تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825951827




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عوامل موثر بر سن ازدواج


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: قسمت اول فاطمه برهانى اشاره: ((عوامل موثر بر سن ازدواج)) عنوان تحقيقى است كه خانم فاطمه برهانى به انجام رسانده است. اين تحقيق كه در دو قسمت تقديم خوانندگان محترم خواهد شد آن دسته از عوامل جسمى ـ روانى, اجتماعى- فرهنگى, اجتماعى- اقتصادى و نيز اجتماعى- فرهنگى- اقتصادى كه در ازدواج از نظر شرايط سنى تإثير مى گذارد را مورد بررسى قرار مى دهد. آنچه در اين قسمت مى خوانيد شامل دو بخش نخست مى گردد. دو محور بعدى و نيز منابع تحقيق را در قسمت بعد خواهيم آورد. ان شإ الله. لازم به يادآورى است اين مقاله توسط مركز پژوهشهاى بنيادى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى تهيه شده است و در اختيار مجله قرار گرفته است. مقدمه ازدواج يكى از اساسى ترين و در عين حال حساسترين مراحل زندگى انسان به شمار مى رود. انسان بنابر سرشت و ماهيت وجودى خويش و وابستگى به غير در پاسخ به نيازهاى درونى و بيرونى خود همواره از فردگرايى گريزان بوده است. حتى انسان بدوى نيز بى نياز از زندگى مشترك(خانوادگى و گروهى) نبود. ازدواج اصلى ترين و عالى ترين نمود اين پاسخ است و مظهرى از قانون گروه گرايى اوست.(1) از ديدگاه جامعه شناسى, ازدواج يك قرارداد اجتماعى و ضامن بقاى نسل انسان است و آرامش و امنيت در يك جامعه, نتيجه ازدواج سالم و محيط آرام بخش خانواده است. از ديد روانشناسى ازدواج يكى از بالاترين تركيبات روانى را در بر دارد. از نظر پزشكى, بيشترين ضايعات انسانى و بيماريها, متوجه افراد مجرد است و سهم ازدواج در كاهش آن حائز اهميت است. از نظر علماى اخلاق, ازدواج مى تواند از اشاعه فساد و فحشا و رفتارهاى ناپسندى كه مى تواند پيامد مستقيم عنان گسيختگى غرايز جنسى باشد جلوگيرى كند و يكى از پايه هاى حفظ سلامت جامعه است. از ديدگاه اسلام, ازدواج ضمن دارا بودن همه ويژگيهاى لازم در حفظ روابط خانوادگى و اجتماعى و بقإ نسل و جلوگيرى از انحرافهاى مختلف, عبادت به شمار مىآيد و راهى است كه به كمال انسان منتهى مى شود. ازدواج در اصلاح كجرويهاى اجتماعى, تضمين بهداشت روانى, كاهش زشت رفتاريهاى اخلاقى, نقش تعيين كننده و بس مهمى دارد.(2) در مورد ضرورت امر ازدواج و اهميت آن هيچ جاى ترديدى نيست, در اسلام به مسإله ازدواج خيلى اهميت داده شده و براى آن مقررات خاصى تعيين شده است. ازدواج از نظر اسلام وسيله اى است كه زن و شوهر در سايه آن با كمال آسايش و اطمينان به حقوق خود, در كنار يكديگر زندگى مى كنند(3) و در دين سفارش اكيد به اين امر شده, بطورى كه در ميزان الحكمه آمده است: ((هنگامى كه بنده اى ازدواج كرد نصف دينش كامل مى شود پس بايد در نگهدارى نصف ديگرش تقواى خدا را پيشه كند.))7817 و همين طور, ((بنايى در اسلام محبوبتر و عزيزتر در نزد خداوند عزوجل از تزويج نيست.))7798. از نقطه نظر اجتماعى بدون ترديد ازدواج واجد ارزش است و از آن جمله آداب اجتماعى است كه در تمام جوامع بشرى آن طور كه تاريخ نشان مى دهد تا به امروز متداول بوده و اين خود دليلى بر اينكه يك سنت فطرى است مى باشد.(4) آلن ژيرار(5) در اثرش ((گزينش همسر در فرانسه معاصر)) مى نويسد: ((در بين تمامى مراسم, آداب و حوادث اساسى حيات انسانى, ازدواج از اهميتى بسزا برخوردار است: هم از نظرگاه فرد, هم از ديدگاه زيستى و هم از منظر اجتماعى, هيچ نهادىنيست كه همانند آن جهانى و از نظر عنايت ثابت و پايدار باشد. از اين رو هيچ نهادى همانند آن تحت تإثير دگرگونيهاى اجتماعى قرار نمى گيرد.))(6) قطع رشته حيات يا ايجاد سد و مانع در قبال پيدايش حيات و متوقف ساختن سير و جريان آن در هر مرحله اى كه باشد برخلاف اصول حياتى و قراردادهاى اجتماعى است كه شرايع نيز آن را مذموم شمرده و مرتكب را بزهكار دانسته اند. تجرد و ترك ازدواج عملا سير طبيعى حيات را در مراحل اوليه و استفاده از مواهب خلقت را به ناصوابى ممنوع مى دارد. ازدواج مسووليتها و وظايف خطيرى را بر زن و مرد تحميل مى كند كه تكفل اين مسووليتها مستلزم فعاليتهاى ذهنى بيشتر است و طبعا با استفاده از اين فعاليتهاى ذهنى, قواى روانى و عقلانى تقويت و در پرتو نيرو و رشد حاصله, استفاده بيشترى در امور حياتى شده است. مرد يا زن مجرد را انگيزه اى براى استفاده از چنين نيروى ذهنى و روانى نيست.(7) با وجود اينكه امروزه همزيستيهاى آزاد زن و مرد در كشورهاى صنعتى رو به ازدياد است ولى همچنان ازدواج به علت تإكيدى كه عرف و سنت و دين و قوانين رسمى بر آن دارند مبناى اكثر قريب به اتفاق همزيستيهاست بخصوص اگر ميل به فرزند آوردن وجود داشته باشد. به طور قطع مى توان گفت, هيچ جامعه اى نمى تواند در برابر ازدواج - يا پديده اى كه توزيع ژن را در آن تحت تإثير قرار مى دهد, و از ديدگاهى بقاى نسل و تطور كمى و كيفى آن بدان مربوط است بى توجه ماند.(8) با توجه به تمامى تعاريفى كه ذكر شد و با عنايت به اينكه ازدواج پديده اى است اجتماعى و كاملا همه جايى و عمومى و داراى اهميت بسيار و با وجود ضرورت قطعى آن, در هيچ كجا تإكيدى در خصوص سن ازدواج به عمل نيامده, جز در دين و قانون كه حدنصابى وجود دارد ولى عملا سنين ازدواج بسيار متفاوت مى باشد. درست است كه سن ازدواج به طور طبيعى به يك سرى عوامل بستگى دارد, ولى اين عوامل در جامعه ما تحت تإثير تغييرات و تحولات و شرايط اجتماعى و اقتصادى و تغيير و تحول در ارزشها و هنجارها, به يكباره بسيار زياد مى شوند و انجام اين وظيفه خطير را دچار اشكال ساخته, گاه به صورت معماى لاينحلى درآورده و ازدواج به موقع جوانان را به تإخير انداخته يا اصولا منتفى مى كنند. بايد توجه داشت براى هر انسان, مخصوصا زن, سالهاى خاصى موعد گزينش همسر به شمار مىآيد چنانچه اين سالها سپرى شوند, به همان نسبت نيز شانس زوجيت از دست مى رود و چه بسيار دچار ((تجرد قطعى)) گردد. (9) مى دانيم براى اينكه ازدواج صورت پذيرد جوانان (خصوصا پسران) بايد به بلوغ اقتصادى و اجتماعى برسند تا بتوانند ازدواج كنند. با نگاهى به آمار ميانگين سن ازدواج دختران, مشاهده مى شود كه, در سالهاى اخير اين ميانگين به تدريج افزايش يافته است. اين واقعيت نشان مى دهد كه امروزه جوانان ديرتر به بلوغ اقتصادى و اجتماعى مى رسند و فاصله ميان بلوغ جنسى عاطفى و بلوغ اقتصادى و اجتماعى آنها روز به روز بيشتر مى شود. و در اين فاصله جوانان بلاتكليف و سرگردان هستند. توجه به اين نكته و از بين بردن موانعى كه فاصله را افزايش مى دهند از ضروريات است. زيرا در اين دوره بلاتكليفى جوان و به تبع آن جامعه در معرض خطر قرار دارد و به نظر مى رسد ناديده گرفتن عوارض جسمى و روحى و روانى اين تإخير اصلا به صلاح جامعه اسلامى نباشد. در اينجا سعى داريم تا جايى كه امكان دارد عوامل متعددى را كه به نوعى بر سن ازدواج اثر مى گذارند و موجب افزايش فاصله و تزلزل در سن ازدواج جوانان مى گردند برشمرده و نشان دهيم.در اين رابطه بايد به اين نكته توجه داشت كه قشر جوان, قشر بزرگى از جامعه است كه با اقشار ديگر در رابطه مى باشد و به عبارت ديگر چگونگى وضع آنها با چگونگى وضع ديگر افراد اجتماع رابطه مستقيم دارد و همينطور توجه به اينكه ما نمى توانيم به عامل سن در ازدواج به ديد يك ضرورت مجرد و جدا از شخصيت فردى و امكانات اجتماعى و اقتصادى نگاه كنيم. طبقه بندى عوامل عوامل موثر بر سن ازدواج ارتباط نزديكى با يكديگر دارند و تداخل بين آنها اجتناب ناپذير است ولى با وجود اين در اينجا سعى مى كنيم عوامل مختلف را به 4 دسته طبقه بندى كنيم كه عبارتند از: 1 ـ عوامل جسمى و روانى 2 ـ عوامل اجتماعى, فرهنگى 3 ـ عوامل اجتماعى ـ اقتصادى 4 ـ عوامل اجتماعى ـ اقتصادى ـ فرهنگى كه هركدام از اين عوامل به نحوى بر سن ازدواج اثر مى گذارند و عمدتا موجب افزايش آن مى گردند. الف: عوامل جسمى و روانى موثر در سن ازدواج نقص جسمى ازجمله عواملى كه در سن ازدواج جوانان موثر است و موجب نوسان اين متغير مى گردد ويژگيهاى جسمى جوان است. در بعضى موارد وجود نقص جسمى يا معلوليتهاى مختلف مانعى در راه ازدواج جوانان است كه حتى گاهى منجر به تجرد قطعى مى شود و يا در بعضى موارد موجب تإخير در سن ازدواج مى گردد. بارورى سن مناسب براى داشتن فرزند نيز ازجمله عوامل عمده در تعيين زمان ازدواج مى باشد. مى دانيم كه سن ازدواج از لحاظ بيولوژيك به ويژه تإثيرى كه بر شرايط زايمان مادر و وضع بدن نوزاد مى گذارد مسإله بسيار حساس و دقيقى است(10). مادران معمولا از 15 تا 44 سالگى قدرت بارورى دارند(11), ولى صاحبنظران فاصله سنى مشخصى مثلا 23 تا 28 سالگى را بهترين سن براى بارورى زن مى دانند. غالبا مشاهده مى شود كه سنين خيلى پايين يا خيلى بالا عوارض نامطلوبى چه از نظر جسمى و روحى براى مادر و چه از نظر اجتماعى براى والدين به بار مىآورد. عوامل روانى وجود مشكلات روحى و روانى بسيار باعث مى شود كه جوان نتواند به راحتى تصميم به ازدواج بگيرد. تحقيقات نشان مى دهد, اكثر افرادى كه حتى شرايط ازدواج برايشان فراهم است بر اثر اضطراب و ترسى كه ناخودآگاه در وجود آنها نهفته است از ازدواج سرباز زده و بيشتر به نكات منفى و مسإله شكست در ازدواج فكر مى كنند(12). جوان از عدم موفقيت در ازدواج مى ترسد. او نمى داند كه انتخاب او صحيح بوده يا نه و با چه كسى مى خواهد يك عمر زندگى كند, آيا قادر به درك يكديگر خواهند بود؟ آيا در آينده مشكلى با همسر خود نخواهد داشت؟ آيا خانواده ها با هم سازگارى و هم سوئى خواهند داشت؟ آيا در تربيت فرزندان دچار مشكلى نخواهند شد؟ تمامى اين عوامل موجب مى شود كه يك نوع ترس از ازدواج در بعضى افراد كه شخصيت ويژه اى دارند به وجود آيد كه بيشتر در اثر عدم آگاهى و شناخت است. ازجمله عوامل روانى ديگر كه در رابطه, با سن ازدواج مى توان ذكر نمود افسردگى و تمايل به عزلت طلبى و گوشه گيرى است(13). افراد افسرده و عزلت طلب از ديدگاه روانشناسى از تيپ درونگرا هستند و از هرگونه معاشرت و مصاحبت و تماس و ارتباط با ديگران هراس داشته و پرهيز مى كنند كه البته مى توان با درمان مناسب اين حالت را از بين برد. ب: عوامل اجتماعى, فرهنگى موثر در سن ازدواج آموزش و آگاهى عامل ديگرى كه در سن ازدواج موثر است, عدم آگاهى و آموزش لازم است, چه در مورد خانواده ها و چه در مورد خود جوانان. ناآگاهى والدين از ضرورت ازدواج به موقع فرزندان ازجمله عواملى است كه بعضا باعث بروز پاره اى بى تفاوتيها(14) مى گردد كه بيشتر در خانواده هاى محروم و كم سواد ديده مى شود, و يا مانع تراشيهاى بى موردى را موجب مى شود كه عملا بر مشكلات ازدواج جوانان مى افزايد. اكثر جوانان در اين نكته متفق القول هستند كه خانواده ها به طور جدى و از طريق تعليم و آموزش از ازدواج صحبتى به ميان نمىآورند و فقط با گوشزد كردن ازدواجهاى ناموفق و يا به رخ كشيدن ازدواجهاى موفق در باب مسإله گهگاه سخنرانى مى كنند(15). پدران و مادران كه عموما در اينگونه موارد آموزش نديده اند طبعا نمى توانند راهنماى فرزندانشان باشند. هيچ يك از رسانه ها, برنامه هاى توجيهى در رابطه با ازدواج به موقع جوانان و نارسايى هاى موجود به علت تإخير در ازدواج و حتى سختگيريهاى بى مورد خانواده ها و يا تشويق جوانان در مورد فوق ندارند. جوانان آموزش نمى بينند. پيش از ازدواج مسائل براى آنها شكافته نمى شود. در برنامه هاى درسى مطالب مناسبى براى تشريح زندگى خانوادگى گنجانده نمى شود و در سالهاى دبيرستان واقعيات زندگى را به جوانان آموزش نمى دهند تا در همان سالهاى جوانى آگاهيهاى لازم را كسب كنند و متوجه باشند كه با كدام شخصيت بهتر مى توانند بياميزند و كدام بعد منفى طرف مقابل را نمى توانند تحمل كنند تا بدين طريق بتوان از آرمانى سازى ازدواج جلوگيرى كرد.(16) اكثر جوانان اظهار مى دارند كه تنها مسائل مادى مورد توجه آنها نيست بلكه بايد به مسائل روحى آنان نيز توجه شود. جوان چون خود را نمى شناسد و آموزشى به او داده نشده است لذا نمى داند چه مى خواهد. معيارهاى او معيارهايى است كه از طرف جامعه يا خانواده به او القا شده است. با توجه به اينكه ضرورت ازدواج به موقع براى جوانان و خانواده ها تشريح نشده و با توجه به عواقب اين امر عدم آگاهى و آموزش لازم در اينگونه موارد از جمله عوامل موثرى است كه در سن ازدواج جوانان اثر گذاشته و عمدتا موجب تإخير آن مى گردند. تإثيرپذيرى جوانان از طرف ديگر ترديدى نيست كه تجربه جوان از زندگى والدين و روابط زناشويى اقوام و اطرافيان, در نگرش او به مسإله ازدواج موثر بوده و هرگونه بدبينى, در اقدام جوان به ازدواج(17), تإثير خواهد داشت.درنتيجه در سن ازدواج موثر بوده و احتمالا موجب افزايش آن مى گردد. برگس وكوترل(18) ادعا مى كنند كه سعادت پدر و مادر در زندگى زناشويى خود, بر سرنوشت ازدواج فرزندان آنها تإثير مى گذارد. به عقيده كارلسون(19), ((خرسندى فرزندان در زندگى زناشويى وابسته به خرسندى والدين آنها از زندگى خويش است(20))). مشاهده خانواده هايى كه در حيات زناشويى موفقيت نداشته و پيوسته در مشاجرات و اختلافات بسر مى برند و از سوءاتفاق تعداد آنها كم هم نيست به منزله يك تهديد جدى براى جوانان محسوب مى شود. آنها مايل نيستند فراقت خاطر و آسايش خود را از دست بدهند. اين دسته از جوانان ناملايمات تجرد را بر گرفتاريها و مشاجرات خانواده هاى متإهل ترجيح مى دهند(21). بنابراين تجارب تلخ از زندگى ناموفق والدين يا اطرافيان موجب روگردانى جوان از امر ازدواج مى شود. اهداف ازدواج ازجمله عوامل موثر بر سن ازدواج تغيير اهداف ازدواج مى باشد. در گذشته فرد به هنگام ازدواج بيشتر پايبند ملاحظات اقتصادى و اجتماعى بود ولى امروزه, عليرغم توجه روزافزون به اينگونه موارد, بيشتر طالب همسرى است كه با او هماهنگى فكرى و روحى داشته باشد و از نظر امور ذهنى و معنوى با وى همسانى داشته باشد. اين مسإله در انتخاب همسر اثر گذاشته و انتخاب را مشكلتر و درنتيجه سن ازدواج را عقب تر مى برد. انتخاب همسر از طرف ديگر مسإله انتخاب همسر و تضاد بين طرز فكر و انديشه دو نسل ايجاد مشكل كرده و بر سن ازدواج اثر گذاشته است. انتخاب همسر به طريقه سنتى و توسط پدر و مادر ازجمله مشكلاتى است كه جوانان در راه ازدواج خود از آن ياد مى كنند. در گذشته خانواده ها فكر مى كردند كه جوانان براى همسرگزينى صلاحيت لازم را ندارند و بيشتر تابع احساسات اند و به همين جهت حق انتخاب همسر براى فرزندانشان را از آن خود مى دانستند. اكنون عوامل مختلف ازجمله رشد فكرى و معنوى جوانان به آنها استقلال فكرى و قدرت تصميمگيرى داده است به نحوى كه تدريجا حق همسرگزينى را كه زمانى برعهده پدر و مادرشان بود خود به عهده گرفته اند. امروزه ديگر انتخاب همسر مانند گذشته به آسانى انجام نمى گيرد. مرد و زن هردو مايلند كه همسرى رفيق زندگى و موافق ذوق خود برگزينند(22) كه از همه نظر با او همسويى داشته باشند. امروزه جوانان به مرور در جريان مرحله اول (همسريابى) فعالتر مى شوند. و به هنگام اتخاذ تصميم نهايى كه مستلزم ارزيابى و داورى است. كار والدين و بزرگترها آغاز مى شود. اما بايد گفت سير قهقرايى قدرت پدر و مادر هرگز به معناى آن نيست كه آنها ديگر براى تحميل خواست خود بر فرزندان كوششى معمول نمى دارند. به نظر كارلسون(23) تصويب و تإييد ازدواج فرزندان توسط پدر و مادر, رضايت فرزندان از زندگى خود را تحت تإثير مثبت قرار مى دهد. فرزندان اغلب مايلند انتخاب آنها همراه با تصويب والدينشان باشد.(24) در مورد دختران مسإله به صورت ديگرى است و به زعم آنان محدوده انتخاب براى آنها يكجانبه مى باشد. با وجود آنكه در اسلام خواستگارى دختر از پسر بلامانع است ولى نه تنها فرهنگ ما اين موضوع را نمى پذيرد بلكه در سراسر جهان زنان پذيرفته اند كه بگويند فلانى مرا خواستگارى كرده است. يعنى زن مى پذيرد كه اگر وى به خواستگارى مردى برود علامت اين است كه حاضر به اعتراف به نقص خود شده است تا در كنار مردى آن را كامل كند درصورتى كه شخصيت جلب مرد و حفظ نسل زن در برابر شخصيت تفوق طلبى مرد به معناى اين است كه زن را نقصى در اين مسإله نبوده و مى تواند يكجا موقر بماند و جلب كند و چون جلب كرد نسل داشته باشد. اما احساس تفوق طلبى نقص است و بايد يكى را براى اثبات فائق بودن خواستگارى كرد(25). لذا دختران و خانواده هاى آنها اقدامى در اين جهت به عمل نمىآورند و قدم پيش نمى گذارند به همين جهت دختران يكى از مشكلات ازدواج خود را نيافتن همسر ايدهآل مى نامند. توجه به مسائل طبقاتى ازجمله عواملى است كه در راه انتخاب همسر همواره موثر بوده و بر مشكلات موجود بر سر راه ازدواج جوانان مى افزايد. موقعيت طبقه اى جوانان عامل مهمى در انتخاب همسر است زيرا هر طبقه با خلق و خوى و آداب و عادات ويژه خود دنياى خاصى را تشكيل مى دهد درنتيجه سازگارى بيشتر است. و والر(26) در گفتارى به نام زناشويى هاى درون گروهى تإكيد مى كند كه: ((مهمترين واقعه در امر همسرگزينى, گرايش آن به سوى وصلتهاى اجتماعا همسان است.)) و اين بدان معناست كه ما خواهان ازدواج در طبقه خويشيم.(27) درگذشته مسايل سنتى به حدى دست و پاگير بود كه ازدواج دو جوان ايرانى, در حقيقت ازدواج دو خانواده و گاهى دو قوم, يا قبيله بوده است و هرگونه رابطه اى بين زوج بر روابط خانواده يا قبايل طرفين اثر مستقيم داشته است(28). اكنون نيز توجه به موقعيت ممتاز خانوادگى و هم شإن و هم سطح بودن و توجه به ميزان و نقش منزلت نزد كسانى كه داراى منزلت اجتماعى والاترى هستند و نيز آنهايى كه در پايگاه پايين ترى قرار دارند, از اهميت زيادى برخوردار است و همين امر آنها را مشكل پسند كرده و گاهى موجب مى شود خانواده اى از ازدواج جوان خود فقط بنا به همين دلايل جلوگيرى كرده و مانع ازدواج او بشوند. ارتباط و آشنايى با وجود اينكه جوانان انتخاب همسر را حق خود مى دانند, اما شرايط لازم براى امكان آشنايى و برقرارى ارتباط سالم و مشروع در بين جوانان بسيار كم و تقريبا صفر است. معمولا شرايط اجتماعى, تحصيلى و جغرافيايى هر يك به گونه اى گزينش همسر را تحت تإثير قرار مى دهند. بدين سان انسانها بى هيچ منع قانونى خواه ناخواه همسر از بين كسانى برمى گزينند كه امكان برخورد با او را در فضايى جغرافيايى بيابند و با توجه به اين اصل كه شناخت طرف مقابل با چند ديدار ميسر نيست در جريان نخستين ديدارها (كه به منظور شناخت متقابل صورت مى گيرد) هر يك از داوطلبان ازدواج به نوعى دستخوش هيجان مى شوند و به تبع آن تصنع رفتار در حدى وسيع خواهند داشت(29) و يا اينكه به سرعت مسائل عاطفى مطرح مى شود و موضوع آشنايى و شناخت و معارفه خودبه خود منتفى مى گردد. در چنين شرايطى به نظر مى رسد اگر ازدواجى هم صورت بگيرد فاقد بعد ذهنى و روانى است و از نظر سليقه و علايق فردى, تطابق كافى بين زوجين وجود نداشته باشد. تإثير عوامل فرهنگ سنتى و غربى مشكل ديگر ازدواج كه موثر در سن ازدواج مى باشد مسايل فرهنگى است. البته بيشتر اين مشكلات ريشه در مسايل اجتماعى دارند و معدودى نيز خاص منطقه و يا قوم يا خانواده هاى مشخصى است(30). از نيم قرن پيش تاريخ شاهد تغييرى ژرف در احوال خانواده ايرانى و ناظر شكسته شدن قالبهاى كهن آن شده است. در طى قرنهاى طولانى زناشويى تابع مقررات سخت مذهبى و پيرو سنن ديرين بود و در محيطى مبنى بر عرف و عادت به وقوع مى پيوست. تماس با تمدن صنعتى غرب, وجود وسايل ارتباط جمعى, گسترش شهرنشينى و تغييرات عميقى كه در زندگى عادى ايرانيان رخ داد همه امور را دگرگون كرد. در جامعه امروز تضادهايى فاحش در فرهنگ مردم ديده مى شود. از سويى مقررات و عرف و عادات مذهبى و قانونى قديم برجا هستند و جماعتى خصوصا نسلهاى مسن تر به آنها پايبند مى باشند و از سوى ديگر نسل تازه اى ظهور مى كند كه تحت تإثير عواملى كه برشمرديم به ارزشها و اصول ديگرى معتقد است و به اقتضاى ضروريات و تحول و تغيير اقتصادى و اجتماعى عصر حاضر, ناگزير است كه سنن كهنه را بشكند و دور بيفكند و در محيطى بيگانه نسبت به عرف و عادت, زندگى تازه اى بنا كند. در اثر اين تفاوت نوعى اختلاف و كشكمش نهانى ميان دو نسل مشاهده مى شود. نسلى به فرهنگ و سنن قديم دل بسته و نسلى تحت تإثير عوامل فرهنگى خارجى است(31). اين دگرگونيهاى فرهنگى علاوه بر مشكلات و سدهاى گوناگونى كه بر سر راه ازدواج جوانان بوجود آورده است, موجب شده كه, بسيارى از آداب و رسوم و سنن ارزشمند اسلامى ـ ايرانى ازدواج نيز به دست فراموشى سپرده شود و اين سنت گرانبها, در ميان برخى قشرهاى جامعه حال و هوايى تازه پيدا كند. از آن جمله, آداب و رسوم نوبنياد بعضى خانواده ها, تقليدهاى كوركورانه و تهيه جهيزيه هاى سنگين و تجملى و چشم هم چشمى در اين خصوص كه چون سد بزرگى بر سر راه ازدواج جوانانى كه قلبا خواستار ازدواج و تشكيل خانواده هستند قرار گرفته است. از طرفى ديگر, بعضى مسايل خرافى و نادرست و برخى مسايل سنتى غلط و رسوم دست و پاگير قومى يا خانوادگى نيز وجود دارد كه بايد به شيوه هاى تبليغى از بين برود. ترديدى نيست كه يكى از مسايل و مشكلات مهم ازدواج جوانان فرهنگ خانواده هاست. يك خانواده عليرغم اينكه سعادت فرزندش را مى خواهد و حسن نظر دارد, اما عملا موانع بزرگى بر سر راه ازدواج او ايجاد مى كند. به عنوان مثال مى توان از رسم اولويت ازدواج با خويشان نام برد كه در برخى فرهنگها مرسوم است و موجب محدوديت انتخاب جوانان مى گردد و همين طور اعتقاد بعضى خانواده ها در مورد ازدواج فرزندان به ترتيب سن مى باشد كه موجب مى گردد جوانان بسيارى از فرصتهاى مناسب و مغتنم را از دست بدهندوبر سن ازدواج آنها اثر گذاشته و موجب تإخير آن مى گردد. نقش سواد در سرشمارى سال 65 براى نخستين بار رابطه متغير سواد با ازدواج مورد بررسى قرار گرفت(32). بر اين اساس, نتايج به دست آمده به روشنى گوياىاين واقعيت است كه سواد و ازدواج با يكديگر همبستگى معكوس دارند. تحصيل ازجمله معيارهايى ست كه هرچه سطح آن بالاتر رود بطور محسوس سن ازدواج نيز بالا مى رود(33). احتمال ازدواج در جمعيت بى سواد بطور آشكارى بيش از جمعيت باسواد است. از سوى ديگر نسبت جمعيت هرگز ازدواج نكرده در ميان باسوادان بيش از بى سوادان است(34). دلايل تإخير را مى توان اينگونه بيان كرد كه, افزايش سطح سواد نياز به زمان بيشترى دارد كه خود موجب تإخير سن ازدواج مى گردد. در سالهاى پيش يك فرد تحصيلات خود را در هجده و بيست سالگى خاتمه مى داد و در آغاز جوانى و اوايل بلوغ براى ازدواج آماده بود. بسيار اندك بودند كسانى كه تا سى و چهل سالگى تحصيلات خود را در رشته هاى علمى و تخصصى ادامه دهند و بالنتيجه براى ازدواج آمادگى نداشته باشند. اما در عصر حاضر جوانانى كه مايل به ادامه تحصيل هستند تازه بعد از بيست سالگى وارد رشته هاى تخصصى علمى و صنعتى مى شوند و تا مدتها نمى توانند ازدواج كنند. يكى ديگر از دلايل دير ازدواج كردن افراد تحصيل كرده را در مشكل پسندى اين گروه بايد جستجو كرد كه مسإله انتخاب آنها را با مشكل روبه رو مى كند. زيرا بيشتر ازدواجها امروزه برمبناى همگنى و همسانى افراد است و به نظر مى رسد كه تحصيل نيز همه جا به عنوان معيارى در گزينش همسر مطرح باشد و گرايش انسانها به گزينش همسرى مشابه از نظر تحصيلى به چشم مى خورد, چون شخصيت تحصيلى به معناى تشابه ديدگاه نيز هست. بنابراين افراد تحصيل كرده تمايل به گزينش همسرى دارند كه از نظر تحصيلى با آنها همسانى داشته باشند و اين امر در سن ازدواج آنها اثر مى گذارد. علاوه بر اين موارد, بلاتكليفى در مورد امكان ادامه تحصيلات عالى و سالها پشت سد كنكور ماندن و علاقه به ادامه تحصيلات از مهمترين عوامل بازدارنده جوانان در پاسخ به نياز طبيعى و غريزى ازدواج مى باشد(35). تحصيل, خود متغير مستقلى نيست و سطح آن بستگى به عوامل متعددى دارد از جمله: شغل, درآمد, تحصيلات پدر و غيره كه علاوه بر اثر مستقيمى كه بر سن ازدواج مى گذارند بطور غيرمستقيم نيز تإثير گذارند. بدين ترتيب كه سواد و شغل و درآمد و آگاهى و حتى اعتقادات افراد نيز احتمالا موثر است كه هر يك از اين عوامل بطور جداگانه بر سن ازدواج اثر مى گذارند(36). نقش اعتقادات مذهبى خانواده ها از طرفى ديگر شدت و ضعف اعتقادات مذهبى در خانواده ها در تعيين سن ازدواج نقش عمده اى دارد. خصوصا در مورد دختران, زيرا از نظر دين اسلام زود ازدواج كردن يكى از شايسته ترين كارهاست و هر پدرى موظف است كه هرچه زودتر دخترش را زودتر دهد. طبق تحقيقاتى كه انجام گرفته است همبستگى بين سن ازدواج و معتقدات مذهبى پدر مثبت و تقريبا شديد است و ميانگين سن ازدواج با ضعف اعتقادات بالا مى رود(37). تعاليم اسلام و الگوهايى كه در دين وجود دارد و رواج ارزشهاى اسلامى در نگرش افراد نسبت به مقوله ازدواج موثر بوده و عوامل مختلف را تحت الشعاع خود قرار مى دهد. چنانچه مى بينيم در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى در كنار آداب و رسوم معمول ازدواج, توجه به ارزشهاى اسلامى در امر همسرگزينى بيشتر شد و سن ازدواج به سرعت كاهش يافت([ .(38با توجه به اينكه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى سن ازدواج بسيار بالا بود, بطورى كه براى دخترها 18 تا 25 سال و پسرها 25 تا 33 سال و شايد هم بالاتر مطرح بود كه اين خود مشكلاتى دربر داشت]. ولى در سالهاى بعد البته تإثير عوامل مختلف ميانگين سن ازدواج بتدريج افزايش يافت. چنانكه در فاصله سالهاى 65 تا 69 از 87 / 18 به 05 / 20 سال رسيده است البته براى دختران, و امكان دارد اين روند در آينده نيز تداوم يابد.(39) تضادهايى كه در جامعه وجود دارد در اين امر بى تإثير نبوده و بر مشكلات جوانان مى افزايد و موجب سردرگمى و انزواى آنها مى گردد. نحوه برخورد با مسايل در دانشگاهها و جامعه متفاوت است. در دانشگاهها با مسايل برخورد تحليلى و منطقى مى شود ولى وقتى به جامعه عام مى رسد تضادهايى بين اصول اساسى و عملى مشاهده مى گردد كه موجب انزوا و سردرگمى جوانان مى گردد. الگوهايى كه در مدارس عنوان مى شوند و الگوهايى كه خانواده ها فراروى جوانان مى گذارند بعضا يكسان نيست. قالبهايى كه جامعه روحانى تقديم جوانان مى كند با قالبهاى جمهورى اسلامى در مواردى تطابق ندارد و جوان دچار تعارض مى شود. عدم هماهنگى بين برنامه ريزيهاى دولت و خانواده ها وجود دارد. همچنين تضاد بين الگوهايى كه دولت مى دهد با الگوهايى كه خانواده ها ارائه مى كنند و تضاد افكار در بين خانواده ها كه تإثير عميقى بر افكار جوانان دارد, موجب بلاتكليفى آنها مى گردد. علاوه بر اينها تضاد بين جامعه سنتى و صنعتى و تضاد بين ارزشهاى پذيرفته شده و آنچه بدان عمل مى شود بوضوح مشاهده مى گردد و اين امر موجب دگرگونى ارزشها و بلاتكليفى جوانان گرديده و بر مسايل مختلف ازجمله ازدواج تإثير مى گذارد. اكنون نظام اجتماعى كاركرد حفظ الگوى خود را از دست داده به عبارت ديگر, الگوها در انتقال صحيح و كامل ارزشها و هنجارها به اعضاى جامعه ناموفق بوده اند و نظام ارزشى دست خورده و مردم در بعضى موارد دچار تعارض در ارزشها شده اند. در چنين شرايطى سردرگمى در امور تحصيلى و شغلى و ديگر امور اجتماعى در امر ازدواج جوانان اثر گذاشته و سن ازدواج آنها را به عقب مى برد. تنظيم خانواده هرگاه سياستهاى كنترل جمعيت در كشور اتخاذ و اعمال مى شود تبليغ در مورد مسايل جمعيتى بر سن ازدواج اثر مى گذارد. چون برنامه هاى تنظيم خانواده براى آگاهى مردم كافى نيست و آموزش لازم به منظور جلوگيرى از زاد و ولد به مردم ارائه نمى شود. معمولا سياست دولت در اين گونه موارد با تشويق جوانان به امر ازدواج مغايرت داشته و موجب افزايش سن ازدواج مى گردد(40). بطورى كه آمار نشان مى دهد زنانى كه تا سن 25 سالگى ازدواج نكرده اند, عملا تعداد فرزندانشان كمتر از زنانى خواهد بود كه در سنين پايين تر (19 ـ 13) ازدواج كرده اند(41). ملاحظه مى شود كه گاهى اوقات برنامه ريزى دولت در كشورهاى در حال توسعه كه بطور اصولى و كامل اجرا نمى شود, بر سن ازدواج اثر گذاشته و ايجاد مشكل مى كند.ادامه دارد. عوامل موثر بر سن ازدواج قسمت دوم فاطمه برهانى اشاره در قسمت نخست به دو بخش عوامل جسمى ـ روانى و اجتماعى ـ فرهنگى پرداخته شد. در اين قسمت علاوه بر دو بخش باقى مانده, منابع اين پژوهش نيز ذكر خواهد شد. ج: عوامل اجتماعى ـ اقتصادى موثر بر سن ازدواج تإثير درآمد خانواده ها همواره مسائل مادى و اقتصادى در تعيين سن ازدواج موثر بوده اند. در مورد دختران, ميزان درآمد پدر در سن ازدواج تإثير دارد و با افزايش درآمد, سن ازدواج افراد نيز بالا مى رود اما اين نسبت ضعيف است.(1) دلايل اين تإثير را مى توان اينطور بيان كرد كه در ميان افرادى كه درآمد پدرشان بالا مى باشد و داراى زندگى مرفهى هستند, اولا مسإله اى به نام ازدواج به خاطر كمك به توزيع بهتر درآمد سرانه خانوار وجود ندارد, ثانيا استفاده هرچه بيشتر از امكانات تفريحى و سرگرمى بيشتر همان طور كه قبلا ذكر شد باعث بالارفتن سن ازدواج مى گردد. ثالثا داشتن وضع مادى خوب, توقع دختران را نيز بالا مى برد و نسبت به همسر آينده خود حساسيت بيشتر به خرج مى دهند و چنانچه قبلا ذكر شد توقعات بالا موجب افزايش سن ازدواج مى گردد. ديگر اينكه امكان تحصيلات عالى براى اين گونه افراد بيشتر فراهم است و تحصيل نيز همان طورى كه قبلا ذكر شد با سن ازدواج رابطه مستقيم دارد. بنابراين تمامى اين عوامل به طور غير مستقيم بر سن ازدواج اثر مى گذارند. بررسيها نشان مى دهند كه مشكل اساسى در امر ازدواج براى اغلب طالبان آن بخصوص مردان به علت نوع خاص وظايف آنان كه تإمين مخارج زندگى است, مسإله فقر و امكانات مادى است. غم تإمين معاش و هزينه زندگى از مهم ترين نگرانى هاى جوانان در امر ازدواج مى باشد. جوانان اظهار مى دارند كه ازدواج امرى فطرى است كه اگر پيش نيازهاى آن فراهم باشد مشكلى به نام ازدواج نخواهيم داشت. اميد به آينده از پيش نيازهاى ازدواج مى باشد و اگر اميد به آينده با عواملى مانند مشكلات اقتصادى و اجتماعى تضعيف شود ازدواج هم مشكل مى شود(2). باتوجه به شرايط موجود اقتصادى كه هزينه زندگى به شدت افزايش يافته, جوانانى كه از درآمد كافى براى ادامه حداقل زندگى برخوردار نيستند كمتر به خود جرإت مى دهند تن به ازدواج بدهند. همانطورى كه قبلا هم ذكر شد بسيارى از جوانان به دليل وجود چشم و هم چشميهاى نادرست و آداب و سننى كه هزينه هاى سنگين را موجب مى گردد, حتى مقدمات ازدواج را هم نمى توانند فراهم كنند. درنتيجه از فكر ازدواج نيز هراسانند و همين امر بر سن ازدواج آنها اثر مى گذارد. اشتغال بين سن ازدواج و شغل, هم در مورد زنان و هم در مورد مردان همبستگى مثبتى وجود دارد(3). يعنى با بالارفتن تخصص و امكانات شغلى سن ازدواج نيز بالا مى رود. وارد شدن زنان به بازار كار باعث دگرگونيهاى مختلف گرديد كه مى توان تغيير بعضى ملاكهاى تعيين كننده سن ازدواج و افزايش سن زنان در هنگام ازدواج را ازجمله آنها دانست(4). استقلال مادى و معنوى آنها, يكى از شاخصهاى تعيين سن ازدواج شده است. بر مبناى داده هاى مربوط به سرشمارى سال 65 كشور, در جمعيت مردان شاغل, عموميت ازدواج بيشتر از جمعيت زنان شاغل بوده است و به همين صورت زنان شاغل هرگز ازدواج نكرده (31/8درصد) نسبت قابل ملاحظه اى را در مقايسه با مردان ازدواج نكرده (20/4درصد) به خود اختصاص داده اند(5). ملاحظه مى شود كه در بين زنان شاغل سن ازدواج نيز بالاتر است. زيرا از امكانات مادى و تخصصى بيشترى برخوردارند و براى كسب تخصص و بدست آوردن امكانات بهتر حرفه اى و همسر مناسب تر, بيشتر از زنان غير شاغل درنگ مى كنند. دليل ديگرى كه مى توان ذكر كرد و مربوط به مردان مى شود اين است كه اغلب ترجيح مى دهند با زنان كم سن تر از خود ازدواج كنند و از ازدواج با زنان هم سن و سال خود پرهيز مى كنند. بنا به دلايل متعددى كه مربوط به وضعيت كشور مى باشد مانند: هزينه هاى زياد, ايجاد اشتغال در بخشهاى صنعت و حتى كشاورزى, اختصاص يافتن بيش از سى درصد نيروى كار به بخش خدمات كه محتاج به اندوخته اقتصادى است, عدم تناسب بين نيازهاى تخصصى جامعه با هجوم گسترده نوجوانان به آموزشهاى مقدماتى اين تخصصها, عدم تناسب بين آموزش دبيرستانى و آموزش دانشگاهى به لحاظ كمى, طولانى شدن دوران آموزش حرفه اى و... امروزه جوانان ديرتر به بلوغ اقتصادى مى رسند(6). بلوغ اقتصادى بدون داشتن شغل مناسب امكان پذير نيست و در جامعه كنونى ما به دليل وجود تعارضهاى ساختارى در سيستم اجتماعىـ فرهنگى و به بيان ديگر تعارض در ارزشها از يك سو و تعارض در اهداف و وسايل از سوى ديگر, شرايط به گونه اى است كه جوانان همه شغلها را نمى پذيرند و يا نمى توانند بپذيرند و فقط تعداد محدودى شغل است كه همه طالب آن هستند و به علت نوع خاص وظايف و نقشهاى مردان در زندگى خانوادگى كه وظيفه تإمين مخارج و هزينه زندگى بر عهده مردان است نيافتن و يا نداشتن شغل مناسب براى پسران موجب تإخير در بلوغ اقتصادى, در نتيجه تإخير در سن ازدواج آنها و به تبع آن تإخير در سن ازدواج دختران مى گردد. نظام وظيفه عامل ديگرى كه در رابطه با سن ازدواج مى توان نام برد, خدمت نظام وظيفه براى پسران است كه جهت رسيدن به بلوغ اجتماعى و حتى اقتصادى ملزم به گذراندن اين دوره هستند, زيرا اولا جوانانى كه تحصيلات دانشگاهى دارند قبل از گذراندن اين دوره نمى توانند مدرك خود را دريافت كنند و دوم اينكه پسران براى يافتن هر شغلى و يا هرگونه كسب و كار بايد خدمت سربازى را انجام داده باشند و برگه پايان خدمت يا معافيت ارائه دهند, در غير اين صورت نمى توانند شغل مناسبى دست و پا كنند و چنانچه قبلا بحث شد نداشتن شغل مناسب يكى از موانع عمده اقتصادى در راه ازدواج محسوب مى شود. معمولا خانواده دختران ترجيح مى دهند كه خواستگار دخترشان قبل از ازدواج اين دوره را گذرانده باشد تا دخترشان در طى اين مدت بلاتكليف و سرگردان نماند. با توجه به اين عوامل و طولانى بودن مدت انجام خدمت نظام وظيفه ازدواج جوانان به تإخير مى افتد. مسكن از مسائل مهم مادى كه در سن ازدواج اثر مى گذارد مسإله مسكن است. كمبود مسكن و گرانى اجاره بها مشكل اساسى اكثر افراد جامعه است. خصوصا كسانى كه در ابتداى راه تشكيل زندگى مشترك هستند. زيرا خانواده جديد, نومكان است و جدا از بطن خانواده بزرگ سنتى به سر مى برد. در گذشته دختر و پسر كه ازدواج مى كردند به خانه داماد منتقل شدند و از حمايت خانواده پدر سالار برخوردار بودند ولى امروزه وضع اقتصادى و تضاد بين عقايد نسلها ايجاب مى كند كه زوج تازه, زندگى جداگانه اى ترتيب دهد. مسإله مسكن كه در گذشته مشكلى به شمار نمى رفت امروزه سدى فراراه زندگى زناشويى گذاشته است و در شهرهاى بزرگ صنعتى به قدرى حاد شده است كه بعضى اوقات پسر و دختر جوان سالها به حالت نامزدى باقى مى مانند زيرا منزل خالى براى شروع زندگى دونفرى نمى يابند(7) و يا اينكه باتوجه به كمبود و گرانى مسكن تا مدتها به فكر ازدواج نمى افتند. توقعات توسعه اقتصادى جامعه عامل ديگرى است كه باعث شده توقعات جوانان سير صعودى بپيمايد و بر سن ازدواج آنان اثر بگذارد(8). دامنه احتياجات مردم با ظهور و گسترش جامعه مصرفى زياد شده است و احتياجات كاذب توقعات فراوان به وجود آورده است. هرچه ميزان توقعات بالاتر مى رود, ازدواج ديرتر صورت مى پذيرد. توقعات بالا و يا احيانا توقعهاى بيجا و نادرست از قبيل اينكه همسر آينده بايد داراى خانه شخصى و اتومبيل و وسايل رفاهى و غيره باشد يا صاحب فلان پست و عنوان و تحصيلات عالى و يا فلان قيافه باشد, موجب كاهش ازدواج بموقع جوانان مى گردد. همه اين توقعات كه از طرف جوانان يا خانواده ها عنوان مى گردند درصورتى كه در سطح معمول و منطبق با واقعيتها نباشند مى توانند موجبات تإخير در سن ازدواج جوانان را فراهم آورند. در مورد دختران, ردكردن خواستگاران به همين دلايل و انتظارات بيش از حد و آرمان گرايى غير معقول موجب مى شود كه فرصتهاى گرانبهايى را از دست بدهند. باتوجه به اينكه هرقدر بر سنين عمر افزوده مى شود به همان نسبت و شايد بيش از آن, از تعداد خواستگاران كاسته مى شود و درنتيجه سن ازدواج بالاتر مى رود. بنابراين افزايش مصرف زدگى و توجه به تجملات و توقعات بالا مانع بزرگى در راه ازدواج جوانان شده است خصوصا آنجا كه پاى چشم و هم چشمى هم به ميان مىآيد و كار را دشوارتر مى كند. د: عوامل اجتماعى ـ فرهنگى ـ اقتصادى موثر در سن ازدواج استقلال روانى اجتماعى و اقتصادى جوانان در گذشته چون خانواده گسترده بود مى توانست فرزندان را حتى پس از ازدواج نيز در آغوش خود بپذيرد و آنها را در كنار پدر و مادر جاى دهد و همه آنها را در زير چتر حمايت خود گيرد. ولى اكنون, تغيير و تحولات حاصله در شهرها, وضع اقتصادى و تضاد بين عقايد نسلها, جمع خانوادگى را پراكنده كرده و با كاهش ابعاد خانواده به علل مختلف اقتصادى و فرهنگى, خانواده فرزندان ازدواج كرده خود را تحت حمايت خويش نمى گيرد و وظيفه تإمين معاش را به عهده خود آنان مى گذارد. ضرورت كار در محلى دور از خانه پدرى, ميل به استقلال و آزادى, اختلاف سليقه و نگرش با پدر و مادر, تفاوت نحوه زندگى, تعارضى كه در بين نسلها به وجود آمده و تفاهم آنها را در معرض تهديد جدى قرار داده و مسائلى از اين دست, زندگى زن و شوهر را در درون خانواده گسترده پدر و مادرى دشوار كرده است. خانواده تازه تشكيل شده نمى خواهد شيوه زندگى خود را تابع طرز زندگى پدر و مادر ـ كه با آن به كلى متفاوت است ـ نمايد. در زندگى عادى, در تفريحات, در معاشرت حتى در نحوه لباس پوشيدن و آرايش و نوع غذا, بين دو نسل اختلاف سليقه, فاحش است. درحالى كه در گذشته در اين موارد تفاوت فاحشى وجود نداشت(9).اين شرايط ويژه موجب مى شود كه زوجين هر روز در برابر مسائل زندگى خود ناچار به تصميم گيرى باشند و متكى به خود و در چنين شرايطى افزايش مسووليت فردى, غم تإمين معاش و نگرانى جوان از چگونگى اداره خانواده از عواملى به شمار مى روند كه عموميت ازدواج را كاهش داده و لزوما بر سن ازدواج اثر مى گذارند. عدم تضمين براى زندگى آينده مسإله ديگر در مورد ازدواج كه منجر به تإخير سن ازدواج مى گردد, مسإله عدم تضمين كافى براى زندگى آينده است چه از نظر روحى و روانى و چه از نظر اجتماعى و اقتصادى. همين امر منجر به بروز عوامل ديگرى مى شود كه به نوبه خود در سن ازدواج اثر مى گذارد. اين مسائل بيشتر از جانب دختران و خانواده هاى آنان عنوان مى گردد. بدين ترتيب كه دختران يكى از دلايل سختگيرى خود را عدم امنيت اجتماعى آينده عنوان مى كنند و اظهار مى دارند وقتى در جامعه اى فساد اخلاق بين جوانان رايج باشد و افراد اعتماد و اطمينان به شريك آينده زندگى را از دست بدهند پيداست كه كمتر به دنبال ازدواج خواهند رفت. اگر بنا باشد جوان مجرد, زندگى را با فردى شروع كند كه ميل به فساد دارد, ديگر ازدواج براى او آرامش بخش نيست(10). همين طور شيوع بى بندوبارى نزد غرب زدگان و بى اعتنايى آنها نسبت به تعهدات زندگى زناشويى, سبب شد كه بعضى خانواده هاى ايرانى, به انگيزه تثبيت آتيه دخترشان, مهريه هاى سنگين پيشنهاد كنند(11). اين اطمينان براى يك دختر وجود ندارد كه پس از ازدواج و سپرى شدن دوران طراوت و شادابى جوانى, همسرش زن ديگرى اختيار نكند و او در جامعه با فرزندان سرگردان نماند(12). بنا به همين دلايل و همين طور به دليل اينكه در گذشته زن استقلال اجتماعى و اقتصادى نداشته و درنتيجه از طلاق بيمناك بوده, كم كم بعضى از اقشار اجتماعى براى اينكه حادثه طلاق دخترشان به حيثيت اجتماعى آنها لطمه نزند, مهريه هاى سنگين تقاضا كردند كه هم مانعى در راه اقدام مرد به طلاق باشد و هم اينكه پشتوانه اى براى زندگى مستقل اقتصادى زن در صورت طلاق باشد(13). اين انديشه به مرور در جامعه جاى خود را باز كرد. افزايش مهريه به تبع خود سبب پيدايش عواملى شد كه به نوبه خود بر مشكلات ازدواج افزوده و موجب گرديد كه بيشتر جوانان كه تازه به راه زندگى فعال افتاده اند به فكر تشكيل خانواده نيفتند و درنتيجه سن ازدواج آنان بالا برود. بنابر نظر كلودلوى اشتروس(14) كه معتقد است اساسى ترين قاعده حيات اجتماعى تبادل است(15) و برپايه مبادله اى بودن روابط و همين طور بر مبناى اينكه مقدار مهريه با موقعيت اجتماعى و اقتصادى زن مناسبت دارد, سنگين شدن مهريه, موجب سنگين شدن جهيزيه نيز مى گردد و چون مقدار جهيزيه تقريبا نسبت ثابتى با مقدار نقدينگى (شيربها) كه مرد مى پردازد دارد, درنتيجه موجب افزايش نقدينه (شيربها) نيز مى گردد. افزايش مقدار مهريه و نقدينه كه مرد مى پردازد و سنگين شدن جهيزيه براى زن اقتضا دارد كه كليه مخارج عقد و عروسى متناسب با آنها بوده و هماهنگى در كليه موارد وجود داشته باشد. لذا كليه هدايا و لباس عروسى و خريد قبل از عروسى و محل برگزارى جشن و نوع پذيرايى و تعداد مدعوين نيز تحت تإثير اين هماهنگى قرار مى گيرد و نسبت به افزايش مهريه و نقدينه و جهيزيه كليه مخارج بالا مى رود. جهيزيه سنگين اقتضا دارد كه محل مسكونى زوجين نيز متناسب با جهيزيه باشد درنتيجه مخارج مسكن نيز بالا مى رود و همين طور هزينه هاى ماهانه زوج جوان. بنابراين افزايش مهريه موجب مى شود كه مشكل اقتصادى بزرگى در سر راه ازدواج به وجود آيد كه به عنوان عامل اقتصادى مهمى بر سن ازدواج جوانان اثر مى گذارد زيرا جوان با وجود هرگونه صلاحيت, براى تهيه اين مخارج گزاف بايد براى مدت نامعلومى از ازدواج سرباز زده و در انتظار فراهم شدن اين امكانات باشد. شهرنشينى شهرنشينى و آداب و رسوم خاص جوامع صنعتى و شهرى (شهرهاى بزرگ) بر سن ازدواج اثر مى گذارد. معمولا سن ازدواج در بين جوانان شهر و روستا به دليل ويژگيهاى خاص جوامع شهرى و روستايى متفاوت بوده و در روستاها پايين تر است. در روستاها معمولا جوانان به شكل سنتى و با ادامه كار پدر (كسب و كار و كشاورزى) خيلى زود شغلى دست و پا مى كنند و فاصله زيادى بين بلوغ جنسى و بلوغ اقتصادى آنها به وجود نمىآيد. ولى در شهرها در اثر تمدن صنعتى, بين بلوغ جنسى و رشد اقتصادى جوانان فاصله افتاده است(16). همين امر از جمله عواملى شده كه موجب تإخير سن ازدواج گرديده است. همچنين ويژگيهاى خاص جوامع شهرى مانند: دسترسى به تفريحات بسيار متنوع و سرگرميهاى گوناگون, برخوردارى از امكانات رفاهى, آموزشى و امكانات ديگرى كه بخصوص در شهرها در اختيار افراد قرار دارد و نيز نوع فرهنگ حاكم بر مناطق شهرى كه با فرهنگ حاكم بر مناطق روستايى متفاوت است, بر سن ازدواج اثرگذار هستند. در همين رابطه مهاجرت بعضى روستاييان به شهرها, بخصوص درميان جوانان كه تحت تإثير عوامل مختلف, مخصوصا عدم امكان اشتغال در روستاها, صورت مى پذيرد بر سن ازدواج اثر مى گذارد. به دليل اينكه اولا اين گونه افراد در شهرها با تنگدستى در محله هاى فقيرنشين زيست مى كنند و نمى توانند شغل مناسبى دست و پا كنند, يا به مشاغل كاذب روى مىآورند و يا اينكه به كارهايى مى پردازند كه درآمد كافى جهت تإمين مخارج زندگى ندارد. علاوه بر آن مسإله مسكن هم بر مشكلاتشان مى افزايد زيرا تا زمانى كه در روستا باشند از لحاظ مسكن چندان تحت فشار قرار نمى گيرند ولى در شهرها اينطور نيست, بنابراين تحت تإثير فشارهاى شديد اقتصادى قرار مى گيرند و دوم اينكه بر اثر شهرنشينى طرز تفكر و رفتار آنها نيز تغيير مى كند و ارزشهايشان دچار دگرگونى و تعارض مى گردد. به اين ترتيب, مسإله مهاجرت برخى از جوانان روستايى به شهرها علاوه بر اينكه بر سن ازدواج خود آنها اثر مى گذارد بلكه با افزايش شهرنشينى مشكلات بيشترى براى ساكنان شهرها نيز به بار مىآيد و به تبع آن بر مشكلات ازدواج جوانان افزوده شده و بر سن ازدواج آنها اثر مى گذارد. نتيجه چنانچه برترراند راسل مى نويسد: در دنياى امروز, ضرورتها و مشكلات اجتماعى, اقتصادى, برخلاف تدبير و ميل ما ازدواج جوانان را به تإخير افكنده است; به همين جهت جوانان امروزى مدتى طولانى را در فاصله ميان بلوغ و ازدواج كه بخشى بسيار حساس و دوران نمو جنسى و طغيان غريزه و صعوبت مقاومت در برابر هوا و هوس و ظاهر فريبنده زندگى است, ناگزيرند به هر صورت بگذرانند. ما نمى بايست اين بخش حساس را از حساب عمر و يا نظام اجتماعى بشرى ساقط كنيم و اگر ما بخواهيم حسابى ب




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 711]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن