واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > حدادی، محسن - این قاعده بازی است که هنر و هنرمندی با قواعد اداری همخوانی ندارد و در فضای هنری هم، با بخشنامه و دستورالعمل نمیتوان پیش رفت. در واقع «خلق یک اثر هنری» نیازمند تراوش ذهنی هنرمند است و این تراوش هیچ شباهتی با خط تولید یک خودرو و یا یک گاره تولیدی لباس ندارد. درک این موضوع ساده برای برخی مسئولان و تصمیم گیران و حتی نظریهپردازان جدید در کشور، گویا آنقدر سخت است که به جای نگاه زیربنایی و توجه به ریشهها، بیشتر علاقمند بازی با اعداد و به نوعی حل جدول سودوکوی فرهنگی خودساختهشان هستند. رخنه این تفکر باطل و باخت تمام عیار، در تمام حوزههای فرهنگی - هنری خود را نشان داده و ثمرههایش نیز در هر حوزه و بخشی، کمکم دارد به کام ما مینشیند، از کتاب و شعر و موسیقی گرفته تا هنر هفتم؛ سینما! جشنوارههای مختلف در کشور به واقع نشان میدهد وقتی نفت سر سفره سینما و موسیقی و تئاتر و کتاب و ... بنشیند چنان بوی زنندهاش مخاطب را آزار میدهد که بازار مخاطب کساد میشود و برای جبران، دولت در بخش مخاطب هم وارد میشود. اینکه مدیران به جای تربیت نیرو، تولید فکر و هدایت جریان فرهنگی یا به عبارتی ساخت اتمسفری همخوان با نظرات خویش، خودشان دست به کار میشوند و به این دستبهکار شدن هم میبالند، نتیجهای ندارد جز تولیدات پر هزینه و کلیشهای و بیمخاطبی چون «پاریس تا پاریس، پایاننامه، آسمان محبوب، سیب و سلما، خانه امن است، خاک و آتش، فرزند صبح، جعبه سیاه، 33روز و...». شاید در نگاه اول تولید این فیلمها بدون اشکال باشد اما اگر حقیقتا معتقد باشیم، هنر با مخاطب معنا پیدا میکند، و هنر بدون مخاطب، یعنی بیهنری محض، آنوقت به راحتی سرمایه نفتی کشور را در اختیار دوستان و آشنایان قرار نمیدهیم تا فیلم بسازند؛ تا هم از نام و شهرت آنان به نفع سازمان متبوع خویش استفاده کنیم و هم جدول سودوکوی فرهنگی خود را با اعداد بیشتری سیاه کنیم! در حقیقت، قاعده بازی را وقتی بر هم بزنیم، بازی جدیدی شکل میگیرد که مخاطب هم دست ما و بازی جدیدمان را میخواند، مخاطب به راحتی میفهمد که دارد یک فیلم سفارشی تمامعیار میبیند که تنها چیزی که در آن دیده نشده، شعور مخاطب سینماست، چون چنین مخاطبی قاعدتا میخواهد سینما را بر پرده سینما ببیند و نه شعارهای سیاسی و حرفهای دهانپر کن کتابهای اجتماعی - دینی و یا حتی تیزر تبلیغاتی بلند یک مسئول و یا نهاد رسمی در قالب یک فیلم. اینگونه میشود که شما در ادامه به هم ریختن قاعده، به فکر تزریق تماشاگر هم میافتید! به عبارتی یک اثر سفارشی تولید میکنید، هزینهاش را میپردازید، مخاطبش را هم مجبورید خودتان تامین کنید؛ این میشود که انواع و اقسام بلیتهای اهدایی و کارتهای متعدد ورود به فضای های فرهنگی صادر میشود. از سوی دیگر، از آنجا که عوامل تهیه این آثار سفارشی، هیچ غمی در خصوص فروش فیلم و یا بازگشت سرمایه ندارند بر همین اساس نیازی به عرقریزان هنری برای تولد این نوزاد سفارششده هم نمیبینند چرا که همه عوامل به راحتی حقالزحمه یک فعالیت هنری شادمان(!) را دریافت کردهاند؛ و در ذهن خود در یک بازی دو سر برد حاضر شدهاند حال آنکه در تاریخ هنری کشور و در میان اذهان عمومی، آنها مهرههای سوخته یک بازی دو سر باخت شناخته میشوند که هنر خود را به هر دلیلی از جمله امرار معاش، فدای خلاقیت و نام و شهرت خویش کردهاند، و بلایی بر سر اعتبار نام خود آوردهاند که تا همیشه بر تاریخ فرهنگ و هنر زبانزد خواهد ماند؛ بالاخره این آثار تولید شده یا فرزند ناخواستهاند و یا فرزندانی بدون عشق! و این تازه جدای آن علامت سوال بزرگی است که میپرسد شاید این دست هنرمندان ما، خود را تمام شده پنداشتهاند، که اینگونه به سفارشیسازی بیفایده روی آوردهاند. البته همه اینها در حالی اتفاق میافتد که تاریخ سفارشیسازی در تمام نقاط دنیا، نشان میدهد که اگر همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد و سفارشدهنده خود یک پای معادله باشد، فهم موضوع و هنر مربوطه را داشته باشد، هدفش پیش از آنکه ارائه گزارش به مقام بالادست باشد، یک گام فرهنگی - هنری باشد، محصول نهایی در بسیاری از اوقات، نه تنها آنچنان که قصهاش رفت، نمیشود، بلکه محصولی کاملا حرفهای، پرمخاطب و خارج از دایره کلیشه و تکرار و تبلیغ است. در چنین فضایی، نقطه مقابلی هم شکل میگیرد، گروه مستقلی که با خلق اثرش میخواهد خودنمایی کند و جلوی این جریان نفتی بایستد و گروه بیخاصیتی که از دیرباز دنبال گیشه بوده، هست و خواهد بود. اگرچه خطر این دو یکسان نیست اما در یک جهت است؛ اولی دست بر هر حوزهای از فیلمسازی و البته فرهنگ بگذارد، به دنبال نیشزدنها و کنایههای ریز و درشت به نظام خواهد بود و دومی هم ذائقه مخاطب را به شدت سطحی میکند و نتیجهاش چیزی میشود که الان روی پرده هست...60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]