واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آخرین شعر رسالت را بخوان
غدیر در آینه شعر «غدیرخم» جلوه فضایل علی (ع)، نشانگر حقانیت علی(ع) و یادآور مظلومیت علی(ع) است. شاعران فارسی زبان از دیرباز تاکنون ارادت و محبت خود را به ساحت مولا به نظم درآورده اند. بخشی از این اشعار تقدیم خوانندگان می شود. ملک الشعرا بهاردر غدیر خم امروز بادهاى به جوش آمد کز صفاى او روشن، جان باده نوش آمد و آن مبشر رحمت باز در خروش آمد کان صنم که از عشاق، برده عقل و هوش آمد * با هیولى توحید، در لباس انسانى*در غدیر خم یزدان گفت مر پیمبر را کز پى کمال دین، شو پذیره حیدر را پس پیمبر اندر دشت بر نهاد منبر را برد بر سر منبر حیدر فلکفر را *شد جهان دل روشن زان دو شمس نورانى*گفت: بشنوید اى قوم، قول حق تعالى را هم به جان بیاویزید گوهر تولا را پوزش آورید از جان این ستوده مولا را این وصى بر حق را، این ولى والا را *با رضاى او کوشید در رضاى یزدانى*------------------عبدالعلی نگارندهعید غدیر روز وداد است روز وداد و داد و سداد است در بحر بىکران سعادت عید غدیر، باد مراد است از بهر حفظ مکتب اسلام عید غدیر حرز جواد است اى آنکه در طریق معادى عید غدیر زاد معاد است اى دوستان، جهان کهن را این داستان هنوز به یاد است امرى که برملا شود امروز شرط نماز و حج و جهاد است تنها على است آنکه پس از من مانند من ولى و عماد است اسلام بىولایت مولى شمعى نهاده در ره باد است ------------آیت الله غروی اصفهانیمژده که شد میر عشق، وزیر عقل نخست به همت پیرعشق، اساس وحدت درست به آب شمشیر عشق، نقش دوئیت بشست به زیر زنجیر عشق، شیر فلک شد اسیر فاتح اقلیم جود، به جاى خاتم نشست یا به سپهر وجود، نیّر اعظم نشست یا به محیط شهود، مرکز عالم نشست روى حسود عنود، سیاه شد همچو قیر -------------صادق سرمدایام اگر چه همراز حى غدیر است پاکیزهترین روز خدا عید غدیر است ایام کثیر است ولى زان همه ایام بسیار قلیل است که با خیر کثیر است امروز على یافت در اسلام، امارت آن میر که بر هر که امیر است، امیر است امروز پیمبر به على داد وصایت وین نیز به تقدیر خداوند قدیر است ------------مصطفی جوادی مقدمصبح مىآید محمد با على دشت مىلرزد ز بانگ یا على صبح شد، گویى که خاموشى گذشت ماه از خیر سیه پوشى گذشت لحظهاى که دشت غرق وهم بود جبرئیل از آسمان آمد فرود گفت اى پیغمبر، اى امید ما نغمه جاویدى توحید ما آخرین شعر رسالت را بخوان آیه عشق و امامت را بخوان بر کسى که همدل و هم خون توست تو چو موسایى و او هارون توست لایقى لایقتر از حیدر مباد خلق را دیگر کسى رهبر مباد -----------امیری فیروزکوهیغدیر خم شد از او بحر بىنهایت علم که خود به علم و ادب بحر بىنهایت بود تراشه قلم از ذوالفقار حیدر داشت از آن به نیش قلم ذوالفقار امت بود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 297]