واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حماسه عاشورا
در طول تاریخ، افراد آزادیخواه زیادی قیام کردند، کشتند و کشته شدند، سالها نامشان زبانزد عام و خاص گردید و نهایتا از یاد رفتند و جز تاریخی مکتوب از آنان نماند.آنچه از ستمها و ظلمها بر آنان رفت، در صدای اوراق تاریخ شنیده میشود و مظلومیتشان سینهها را به درد میآورد و نهایت کارشان تأسف هر انسان پاک فطرتی را برمیانگیزد.زنان و کودکان بیسلاح و بیدفاعی که در این میان قربانی مطامع دنیای پوچ عدهای قدرتطلب شدند، آن چنان هر مرد و زن و کودکی را میآزارد که آرزو میکند کاش میتوانستم برایشان کاری کنم.قهرمانانی که پیروز شدند و شهره دنیای آزادیخواهان گردیدند و قلب انسانهای درد کشیده برایشان مدالی گردید که مدتها بر سینهشان میدرخشید.تمامی این حماسهها ماند، اما برای اندک مدتی و برای مراجعان به تاریخ آنها . در این میان هر سال صدای چکاچک شمشیرهایی به گوش میرسد که پیام آن را تنها کسانی میشنوند که محبتی عجیب تمام وجود آنان را مالامال از خود کرده است.صدای ضجه کودکانی آزرده از درد تشنگی، و فراغ پدران، و اسیری خاندانشان به گوش میرسد که هر کسی میتواند با گوش دل آن را بشنود.جلوههای ایثار قهرمانی که سالها در انتظار یاری مولایش لحظه شماری میکرد و به ناگاه با شنیدن یک خواهش از لبان کوچک و خشکیده کودکی برای آوردن آب، در حسرت تمامی آرزوهایش، "چه نمایش قهرمانیاش" و "چه برآورده کردن خواهش آن کودک" سوخت و ساخت و دم نزد.آنچه دل را میسوزاند و فریادها را به آسمان بلند میسازد و بی تاب میکند و ضجه برمیانگیزد و دستها را به سر و سینه میکوبد و مردمان هر کیشی را آنگونه که حتی برای جگرگوشه خودشان آنچنان نمیکنند، برمیانگیزاند، تنها مظلومیت نیست، تنها همدردی با یک انسان نیست، تنها ابراز احساس انسانی یک بشر برای دیگری نیست...گمشدهای که هر کسی در پیدا کردن هدف عاشورا به دنبالش میگردد تنها در یک کلمه خلاصه میشود و آن کلمه "محبت" است و دیگر هیچ.این کلام از پیامبر رحمت، از دلسوزی بر سالار شهیدان رازگشایی میکند.ایمان به من نیاورده هر کس خودش را بیش از من دوست داشته باشد(1) و ایمان به من نیاورده هر کس فرزندانش را از فرزندان من بیشتر دوست داشته باشد. (2)
اگر در گوشه کناری از این دنیای پر محنت و ظلم و ستم، مادری بر کشته فرزندش میگرید، اگر طفلی بر پیکر بی جان مادر بی دفاعش ناله سر میدهد و اگر پدری در غم خاندانش جز آرزوی مردن چارهای دیگر نمیبیند، تمام اینها نمی است در برابر یمی از آنچه بر شهیدان کربلا رفت.پیامی که از کربلا به گوش میرسد، پیام مظلومیت است. مظلومیت آن که محبتش در قلب و دلمان رسوخ کرده است. اگر برویم یا بمانیم، اگر کاری حسینی کنیم یا کاری زینبی، یا حسنی، یا اگر هیچ کدام را، تنها چیزی که سرمایه معنوی و گوهر نجاتبخش ماست، محبت و عشق به آن انسان آزادهای است که در کربلا با لب تشنه او را و اصحابش را و یارانش را کشتند و پامال اسبان کردند و به اسارت بردند و کردند آنچه میخواستند از بی حرمتی به خاندان وحی که پیامبر رحمت الهی سفارشی جز به نیکی و احسان به آنان نکرده بود.الگوی ما در شنیدن ماجرای کربلا چیزی فراتر و عظیمتر از مبارزه بر علیه ستم و بی عدالتی است که این را هر انسان و غیر انسانی که حیات و وجود داشته باشد میداند و میفهمد و درک میکند. پیام "جان بر کف نهادن در دفاع از حقیقت"، به آن اندازه از ارزش نیست که تمامی عاشورا و شهادت و اهلبیت و مظلومیت و ... را فدای همین کلام نمایم. پیام عاشورا، رسوخ گوهر محبت است در دلهای شیعیان، که این گوهر همه کار میکند. ریشه حقیقتخواهی است، ریشه شهادت است، ریشه مبارزه بر علیه ظلم و ستم است و ریشه سعادت انسان است.با قدم نهادن در این وادی فکری است که گریستن و گریاندن ارزش محسوب میشود و ریشه نجات و صفای روح و دل، و مذکر هر ساله ما در این غم و اندوه، این جمله از امام سجاد علیه السلام است بر قبر پدرشان که:«هذا قبر حسین ابن علی ابن ابیطالب (علیه السلام) الذی قَتلوُهُ عَطشانا .» پینوشتها:1- آیه مرتبط: النبی اولی بالمومنین من انفسهم .2- آیه مرتبط: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی . نام مستعار کاربر : 110ahmad123
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]