واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: پاسخ مدرسي طباطبائي به اكبر گنجي مدرسي طباطبايي نوشته است:« گويا اكبر گنجي پيش از اين نيز در مقاله يا مقالاتي ديگر نامي از بنده بردند كه چون مدتهاست به خاطر عارضه چشم از خواندن از صفحه كامپيوتر ممنوع و محرومم به موقع بر آن آگاه نشدم. اما در مورد اين مقاله كه هم اكنون توفيق خواندن نسخهاي از آن دست داد توضيحي كوتاه را لازم ميبينم: استاد دانشگاه پرينستون نوشته است:اگر پيامبري پيامبران سلف ثابت شود، پس تمام مراحل بعد تا وجود و حضور حضرت مهدي به استدلال قطعي ثابت است. به گزارش فارس حسين مدرسي طباطبائي طي يادداشتي به اكبر گنجي كه مطالبي را به نقل از كتاب وي «مكتب در فرآيند تكامل» در يكي از سايتهاي خارج كشور منتشر شده بود پاسخ داده است: مدرسي طباطبايي نوشته است:« گويا اكبر گنجي پيش از اين نيز در مقاله يا مقالاتي ديگر نامي از بنده بردند كه چون مدتهاست به خاطر عارضه چشم از خواندن از صفحه كامپيوتر ممنوع و محرومم به موقع بر آن آگاه نشدم. اما در مورد اين مقاله كه هم اكنون توفيق خواندن نسخهاي از آن دست داد توضيحي كوتاه را لازم ميبينم: كتابي كه در اصل انگليسي «بحران و تثبيت در ادوار بنيادين اسلام شيعي» نام داشت و ترجمه فارسي آن با نام «مكتب در فرآيند تكامل» در دسترس قرار گرفت چنان كه بر آنان كه اصل انگليسي آن را ديدهاند روشن است اثري مستقل نيست و به عنوان مقدمهاي بر چند اثر از يك متكلم شيعي پايان قرن سوم و ناظر بر آن و در چهارچوب استدلالات و احتجاجات آن دانشمند نوشته شده است. بخش دوم نام انگليسي كتاب بر صفحه عنوان Abu Jafar ibn Qiba al-Razi and His Contribution to Imamite Shiite Thought اين مسأله را به درستي روشن مينمود. آن متون در اصل انگليسي در بدنه اصلي كتاب قرار گرفته و به انگليسي روشن ترجمه شده بود پس خواننده ارتباط مقدمه را با متنها به درستي ميديد و مشكلي روي نمينمود. در ترجمه فارسي متأسفانه اين ارتباط گسسته و متون كه اينك در ملحقات و ضمائم جاي گرفته بود به فارسي ترجمه نشد و در نتيجه،فصول مقدماتي از چهارچوب اصلي بيرون آمد و صورت مستقل يافت و بسا همين نكته منشأ برداشتهايي شد كه هرگز نيت و هدف نگارنده آن نبود. وي تصريح كرده است: محصّل سخن آن دانشمند متقدم اين بود: امامت به آن مفهوم كه گرايش شيعي ميانه رو بدان معتقد است مسأله پيچيده و راز سر به مهر و سرّي مستتر از آن گونه كه ناقلان برخي اخبار آحاد دعوي ميكنند نيست كه پيروان خاندان پيامبر مانند اسرار سازماني در خلوت خانههاي خود نهان كرده و از مردمان پنهان دارند. امامت استمرار بُعد دوم و سوم از ابعاد مقام نبوت است كه به ضرورت اصل هدايت عام در جهان و بر خلاف بُعد اول (يتلوا عليهم آياته) زمان پذير و مقيد به حال و وقت خاص نيست. آن دو بُعد عبارت است از بر پاداشتن مشعل هدايت و نورانيت و معنويت (ويزكّيهم) و تبيين كتاب و معارف الهي (و يعلّمهم الكتاب و الحكمه). متصديان آن پاكاني از خاندان پيامبرند كه به نصّ قرآن، خداوند پليديها را از آنان دور كرده و آنان را طاهر و مطهّر خواسته و ساخته است (انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً). رشته اين پاكان تا پايان تاريخ استمرار يافته و هرگز گسسته نخواهد شد (بلي لا تخلوا الارض من قائم لله بحجّه امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مغموراً لئلا تبطل حجج الله و بيناته).نام و حقانيت اين پاكان به همان بينات و براهين ثابت شده است كه وجود تاريخي و حقانيت پيامبران سلف، يعني از راه نقل متواتر كساني كه بسياري از آنان به شهادت تاريخ و قرائن و شواهد خارجي، خود در آن ماجرا سودي مستقيم يا غير مستقيم نداشتند. اين همان راه است كه امروز فلسفه نگاران تاريخ آن را حافظه جمعي ميخوانند و ملاك تمييز حقائق تاريخي از شايعات بي اساس اجتماعي ميدانند. اگر درستي اين مبنا مورد ترديد قرار گيرد بنياد اديان ابراهيمي، و اكنون بايد افزود: كلّيت دانش تاريخ و اعتبار حافظه جمعي نوع انساني، بالمرّه ويران خواهد شد. به عبارت سادهتر در مورد سخن ما اگر پيامبري پيامبران سلف ثابت شود تمام مراحل بعد تا وجود و حضور حضرت مهدي به استدلال قطعي ثابت است و اگر در وجود و حضور حضرت مهدي ترديد شود تمام مراحل پيشين تا پيامبري اولين پيامبر مورد ترديد قرار خواهد گرفت.اين روند استدلال آن دانشمند متقدم بود. من در تأييد اين احتجاج و استدلال دو نكته افزوده و در آن فصول مقدماتي تلاش كردم هر دو مدّعا را با شواهد و مدارك تاريخي مدلّل سازم: يكي آن كه شيعيان تا پايان دوره حضور امامان، چشم اعتقاد و اخلاص و اميدشان به امام حاضر دوخته بود. شنيده بودند كه پيامبر از قيام يك رهبر انقلابي عدالت گستر از خاندان خود در آينده خبر داده بود، پس هر نسل از شيعيان آن انقلابي عدالت گستر را با پيشواي روزگار خود منطبق دانسته و اميد داشتند كه او بنياد گذار نظام قسط و عدل الهي بر زمين باشد. آن انتظار در روزگارحضور امامان به واقعيت نپيوست و تقدير الهي جز آن بود كه همگان ميپنداشتند. استاد دانشگاه پرينستون نوشته است: ديگر آنكه جمهور شيعه تا پايان همان دوران بر شماره نهائي امامان آگاه نبودند. اما دست كم از ميانه قرن دوم، رواياتي كه اهل سنّت - يعني اكثريت عظيم مسلمانان در آن عهد و در ادوار بعد - در اين هر دو موضوع (مهدي و انحصار شمار امامان در عدد دوازده) نقل ميكردند در آن حد از كثرت و وسعت بود كه اگر حافظه جمعي تاريخي و نقل متواتر در اسلام، مصداقي جز حديث ثقلين ميداشت در همين دو مورد بود. حتي اگر شمار آن نقلها بدين كثرت و وسعت نبود خرد انساني نميپذيرفت كه اكثريتي بزرگ و مقتدر به رغم رقابت و دشمني به سود اقليت ضعيف و زيان خود دروغي جعل كند. در آن جا نشان دادهام كه اين روايات در برخي از جوامع حديثي اهل سنت كه از نيمه دوم آن قرن به جا مانده و به دست ما رسيده است ثبت است. وي افزوده است: اينكه پس از نزديك به دو قرن، با وجود همه حوادث تاريخي و نشيب و فرازها كه طي آن مدت دراز روي داد و به رغم تلاش معكوس افرادي از درون جامعه شيعه، تسلسل و مآل نظام امامت به قهر تاريخ به همان شكل در آمد كه در نقلهاي قديم پيشبيني شده بود كمي عجيب نيست؟ اسم اين را چه ميگذاريد؟ پيگيري روند تاريخي نهاد امامت كه بر عدم آگاهي و خالي الذهن بودن جامعه شيعي دوران حضور نسبت به آن دو ركن ركين عقيده شيعي تأكيد مي نهاد به همين هدف بود. در آن روزگار برخي از مردمان، اين پديده تاريخي غير منتظر و انطباق پيشبيني نشده را معجزه خواندند كه اگر تعريف الهيات مسيحي را از اين مفهوم كلامي در نظر گيريم با آن مفهوم و با نظريه كلامي حضور خدا در روند تاريخ بيگانه نيست و بسياري نقدها در زبانهاي غربي نشان داد كه خوانندگان همين پيام را از آن كتاب دريافت كردهاند گر چه برخي در اعتبار آن استدلال مناقشه و ترديد نمودند. اين همه نيت و همت آن كتاب بود. به كساني كه با تعريف بالا از مفهوم امامت موافق نيستند حق ميدهم كه در چهارچوب فكري و عقيدتي خود با آن نوشته مخالفت ورزند اما از كساني كه پيام كتاب را در مسأله مهدي و شمار ائمه درنيافتند تعجب ميكنم.»پرينستون - 22 مهرماه 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]