واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: پيوند معنويت و سياست
مصطفي ياسيني
"در مكتب سياسي امام، معنويت با سياست در هم تنيده است. در مكتب سياسي امام، معنويت از سياست جدا نيست؛ سياست و عرفان، سياست و اخلاق. امام كه تجسم مكتب سياسيِ خود بود، سياست و معنويت را با هم داشت و همين را دنبال ميكرد؛ حتّي در مبارزات سياسي، كانون اصلي در رفتار امام، معنويت او بود. همه رفتارها و همه مواضع امام حول محور خدا و معنويت دور ميزد. امام به ارادهي تشريعي پروردگار اعتقاد و به ارادهي تكوينيِ او اعتماد داشت و ميدانست كسي كه در راه تحقق شريعت الهي حركت ميكند، قوانين و سنتهاي آفرينش كمك گار اوست"(1).
عبارات فوق بخشي از بيانات مقام معظم رهبري در خصوص شاخصههاي مكتب امام است. يكي از اين شاخصهها كه در بيان رهبر معظم انقلاب عنوان شده، وحدت سياست و معنويت است. امام راحل تنها در سطح تئوريك، وحدت سياست و معنويت را طرح نكردند، بلكه در عمل نيز مصداق اعلاي آن به شمار ميرفت. او تجسم مكتب سياسي خود بود. كم نيستند عارفان و شخصيتهاي معنوي كه خلوتگاه عبادت و راز و نياز را جز به ضرورت ترك نميكنند و به امور اجتماعي و سياسي بيتوجهند. اما امام بين اين دو شرايط را جمع كرد. عرفان نظري و سلوك عملي هيچ گاه او را از متن اجتماع و سياست دور نميكرد. كسب معرفت الهي و حضور در دروس عرفاني آيت اللّه شاه آبادي او را از شركت در مجلس شوراي ملي زمان طاغوت، براي مشاهده مذاكرات نمايندگان و يا درك سياسي محضر آية اللّه مدرس باز نميداشت. در شرايطي كه جهاد اكبر در راس برنامههاي او بود، از دعوت به جهاد اصغر و قيام براي خدا غافل نبود. امام با نگارش كتابهاي عميق عرفاني و فلسفي مانند "مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه"، تعليقات بر فصوص، تعليقات بر مصباح الانس و كتاب "سر الصلاة" و كتابهاي سياسي ـ فقهي همچون كشف اسرار، الرسائل، كتاب البيع و تحرير الوسيله، وحدت فقاهت با سياست، عرفان و فلسفه را به خوبي نشان داد.آيت اللّه جوادي آملي در اشاره به اين ويژگي امام خميني(ره)، مينويسد: "طوبي براي كسي كه بين غيب و شهادت از يك سو، بين عرفان و سياست از سوي ديگر و بين فلسفه و سياست از سوي سوم جمع كرد. او نه تنها قائل به ولايت فقيه بود بلكه چون حكيم بود، قائل به "ولايت حكيم" بود و چون عارف بود، قائل به "ولايت عارف" بود. او ولايتي را آورد كه در آن فقاهت، آميخته با حكمت و حكمت، عجين شده با عرفان بود".جدايي دين از سياست از نظر ايشان فكري است كه ابتدا از سوي بنياميه در صدر اسلام و سپس از سوي استعمارگران مطرح شده است. استعمارگران "تبليغ كردند كه اسلام دين جامعي نيست؛ دين زندگي نيست؛ براي جامعه نظامات و قوانين ندارد؛ طرز حكومت و قوانين حكومتي نياورده است"(2) چنين شعاري از نظر امام خميني ره شاخصه اسلام آمريكايي است: "... اسلام آمريكايي اين بود كه ملاها بايد بروند درسشان را بخوانند چكار دارند به سياست، با صراحت لهجه مي گفتند..."(3).
از آنجا كه اسلام ديني جامع و كامل براي هدايت انسانها است، براي همه ابعاد نيازهاي بشر و اداره جامعه قانون دارد و با توجه به نقش سياست و مديريت كلان جامعه در هدايت انسانها نميتواند خالي از سياست باشد. كما اينكه تصور دين الهي بدون معنويت و تقدس غيرممكن است. چنين نيست كه اسلام تنها به رابطه معنوي بين فرد و خدا توجه نموده، اما به روابط فرد با اجتماع بياعتنا باشد. به معنويت، اخلاق و عرفان بپردازد اما امور سياسي را مهمل بگذارد. دين اسلام براساس ماهيت خود، دين سياست است. امام(ره) چنين استدلال ميكند: "اسلام دين سياست است (با تمام شئوني كه سياست دارد). اين نكته براي هر كسي كه كمترين تدبري در احكام حكومتي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي اسلام بكند آشكار ميگردد. پس هر كه را گمان بر اين برود كه دين از سياست جداست، نه دين را شناخته است و نه سياست را"(4). در جاي ديگر ميفرمايند: "قرآن كريم و سنت رسول اللّه (ص)، آن قدر كه در حكومت و سياست، احكام دارند در ساير چيزها ندارند. بلكه بسياري از احكام عبادي سياسي است"(5).
البته از نظر امام تنها احكام عبادي وصف سياسي ندارند، بلكه تمام آنها از جمله احكام اخلاقي و معنوي نيز سياسي است. در اثبات اين نظريه امام چنين استدلال ميكند: "اسلام احكام اخلاقياش هم سياسي است. همين حكمي كه در قرآن است كه مؤمنين برادر هستند اين يك حكم اخلاقي است، يك حكم اجتماعي است، يك حكم سياسي است. و اين اخوت انحصار به مومنين ايران ندارد، انحصار به مومنين يك كشور ندارد، بلكه بين تمامي مومنين دنياست. تمام ممالك اسلام بايد مثل برادر باشند و اگر تودههاي كشورهاي اسلامي با هم برادر باشند، بر همه قدرتهاي عالم مسلط خواهند شد"(6). در بياني ديگر، بنيانگذار انقلاب اسلامي، نماز جماعت و اجتماع حج را در عين معنويت اخلاقي و اعتقادي حائز آثار سياسي معرفي مينمايد. بنابراين، دين اسلام از نظر امام، ديني جامع است. بنابراين نميتوان نقصي براي آن فرض كرد. نميتوان تصور كرد سياست و ديانت از هم جدا هستند، سياست و اخلاق و عرفان از هم جدا باشند. در وصيت نامه سياسي- الهي امام آمده است: "اسلام مكتبي است كه بر خلاف مكتبهاي غيرتوحيدي در تمام شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته و لو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد، فرو گذار ننموده است".
پينوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
شنبه|ا|20|ا|خرداد|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]