تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820382056




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

برخورد حضرت علي(ع) با كارگزاران متخلف


واضح آرشیو وب فارسی:جهان نیوز: برخورد حضرت علي(ع) با كارگزاران متخلف
به گزارش جهان، «محمدصادق فرخي» در عصر ايران نوشت: اين روزها ، اسامي تعدادي از مقامات ارشد دولتي كه اسم و رسم شان نيز بر همه آشكار است ، به عنوان متهمان چند پرونده كلان اقتصادي بر سر زبان هاست و در دادگاه هاي برگزار شده اخير نيز مدام از آنان نام برده مي شود. مقامات قضايي هم در اعلام صريح اين خبر كه برخي دولتمردان متهم به فساد مالي اند، ابايي ندارند و تأكيد دارند كه بر خلاف نظر بعضي ها كه برخي افراد را خط قرمز مي دانند، هيچ خط قرمزي جز قانون را به رسميت نمي شناسند.

از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي ، عدالت مورد نظر خود را منطبق با آموزه هاي علي عليه السلام تعريف كرده است ، انتظار مي رود شعار عدالتگرايي و برابري افراد در برابر قانون با سيره اميرالمومنين سنجيده شود.

دادگاه

يكي از موارد قابل تامل در سيره حكومتي امير مومنان علي (ع) برخورد ايشان با كارگزاران متخلف است. زيرا همان گونه كه رسول خدا(ص) در باره اش فرموده اند: او در اجراى حكم خدا سخت گير است و اهل مسامحه و سازش نيست.[1] در اينجا به چند نمونه از برخورد قاطع امام (ع) مي پردازيم: در عهدنامه مالك اشتر نسبت به كارگزاران خائن چنين دستور مي دهند:«...اگر يكي از آنان دست به خيانت زد و گزارش بازرسان تو هم آن خيانت را تأييد كردند، به همين مقدار گواهي قناعت كرده، او را با تازيانه كيفر كن، و آنچه را كه از اموال در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خوار دار و خيانت كار بشمار و قلاده بدنامي به گردنش بيفكن.»[2]

هنگامى كه امير مومنان علي عليه السلام از خيانت ابن هَرمَه(مأمور بازار اهواز) اطلاع پيدا كرد، به رفاعه(حاكم اهواز) نوشت: وقتى كه نامه ام به دستت رسيد، فورا ابن هرمه را از مسئوليت بازار عزل كن ، به خاطر حقوق مردم ، او را زندانى كن و همه را از اين كار با خبر نما تا اگر شكايتى دارند، بگويند. اين حكم را به همه كارمندان زير دستت ، گزارش كن تا نظر مرا بدانند. در اين كار، نسبت به ابن هرمه نبايد غفلت و كوتاه شود و الاّ نزد خدا هلاك خواهى شد و من هم به بدترين وجه تو را از كار بركنار مى كنم ، و تو را به خدا پناه مى دهم از اين كه در اين كار، كوتاهى كنى .

اى رفاعه ! روزهاى جمعه ، او را از زندان خارج كن و سى و پنج تازيانه بر او بزن و او را در بازار بگردان ، پس اگر كسى از او شكايتى با شاهد آورد، او و شاهدش را قسم بده ، آن وقت ، حق او را از مال ابن هرمه بپرداز، سپس دست بسته و با خوارى او را به زندان برگردان و برپايش زنجير بزن ، فقط هنگام نماز زنجير را از پايش در آور و اگر براى او خوردنى و نوشيدنى و يا پوشيدنى آوردند، مانع نشو و به كسى هم اجازه كه بر او داخل شود و راه مخاصمه و طريق نجات را به او بياموزد و اگر به تو گزارش رسيد كه كسى در زندان چيزى به او ياد داده كه مسلمانى از آن ضرر مى بيند آن كس را مى زنى و زندانى مى كنى تا توبه كند و از عمل خود پشيمان شود.

اى رفاعه ! همه زندانيان را براى تفريح به حياط زندان بياور غير از ابن هرمه را، مگر آن كه براى جانش ، بيمناك باشى كه در اين صورت او را با زندانيان ديگر به صحن زندان مى آورى ، اگر قدرت بدنى دارد هر سى روز، سى و پنج شلاّق بر بدنش مى زنى و قضيه را براى من بنويس و نام جانشين او را هم گزارش كن و حقوقش را قطع كن.[3]

همان طور كه ملاحظه مي شود ، علي عليه السلام ، بر خلاف زندانيان ديگر كه افرادي عادي بوده اند ، بر كارگزار متخلف خود محدوديت هايي جدي حتي در زندان اعمال مي كند زيرا وقتي مسوولان نظام به حقوق مردم تعدي مي كنند ، تنها يك مجرم معمولي نيستند بلكه عليه كليت جامعه مرتكب جنايت شده اند و بايد به گونه اي مجازات شوند كه ديگر مسوولان جرأت خيانت و اختلاس و سوء استفاده نداشته باشند.

در موردي ديگر يكى از فرمانداران اموالي از بيت المال را نزد خود گرفته بود، خبر كه به امام رسيد ، حضرت فوراً نامه اي تهديد اميز به وي نوشتند: از خدا بترس ، و اموال اين مردم را به سويشان بازگردان، كه اگر چنين نكنى و خداوند مرا بر تو چيره سازد، با تو كارى خواهم كرد كه نزد خداوند عذر خواهم داشت، و با شمشيرم كه هر كس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم . به خدا سوگند، اگر كارى را كه تو كردى حسن و حسين كرده بودند، از من نرمشى نمى ديدند، و به مرادى نمى رسيدند، تا آن كه حق را از آنان بازگيرم، و باطلى را كه از ستم آن دو پديد آمده، نابود سازم .[4]

حضرت علي ، نه تنها به سوء استفاده مالي مسوولان نظام بسيار حساس بودند ، حواسشان به كاهلي انان در خدمت به مردم هم بود. به عنوان مثال منذر بن جارود فرماندار اصطخر به جاي انجام وظيفه به تفريح خوشگذراني مي پرداخت.امام(ع) پس از اطلاع از تخلف وي اين گونه نوشت: ... به من خبر رسيده كه تو بيشتر اوقات، كار خود را رها كرده ،به شكار و سگ بازى مي پردازي و براي تفريح و گردش بيرون مي روى. سوگند مى‏خورم كه اگر اين گزارش حقيقت داشته باشد تو را به سبب اين خلافها سخت مجازات مي كنم، و ابله ترين فرد قومت بر تو برتري دارد ؛ پس به محض اينكه نامه‏ ام راخواندي،به سوي من شتاب كن والسلام.[5]

امام بر آن بود كه كارگزار نظام اسلامي بايد در همه شوون ، الگو باشد و اگر كسي در نظام اسلامي خواهان پست حكومتي است ، حتي در زندگي شخصي اش نيز بايد ارزش ها را رعايت كند .
قعقاع بن شور فرماندار شهر كسكر از سوي دولت علوي(ع) بود .او علاوه بر تخلفاتي كه داشت ، با زني ازدواج كرد كه مهريه اش را بر خلاف سنت نبوي (ص) صدهزار درهم قرار داد -كه چنين مبلغي گزاف از سوي كارگزار دولتي بسيار شگفت آور بود و حيرت و ناراحتي مردمان را به دنبال داشت- قعقاع پس از آنكه فهميد كه حضرت(ع) از كارهاي خلافش آگاه شده و مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، به سوي شام گريخت.[6]

تجملگرايي مقامات نظام نيز از مسائلي بود حضرت علي بدان حساس بودند. پس از آنكه عثمان بن‏ حنيف فرماندار بصره از ارزشها فاصله گرفته و به اشراف و سفره رنگينشان روي آورده بود و از طبقات محروم دور ماند امام(ع) نامه توبيخ آميز به وي مي نويسد تاعبرت همه قرارگيرد: اى پسر حُنيف ، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه داران بصره ، تو را به مهمانى خويش ‍ فراخواند و تو به سرعت به سوىش شتافتى ، خوردني هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو مى نهادند، گمان نمى كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان باستم محروم شده ، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، انديشه كن در كجايى؟و بر سر كدام سفره مى خورى؟[7]

اين تذكر حضرت علي(ع) ناظر به اين نكته بود كه صاحبان ثروت و موقعيت ، با نزديك شدن به مقامات دولتي و مهماني دادن و دوستي با آنان ، عمدتاً به فكر ايجاد كانال هايي براي بهره مندي هاي خاص هستند و مسوولان بايد حواس شان به اين امرو باشد.

حضرت همچنين بعد از اين كه گزارش هايي مبني بر سوء استفاده يكي از كارگزاران نظام را دريافت كرد ، فوراً از او خواست صورت حساب كارهايش را دقيقاً گزارش كند تا رسيدگي شود: " از تو به من خبر رسيده است كه اگر چنان كرده باشي، پرور دگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرماني و در امانت خود خيانت كرده اي . به من خبر رسيده كه كشت زمين ها را برداشته و آنچه را مي توانستي گرفته و آن چه در اختيار داشتي به خيانت خورده اي . پس هر چه زودترحساب اموال را براي من بفرست و بدان كه حسابرسي خداوند ازحسابرسي مردم سخت تر است. "[8]

امير مومنان (ع) طي نامه اي به يكي از كار گزارن خود به نام مصقلة بن هبيره شيباني كه بيت المال را بين بستگان خود تقسيم كرده بود،وي را يه شدت مورد نكوهش قرار داد: گزارشى از تو به من دادند كه اگر چنان كرده باشى ، خداى خود را به خشم آوردى ، و امام خويش را نافرمانى كردى ، خبر رسيد كه تو غنيمت مسلمانان را كه نيزه ها و اسبهاشان گرد آورده ، و با ريخته شدن خونهايشان به دست آمده ، به اَعرابى كه خويشاوندان تواند، و تو را برگزيدند، مى بخشى!به خدايى كه دانه را شكافت ، و پديده ها را آفريد، اگر اين گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده ، و منزلت تو سبك گرديده است ، پس حق پروردگارت را سبك مشمار، و دنياى خود را با نابودى دين آباد نكن ، كه زيانكارترين انسانى ، آگاه باش ، حق مسلمانانى كه نزد من يا پيش تو هستند در تقسيم بيت المال مساوى است ، همه بايد به نزد من آيند و سهم خود را از من گيرند.[9]

همچنين امير مومنان علي(ع) از تخلفات قضات هم نمي گذشتند. پس از اينكه شريح قاضي قضاوتي كرده بود و حضرت(ع) آن را درست نمى دانست، فرمود: به خدا سوگند تو را دو ماه به شهر بانقيا تبعيد مى كنم تا ميان يهوديان قضاوت كنى.[10]

در اين ميان ، افراد سرشناس متخلفي هم بودند كه آوازه نامشان باعث نمي شد علي عليه السلام آنان را مصون از تعقيب بدانند. به عنوان مثال نجاشي شاعر،كه داراي موقيعت اجتماعي و فرهنگي رفيعي بود و اشعار و قصايدش در تقويت روحيه سپاه اميرمؤمنان(ع) در نبرد صفين بسيار موثر بود. او درماه مبارك رمضان مرتكب شرب خمر شده بود و حضرت بر او اجراي حكم كرد و از سرزنش ديگران باكي نداشت.[11]سرانجام وي به سبب قتل عمد[12] از ترس عدالت علي(ع) به معاويه پيوست.

همه اين ها نشان مي دهد كه حضرت علي (ع) معتقد بودند ناهنجاريهاي برخي از كارگزاران سبب مي شود مردم نسبت به دولتمردان و حاكمان بدبين شده، و اعتمادشان را به آنان از دست بدهند و مسلم است كه بي اعتمادي مردم نسبت عنوان عنصر تهديدكننده حكومت به شمار مي آيد.
حضرت علي عليه السلام ، هرگز در صدد لاپوشاني و كتمان جرم ها و تخلفات مسوولان نظام نبودند و هيچگاه بر اين باور نشدند كه اگر جرم مسوولي عيان و اثبات شود و مجازات گردد ، مردم بدبين مي شوند و آب به آسياب دشمن مي ريزد؛ بلكه برعكس دوام و قوام حكومت و جامعه را در اجراي شديد عدالت و مجازات مسوولان گناهكار مي دانستند.

نكته قابل توجه اين كه يكى از ويژگيهاى حكومت جهانى امام زمان(ع) كه در روايت بدان اشاره شده،برخورد شديد با متخلفان حكومتي است.[13]

در سيره حكومتي علي عليه السلام ، تخلفات مديران و كارگزاران هر نظام ، از آفات آن به حساب مي آيد كه همانند يك دمل چركين از درون، حكومت را به تباهي و سقوط مي كشاند كه بايد آن را سريعا جراحي كرد و از بين برد تا جامعه و حكومت بتوانند به سلامت ادامه حيات دهند و پيشرفت كنند.
اگر امروز تاريخ از برخورد علي عليه السلام با كارگزاران نظام خود به عنوان مصاديق عدالت گستري و پاسداري از حقوق مردم به نيكي ياد مي كند ، جمهوري اسلامي نيز براي نيكنامي تاريخي ، چاره اي جز پيمودن راه علي (ع) ندارد و برخورد شديد و بي تعارف با مسوولان مجرم يكي از مولفه هاي سنجش ميزان قرابت جمهوري اسلامي با حكومت اميرالمومنين (ع) است ؛ اين يك آزمون تاريخي و قضاوت ساز است.

پي نوشت ها:

[1]- علامه مجلسى‏،بحار الانوار،تهران،اسلاميه،ج‏21،ص385.
[2]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتي،قم،موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين(ع)،نامه 53.
[3]- قاضي نعمان،دعائم الإسلام،تحقيق: آصف بن علي أصغر فيضي،قاهره، دار المعارف ،چاپ دوم،صص532-533.
[4]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتي،قم،موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين(ع)،نامه41.
[5]- يعقوبى،تاريخ يعقوبى،بيروت، دار صادر، بى تا،ج2،صص203-204.
[6]- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه،تحقيق:محمد أبو الفضل إبراهيم،دار إحياء الكتب العربية 1378 - 1959 م،چاپ اول،ج4،ص87.
[7]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتي،قم،موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين(ع)،نامه45.
[8]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتي،قم،موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين(ع)،نامه40.
[9]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتي،قم،موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين(ع)،نامه43.
[10]- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه،تحقيق:محمد أبو الفضل إبراهيم،دار إحياء الكتب العربية 1378 - 1959 م،چاپ اول،ج4،ص99
[11]- إبراهيم بن محمد الثقفي،الغارات،تحقيق : السيد جلال الدين الحسيني الأرموي المحدث،ج2،صص901-902.
[12]- ابن سعد،الطبقات الكبرى،تحقيق: محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية،1410-1990،چاپ اول،صص11-12.
[13]- علامه مجلسى‏،بحار الانوار،تهران،اسلاميه،ج‏51،ص120 و قاضي نعمان،شرح الأخبار،تحقيق :سيد محمدحسيني جلالي،قم،موسسه نشر اسلامي،ج3،ص561

دوشنبه|ا|22|ا|خرداد|ا|1391





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جهان نیوز]
[مشاهده در: www.jahannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 623]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن