامت اجتماعي و رواني كمتري برخوردار خواهند بود.
* به نظر ميرسد اين خشونت از طرف بعضي زنان هم پذيرفته شده است؟
بله، خيلي از زنهايي كه كتك ميخورند خودشان متوجه نيستند كه مورد خشونت قرار گرفتهاند و فكر ميكنند شوهري كه سر او داد ميزند يا به او فحش ميدهد رفتاري عادي را بروز ميدهد و همه شوهرها اينطور رفتار ميكنند! ولي اقدام مناسب در اين زمينه آن است كه بفهميم اين رفتارمان دچار آسيب است و رفتار شوهر نبايد الزاماً اينگونه باشد.مثال جالبي ميزنم دختر دانشجويي پيش من ميآمد كه بعد از نامزدي با شخصي مورد ضرب و شتم وي قرار گرفته بود و ميگفت همسرم مرا جلوي ديگران كتك ميزند و ميخواهم طلاق بگيرم. وقتي از او پرسيدم پس به دليل كتك خوردن از همسرت ميخواهي از وي جدا شوي؟ با كمال تعجب شنيدم كه گفت: نه، مطمئنم چون مرا دوست دارد كتكم ميزند ولي مشكل من با او آن است كه با دختر ديگري دوست شده است.
تاريخ درج: 1 تير 1387 ساعت 12:33 تاريخ تاييد: 1 تير 1387 ساعت 13:02 تاريخ به روز رساني: 1 تير 1387 ساعت 12:54
شنبه 1 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 446]