واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: جمهور و مشروعيت سياسي حاكميت
برخي معارضان كينهورز ميكوشند حكومتهاي ديني و در رأس آن، حكومت نبوي را زير مجموعه حكومتهاي مستبد و تكرأي قرار دهند، كه نوعاً به حقوق اساسي شهروندان توجهي ندارد.
با نگاهي به سيره نظري و عملي حضرت، جايگاه مردم در حكومت نبوي را ميتوان در موارد زير دانست:
الف. نقش مردم در مشروعيت سياسي حكومت
يكي از پارامترهاي حكومت مردمي و دموكراسي، اهتمام به آراي مردم در عرصههاي سياسي و اجتماعي است كه عرصه انتخاب حكومت و حاكم توسط رأي و رضايت مردم، نمونه بارز آن است. در حكومتهاي دموكراسي غيرديني، حقانيت و قانونيت حكومت به رأي و انتخاب مردم است، كه از آن در اصطلاح سياسي به «مشروعيت»(Legitmacy) تعبير ميشود.
مشروعيت الهي و سياسي: در حكومت نبوي دو نوع مشروعيت وجود دارد، نوع اول «مشروعيت الهي و ديني» است؛ به اين معنا كه خداوند، پيامبر اسلام(ص) را به عنوان حاكم و خليفه خويش در دنيا نصب وانتخاب نموده و از همه مسلمانان به عنوان يك وظيفه ديني و شرعي خواسته است از اين اصل و انتخاب تبعيت كنند و در عملي نمودن آن بكوشند و در صورت تخلّف، در محضر الهي گناهكار به شمار خواهند آمد. پس مشروعيت حكومت، در مرحله اول، مشروعيتِ آسماني و به تعبيري از بالا به پايين است. در اين صورت، حكومت و به دستگرفتن اداره جامعه به وسيله پيامبر و ديگران، نه با زور و ديكتاتوري، بلكه با كمك و رضايت مردم انجام ميگيرد و در واقع، رضايت و پذيرشِ مردم، مشروعيتِ الهيِ حكومتِ نبوي را به مرحله فعل و شكوفايي ميرساند و بدون آن حكومت ديني به مردم تحميل نميشود. در اصطلاح، از آن به «مشروعيت سياسي» تعبير ميشود.
در عناوين و تعابير ذيل كه فعل سياسي و قول تئوريك صادره از رهبران الهي اسلام بوده است شاهد جلوههايي از مصاديق حيات سياسي جمهور مردم و شيوه مشروعيت بخشي سياسي ايشان به حكومت هستيم.
1. حكومت و مديريت جامعه توسط خود مردم:
2. لزوم رضايت مردم از حكومت و انتخاب حكومت از سوي ايشان: يكي از موءلفهها و ويژگي هاي مهم حكومتهاي مردمي بالاخص حكومت نبوي، لزوم جلب رضايت آنان در انتخاب حاكم و اداره كشور است. «پيامبر خدا(ص) نهي كرده است كه شخصي بر قومي رهبري كند، مگر با اذن آنان باشد.» (1)
پيامبر (ص) جلب رضايت مردم در حكومت حضرت علي(ع) را مورد توجه قرار داده، ضمن تصريح به اصل انتصاب و مشروعيت الهي حكومت به وي فرمان مي دهد: «اي فرزند ابوطالب، ولايت امتم براي توست، اما اگر امت در كمال عافيت و رضايت عمومي تو را به حكومت برگزيدند، تو نيز به حكومت آنان بپرداز، اما اگر درباره تو اختلاف پيدا كردند، آنان و حكومتشان را به حال خودشان واگذار كن.» (2)
3. اصل بيعت
انتخابات به عنوان بارزترين جلوه مشاركت سياسي مردم در حكومت، در حكومتهاي مردمي گذشته علي الخصوص حكومت نبوي، به صورت «بيعت» جلوه ميكرد. در تاريخ پيامبر، دستكم هشت مورد بيعت [بيعت عقبه اول و دوم، رضوان، بدر، فتح، نساء، غدير و براي اسلام] ضبط و ثبت شده است. اينكه بيعت بهمعناي تعهد مردم در قبال حكومت است و بدون بيعت، آنان تعهدي ندارند، از حديث امام علي(ع) استفاده ميشود كه فرمود: «انما الخيار للناس قبل اَنْ يبايعوا».(3)
4. شورا
يكي از معيارهاي حكومت مردمي، مشاركت و تأثير آراي عمومي در اداره امور كشور است كه از راهكارهاي عملي نمودن آن، «شورا» است. مشورت در حكومت نبوي، مكرر انجام گرفته است.
5. حكومت، امانت مردم
حكومتهاي خودسر و استبدادي، خود را در رأس امور ميدانند، كه وظيفه مردم تنها اطاعت، تبعيت و فرمانبرداري از آنان است. آنان خود را مالك و مردم را ملك طلق خويش ميدانند؛ به تعبير بعضي از فلاسفه متقدم؛ مانند ارسطو، طبيعت بعضي انسانها براي حكمراني و حكومت و طبيعت بعضي ديگر براي فرمانبرداري ساخته شده است. ليكن اسلام و مكتب نبوي چنين نگرشي را بر نميتابد، بلكه مردم را صاحبان اصلي حكومت ميداند كه حكومت را به نحو امانت در اختيار حاكم قرار دادهاند.
پيامبر خدا(ص) در پاسخ درخواست شخصي كه از آن حضرت درخواست كرد پستي حكومتي در اختيارش بگذارد، فرمود: «انك ضعيف و انها امانة».(4)
اين سخن كه حكومت، امانت مردمي است، مورد تأكيد قرآن كريم نيز قرار گرفته است: «إن الله يأمركم أن توءدوا الأمانات إلي أهلها وإذا حكمتم بين الناس أن تحكموا بالعدل».( نساء: 58)
آيه ياد شده، خطاب به مردم تأكيد ميكند كه امانت را به اهلش بسپاريد و از جمله «اذا حكمتم» برميآيد كه مقصود از امانت، حكومت است.
شهيد مطهري در تفسير آيه مينويسد: «قرآن كريم حاكم و سرپرست اجتماع را، به عنوان امين و نگهبان اجتماع ميشناسد. حكومت عادلانه را نوعي امانت، كه به او سپرده شده است و بايد ادا نمايد، تلقي ميكند. برداشت ائمه دين و بخصوص شخص اميرالموءمنين علي عليهالسلام همان چيزي است كه از قرآن كريم استنباط ميشود.»(5)
حضرت علي عليهالسلام نيز در نامهاي به حاكم آذربايجان تصريح ميكند كه: عمل و حكومت وي طعمه نيست بلكه امانتي است بر دوش او: «و إن عملك ليس لك بطعمة و لكنه في عنقك أمانة».( نهجالبلاغه، نامه5)
6. حاكم، اجير و امين مردم
پيشتر گفته شد كه حكومت در مكتب نبوي، امانت مردم است و رهاورد آن اين ميشود كه حاكم، امين و در واقع اجير و عاملي است كه به انجام اموري از سوي مردم گماشته ميشود. پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم با داشتن مأموريت الهي، خود را اجير مردم توصيف ميكند: «ألا و اني أنا ابوكم، ألا و اني انا مولاكم، ألا و اني أنا أجيركم؛ آگاه باشيد كه من پدر شما هستم. آگاه باشيد كه من مولاي شما هستم. آگاه باشيد همانا من اجير شما هستم». (6)
در فلسفه سياسي نبوي، حاكم به مانند چوپاني است كه وظيفه دارد شهروندان را به سوي مقاصد عالي، هدايت و راهنمايي كند، و در برابر وظيفه خود، بايد پاسخگو و مسئول باشد: «كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته و الامام راع و مسؤول عن رعيته؛ همه شما نگهبان و پاسخگو از رعيت خود هستيد. امام راعي، حافظ و مسئول رعيت خويش است.» (7)
شهيد مطهري درباره معناي راعي (چوپان) و نسبت آن به حاكم، در تفسير حديث فوق مينويسد: »واژه رعيت، عليرغم مفهوم منفوري كه تدريجاً در زبان فارسي به خود گرفته است، مفهومي زيبا و انساني داشته است. استعمال كلمه«راعي» در مورد حكمران و كلمه»رعيت» در مورد توده محكوم را اولين مرتبه در كلمات رسول اكرم و سپس به وفور در كلمات علي عليهالسلام ميبينيم.»
اين لغت از ماده «رعي» است كه به معناي حفظ و نگهباني است، به مردم از آن جهت كلمه «رعيت» اطلاق شده است كه حكمران عهدهدار حفظ و نگهباني جان و مال و حقوق و آزاديهاي آنهاست.(8)
7. حاكم، نماينده مردم
در مكتب نبوي، مردم صاحبان اصلي حكومت و كشور و حكمرانان، نمايندگان آنان، در مسند حكومت هستند و روشن است تعيين نماينده و حاكم نيز از حقوق مردم خواهد بود. حضرت، حاكمان را نماينده مردم وصف كرده و اين هشدار را نيز ميدهد كه مردم بايد در تعيين و انتخاب نماينده و حاكم خود دقت كافي را داشته باشند: «ان ائمتّكم وَفدكم الي الله، فانظروا من توفدون في دينكم و صلاتكم؛ امامان و حاكمان، نمايندگان شما به سوي خداوند هستند، دقت و توجه لازم را صرف كنيد كه چه كساني را در امور ديني و نمازتان به عنوان نماينده انتخاب ميكنيد.» (9) در مكتب علوي نيز حاكمان وكيل مردماند: «فإنكم خزان الرعية و وكلاء الأمة و سفراء الأئمة؛ همانا شما خزينهدار مردم، وكيل امت و سفير حكومت هستيد.» (10)
ب. جايگاه مردم در اداره كشور
عرصه ديگر كه مكتب نبوي به حقوق مردم اهتمام ويژهاي داشته و نقشي اساسي و بنيادين را در آن به مردم اعطاء مينمايد، عرصه اجرايي و اداره كشور است كه بررسي و تدقيق در اين سرفصل را به شماره بعد واميگذاريم. إن شاء الله تعالي. (11)
پي نوشتها:
1. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص448؛ جعفر سبحاني، مباني حكومت اسلامي، ص192
2. كافي، ج5، ص28؛ نهجالسعاده، ج5، ص214
3. بحارالانوار، ج32، ص33؛ نهجالسعاده، ج1، ص196
4. تاريخ مدينه دمشق، ج66، ص219؛ صحيح مسلم، ج2، ص124
5. سيري در نهجالبلاغه، ص92؛ جعفر سبحاني، مباني حكومت اسلامي، ص181 و مفاهيم القرآن، ج2، ص206
6 . بحارالانوار، ج42، ص205
7. صحيح بخاري، ج1، ص267، شماره 893، كتاب الجمعه، باب11، حديث2
8. سيري در نهجالبلاغه، صص90و89
9. بحارالانوار، ج88، ص86؛ جعفر سبحاني، مباني حكومت اسلامي، ص192
10. نهجالبلاغه، نامه 51؛ سيري در نهجالبلاغه، ص92
11. اين نوشتار، تلخيص، تنظيم و بازنويسي مهدي امينيان از مقاله «جايگاه مردم در حكومت نبوي»، نوشته محمد حسن قدردان قرا ملكي، مجله حكومت اسلامي، زمستان 1385، شماره 42.
دوشنبه|ا|22|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]