واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گفتگو با مجيد مظفري ستاره ها دوست دارند پول بدهند تا بازي كنند و عكسشان جايي چاپ شود، تا مردم به هم نشانشان دهند. من نمي فهمم اين كارها يعني چي؛ اين رفتارها نشان دهنده يك بيماري است. «مجيد مظفري» بازيگر پيشكسوت تئاتر و سينما و تلويزيون، آن قدر در فيلم و سريال هاي متنوع و مختلف بازي كرده است كه آوردن نام همه آن ها در يك فهرست جامع كار دشواري به نظر مي رسد. اين بازيگر ٥٧ ساله در بسياري از آثار ارزشمند و فاخر سينماي ايران، هم چون: غريبه و مه (بهرام بيضايي)، تنوره ديو (كيانوش عياري)، يوزپلنگ (ساموئل خاچيكيان)، تيغ و ابريشم (مسعود كيميايي)، كشتي آنجليكا (محمدرضا بزرگ نيا)، مسافران (بهرام بيضايي)، سگ كشي (بهرام بيضايي)، تقاطع (ابوالحسن داوودي)، در مسير تندباد (مسعود جعفري جوزاني)، جنگ نفت كش ها (محمدرضا بزرگ نيا) و... حضور پررنگي داشته و نقش هاي ماندگاري را رقم زده است. ثمره فعاليت ٣٥ ساله وي در سينما، كسب يك سيمرغ بلورين بهترين بازيگري براي فيلم «مسافران» و سه بار نامزدي دريافت سيمرغ براي فيلم هاي «سايه هاي هجوم»، «جنگ نفت كش ها» و «سگ كشي» بوده است. با «مجيد مظفري» به بهانه حضور موفقش در فيلم «وقتي همه خوابيم» (بهرام بيضايي) به گفت وگو نشستيم. كارنامه وي نشان مي دهد كه در هشت سال گذشته، فقط در سه فيلم «سگ كشي»، «تقاطع» و «وقتي همه خوابيم» نقش آفريني داشته است. به نوعي مي توان گفت وي با سينما قهر كرده است. علتش را كه مي پرسيم سفره دلش باز مي شود و حرف هايي مي زند كه بيش از حد، بوي انتقاد و اعتراض مي دهد. از شرايط كنوني سينماي ايران گلايه دارد و معتقد است در اين شرايط، نمي توان به باوري و پويايي آن چه «سينماي ملي» ناميده مي شود، اميد بست. " در حال حاضر، شاهد حضور بسياري از بازيگران سينما در عرصه تلويزيون هستيم. اين اتفاق را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ - از نيمه دوم دهه هفتاد سينماي ايران به طرف جوان گرايي رفت. جوان گرايي به معناي با جوان ها كار كردن نه براي جوان ها كار كردن. تفكر سينماي ايران، تفكري جوان شد كه نمي تواند همه اقشار جامعه را راضي كند. فيلم ها به فيلم هاي مانكني تبديل شد. محتوا كنار رفت و موضوعات پيش پا افتاده وارد داستان ها شد. به همين دليل بعد از سال ها مي بينيد كه ديگر فيلمي مثل «سرب» ساخته نشد. سرمايه گذارها دنبال كيفيت نرفتند و سينماي ما چنين شد كه نبايد مي شد. اگر ما وضعيت دهه ٦٠ را در سينما داشتيم، اوضاعمان خيلي بهتر مي شد. الان خيلي از فيلم ها خرج خودشان را درنمي آورند. من ناراحت مي شوم از اين كه چرا هنر بازيگري اين قدر پيش پا افتاده شده است. آدم غصه اش مي گيرد كه چرا برخي بازيگران خوب، به اجبار مي روند در فيلم هاي بد بازي مي كنند. هفت هشت سال پيش فيلمي مثل «سگ كشي» در بدترين شرايط اكران بر پرده آمد و پرفروش شد. در دهه ٦٠ و اوايل دهه ٧٠ فيلم هايي كه ساخته مي شد، «سينماي ملي» ايران را شكل مي داد. فيلم هايي مثل «مسافران»، «ناخدا خورشيد»، «جنگ نفت كش ها»، «سرب»، «شيرسنگي»، «تنوره ديو» و... قصه اين فيلم ها در تمام نقاط ايران اتفاق مي افتاد. اما الان فيلم ها ضعيف شده است. به همين دليل چند سالي است كه در سينما فعاليت نمي كنم، چون بيشتر كارها شبيه هم شده است و سينماي امروز حرفي براي گفتن ندارد. در حالي كه تلويزيون فضاي مناسب تري دارد. به همين دليل من و تعدادي از همكارانم جذب آن شده ايم. " كار با كدام يك از كارگردان هاي ايران را بيشتر دوست داريد؟ - من به كار كردن با بهرام بيضايي و سيروس الوند بيشتر علاقه دارم. " چند تجربه موفق همكاري با بيضايي، در فيلم هاي «مسافران»، «سگ كشي» و «وقتي همه خوابيم» داشته ايد. بازي در فيلم هاي بيضايي برايتان لذت بخش است؟ - بله. بخش لذت بخشش وقتي است كه بازيگر نتيجه كار را مي بيند. وقتي برخورد مردم را مي بيني كه همه راضي اند و از تو تشكر مي كنند. در فيلم هاي «بيضايي» همه چيز سر جاي خودش است. " شما هميشه مخالف سرسخت ستاره سازي در سينماي ايران بوده ايد و در مصاحبه هايتان، اين نكته را بيان كرده ايد. علت مخالفت شما با ستاره سازي چيست؟ - اين ستاره ها قلابي اند. ستاره هايي نيستند كه ماندگار باشند. يك مو ج هايي هستند كه مي آيند و مي روند. از اول انقلاب چقدر بازيگر آمده اند كه دلشان مي خواسته ستاره شوند؟ همه شان رفته اند. اما آن كسي كه بايد بماند، مي ماند. آن بازيگري كه بايد در دل مردم جا بگيرد، اين اتفاق برايش مي افتد، استادان ما در تئاتر به ما آموختند كه محبوبيت مهم تر از شهرت است. " ولي به هر حال ستاره ها مي توانند فروش فيلم را تضمين كنند. - نه. به نظر من اگر به دفاتر تهيه كننده ها سري بزنيد، مي بينيد كه هنوز هم كارگردان ها حرف نخست را مي زنند. فيلم سازي كه كار خودش را بلد است، فيلمش وضعيت بهتري دارد. اصولا يك نفر بازيگر نمي تواند تعيين كننده باشد. " «اكبر عبدي» مي گفت برخي ستاره ها خيلي عجله دارند. شما هم با اين گفته موافقيد؟ - هم عجله دارند، هم بلد نيستند. بازيگري فقط راه رفتن و ژست گرفتن نيست. من از اداهاي اين ها سردرنمي آورم. ستاره ها دوست دارند پول بدهند تا بازي كنند و عكسشان جايي چاپ شود، تا مردم به هم نشانشان دهند. همين كه مردم آن ها را مي شناسند و مشهور مي شوند عينك دودي مي زنند. من نمي فهمم اين كارها يعني چي؛ اين رفتارها نشان دهنده يك بيماري است. " چندي پيش علاوه بر بازيگري و كارگرداني، تهيه كنندگي را هم تجربه كرديد. اين كار برايتان چه جذابيتي داشت؟ - مي خواستم نشان دهم يك تهيه كننده حرفه اي، بايد چگونه رفتار كند. من با چند تهيه كننده كار كردم. نمي خواهم اسم بياورم اما آنها تهيه كننده نبودند. يك جور واسطه گر بودند بين تلويزيون و عوامل. صبر مي كردند و هر وقت از تلويزيون پول مي گرفتند به ما مي دادند. البته درصد بيشترش را خودشان برمي داشتند. الان خيلي از بازيگران ما از تهيه كننده طلبكارند. البته تهيه كننده خوب هم داريم. كساني هستند كه خودشان سرمايه گذاري و خرج مي كنند. من مي گويم عوامل فيلم نبايد متضرر شوند. اصلا به آن ها مربوط نيست كه طرف پولش را دير داده است. آن ها دستمزدشان را مي خواهند. من وقتي به عنوان تهيه كننده كار مي كنم، از عواملم فقط كار مي خواهم. شما برويد از همشهريتان «رضا صابري» بپرسيد. براي كار «چتري براي آفتاب» من بالاتر از قراردادش به او دادم. نه تنها به او بلكه به همه. وقتي كار به موقع تمام شد، پاداش هم دادم. نگفتم صبر كنيد ببينم تلويزيون پول من را مي دهد يا نه. " از وضعيت اكران نخستين ساخته بلند سينمايي تان «قلب هاي ناآرام» راضي بوديد؟ - نه. فيلم من دست عده اي افتاد كه سر لج و لجبازي، شرايط اكران فيلم من را خراب كردند. سر اين كه طرف خودي است يا غيرخودي، در كار فيلم دخالت كردند و هم زمان اكران بدي به فيلم دادند و هم شش، هفت دقيقه اش را سانسور كردند. فيلم من دو سال و نيم توقيف بود. " پس شما معتقديد مافياي اكران واقعا وجود دارد؟ - بله. مافيا همه جا هست. " به نظر شما چه كساني قلب هاي ناآرامي دارند؟ - بايد قصه را تعريف كنم تا متوجه شويد. داستان يك هنرمند است كه مرگ مغزي به سراغش مي آيد و قلبش را به دختري مي دهد. آن قلب به هنر گرايش پيدا مي كند و ناآرام مي شود. يعني حتي اگر قلب هنرمند در سينه فرد ديگري هم باشد، باز هم ناآرام مي شود. يعني اگر هنر را از هنرمند بگيري مي ميرد. اين دختر اجازه نداشت به طرف هنر برود. " قلب هنرمند كه بايد قاعدتا آرام باشد. - نه قلبش ناآرام است. وقتي به آرامش مي رسد كه هنرش را عرضه كند. " چند بار از زبان شما شنيده ايم كه گفته ايد هنوز بهترين كارتان را ارائه نكرده ايد. - هنر سقف ندارد. شما هر چقدر خوب فكر، كار و بازي كنيد باز هم جا دارد. وقتي مي گويم آخرين كارم را انجام داده ام به اين معنا نيست كه بهترين كارم بوده است. " يك بازيگر بايد خيلي انگيزه داشته باشد كه چنين حرفي بزند. - بله دارم. چرا نداشته باشم. «هريسون فورد» در ٦٥ سالگي مي گويد من از امسال تلاش مي كنم اسكار بگيرم. اما سينماي ما سينمايي است كه تا سن بازيگر بالا مي رود او را كنار مي گذارند. سينماي دنيا سينماي ميانسالي است. اين سينما مي تواند مطلوب باشد. " در سينماي ما بيشتر نقش ها را براي جوان ها مي نويسند. - خب اشتباه مي كنند. در تاريخ سينما بگرديد ببينيد چند فيلم با جوان ها كار كرده اند كه ماندگار شده است. به اندازه انگشتان دست نيست. وقتي شخصيت هاي فيلم ميانسال باشند، انديشه اي كه از طريق فيلم منتقل مي شود، ارتقا پيدا مي كند. من نمي گويم كه جوان ها نبايد وارد عرصه سينما شوند بلكه معتقدم كه جوان ها بايد در كنار نسل قديم كار كنند. " در سال جديد چه كارهايي را از شما خواهيم ديد؟ - مشغول تهيه دو تله فيلم هستم به نام هاي «راز يك پروانه» و «آخرين سرقت» نوشته آرش قادري. اميدوارم اين دو تله فيلم بعد از عيد از تلويزيون پخش شود. " مجيد مظفري در لحظه سال تحويل و سرسفره هفت سين چه دعايي مي كند؟ - سلامتي هم وطنانم، آرزوي پيشرفت براي مملكتم و مصون بودن مردم از گزند روزگار. گفتگو از احسان رحیم زاده- روزنامه خراسان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]