تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805683070




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتاري از حسن رحيم پور ازغديانقلاب اسلامي در مصاف با قرن جديد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتاري از حسن رحيم پور ازغديانقلاب اسلامي در مصاف با قرن جديد
خبرگزاري فارس: به نام امام(ره)، اسلام به عنوان يك دعوت پا به جبهه سياسي اجتماعي گذاشت. ديگر اسلام پا به صحنه گذاشت تا نشان دهد كه نه فقط دوره ي نظام‌هاي فاشيستي و ماركسيستي به سرآمده، بلكه نظام ليبرال سرمايه‌داري غرب نيز حتي بيشتر از آن دوي ديگر، انسان را ضايع مي‌كند.


بسم الله الرحمن الرحيم
قصد دارم به جاي طرح يك مسأله علمي، به طرح يك چشم‌انداز بپردازم. اكنون كه چند دهه سال از انقلاب گذشته است، بازگرديم و نگاهي دوباره بيفكنيم كه چه اتفاقي افتاده است.
حضرت امام(ره) طي يكي دو دهه اخير وضعيت معادله قواي اجتماعي سياسي را نه تنها در خاورميانه بلكه در كل جهان تغيير داد. اما مهمتر از فتوحات سياسي و اجتماعي امام(ره) فتوحات معرفتي و فرهنگي اوست. در متون كلاسيكي كه در دسترس ماست، چه در ادبيات، چه در كلام و عرفان، چند نزاع مشهور از قديم مشهود است. البته اين كه چه ميزان واقعيت داشته يا نداشته اند بحث ديگري است. اما تلقي عمومي اين است كه گويي چنين اختلافاتي از ابتدا‌ وجود داشته است و امروز نيز كماكان وجود دارد. از جمله نزاع عارف و زاهد، فيلسوف و متكلم، مجاهد و متوكل؛
در صدر فتوحات امام(ره) اين بود كه اين منازعات در شخصيت ايشان حل شد. يعني ما به درستي دانستيم كه چگونه مي‌شود فلسفه در كنار كلام، فقه در كنار تصوف، زهد و توكل و جهاد و مبارزه در كنار هم قرار گيرند. اين مقولات نه تنها تعارضي با هم نداشتند بلكه قطعات مختلف يك پازل هستند. وقتي به درستي كنار هم چيده شوند از مجموع آنها، يك تصوير متعادل و مناسب درخواهد آمد. اشكال و نزاعي كه بين اين شقوق مختلف دين و احكام دين به نظر مي‌رسيد، ريشه در جوهر اين معارف نداشت، بلكه به دليل چينش غلط اين اجزاء در كنار هم بود. دقيقاً مانند يك پازل كه اگر قطعات آنرا درست نچينند اولاً قطعات درست جا نمي‌افتند ثانياً اگر جا بيفتند تصوير درستي حاصل نمي شود.
در رأس فتوحات بزرگ امام(ره) اين بود كه اين مسائل حل شد. امام(ره) نشان داد كه چطور مي‌شود سلوك مرتاضانه با رعايت دقايق عرفاني و اوج تصوف مثبت را درست در كنار شديد‌ترين و حادترين موضع گيري هاي اجتماعي با هم جمع كرد و بلكه اين دو را به هم تكيه داد.
يعني جهاد امام(ره) مبتني بر عرفان اوست و عرفان او در جهاد او متجلي مي‌شود. اين كشف از تأثيرات سياسي - اجتماعي امام در جهان و خاورميانه، خيلي مهمتر است. يكي از ثمرات اين رويكرد امام(ره)، جمع معنويت و حاكميت بود. در قرون جديد و تا پيش از امام(ره) در شرق و غرب جهان، امكان جمع معنويت و حاكميت يك معما، افسانه و محال بود. نه تنها در افكار عمومي، بلكه در تمام متون آكادميك و دانشگاهي در باب سياست، در اين بحث اجماع داشتند.
برنارد واندويل، صاحب افسانه كندوي زنبورها در غرب و از نخستين تئوريسين‌هاي جرياني است كه بعدها به عنوان مدرنيزم غرب مطرح شد. وي مي گويد اخلاق از حاكميت جداست و اين دو مقوله هيچ سازگاري با هم ندارند، تزاحم جدي دارند و قابل جمع با هم نيستند. همچنين قائل است فضيلت شخصي، رذيلت جمعي است و رذيلت شخصي، فضيلت جمعي است. يعني با آنچه كه در اخلاق به عنوان فضيلت اخلاقي نام برده مي‌شود نمي توان جامعه و حكومت را اداره كرد. وي تصريح مي كند كه اگر بنا باشد همه ي انسان ها اهل زهد، توكل، ايثار و شجاعت باشند، ديگر نمي توان نظام اجتماعي بنا نمود و حكومت تشكيل داد. جامعه برخلاف اين ارزش‌ها و منطبق بر آنچه كه "رذيلت" به آن گفته مي‌شود ساخته مي‌شود. اتفاقاً پيشرفت، توسعه، آباداني و رفاه جامعه در اين است كه مردم اهل سخاوت و انفاق و ايثار نباشند، بلكه برعكس بايد اهل استيثار، ويژه خواري، خودخواهي، حسادت و حرص و زياده طلبي باشند. با چنين شرايطي است كه مي‌توان زندگي اجتماعي كرد.
واضح تر از او كتاب شهريار، كه كتاب باليني فيلسوفان سياسي غرب در قرون اخير است، صريحاً مي‌گويد كه اخلاق زندگي شخصي نه تنها متفاوت از اخلاق حكومت است بلكه ضد آن است. اين اخلاق از پس زنان است و با رعايت تقوا و راست گويي نمي توان حكومت كرد. اخلاق حاكمان مبتني بر دروغ، فريب و يا ظلم و تجاوز و زناست و البته نه به عنوان نشر رذايل اخلاقي كه در لواي واقع‌بيني و تفكيك حساب علم از ايدئولوژي ياد مي شود. حكومت يك مسأله علمي است و با اخلاق قابل جمع نيست. اين ايده‌ها در تمام دانشگاه‌هاي دنيا و از جمله دانشگاههاي ايران، در متون كلاسيك تدريس شده است وامروز هم تدريس مي‌شود. فلسفه سياسي مدرن مبتني بر همين مفروضات است، ولو به آن صراحت گفته نشود.
امام(ره) اين معادله را در دنيا به هم زد و نشان داد كه براي حكومت كردن از چه راه هايي نبايد رفت. لذا بدون بايد مبالغه گفت امام(ره) يك پيشنهاد نو براي بشريت ارائه كرد. پيشنهادي به موفقيت انجاميد و اگر نمي‌انجاميد اين20 سال درگيري اقطاب جهاني با جهان اسلام معني نداشت. امروز از افغانستان تا بوسني، تمام مشكلات مسلمانان به اين دليل است كه اين پيشنهاد امام را بكار نگيرد و مستقر نكنند و در آغاز قرن 21 يك نظام سياسي جديد در دنيا ايجاد نكنند. مردم جهان علاقه مندند حرف‌هاي درست را از دهان انسان ‌هاي سالم بشنوند. يعني نه تنها راغب به شنيدن حقايق هستند بلكه مايلند كه آنها از دهان انسان‌هاي سالم بشنوند.
در آخرين سدة اين قرن، نه تنها غرب كه دنيا تحت سيطره فكري سه آموزه و مكتب بود كه هر سه غربي است و محصول مدرنيزم غرب است. ماركسيسم، ليبراليسم و فاشيسم. اين سه تجلي ايده‌هاي بعد از رنسانس در غرب هستند كه به عرصه حاكميت و اقتدار دست يافتند و در دنيا اعمال اراده كردند. در سده گذشته، فاشيسم يا ماركسيسم و يا ليبراليسم، خونين‌ترين جنگ‌هاي تاريخ بشر را به عنوان مكاتب توجيه گذار جنگ‌ها و خونريزي‌ها تئوريزه كردند. اين سه مكتب عمده بشري، ناشي از مدرنيزم غرب هستند كه در يك قرن گذشته ميليون ها انسان را قتل عام كردند. جنگ هاي جهاني اول و دوم در واقع جنگ هاي اروپايي است، هر چند نام آنها جنگ جهاني است، اما اساسا نزاع بين كشورهاي اروپايي‌ها بود. در واقع جبهه‌شان جهاني بود و آن را تا شمال آفريقا و آسيا و خاور دور گسترش دادند والا خودشان با هم مي‌جنگيدند.
ماركسيسم، ليبراليسم و فاشيسم پيشنهاداتي قديمي بودند كه از طرف بشر و مصلحان و متفكران بشري مورد قبول واقع نشدند. لذا در سدة اخير به تشكيل اردوگاه‌هاي نظامي اقدام كردند و از طريق نظام‌هاي استاليني، فاشيستي و به بخصوص نظام‌هاي ليبرال سرمايه‌داري نظم نوين جهاني امروز - كه پيچيده‌تر از آن دوي ديگر عمل مي‌كند و هنوز مستقر است - خودشان را بر بشريت تحميل كردند. البته بقاياي اردوگاه‌هايشان هنوز هم موجود است. به واقع در چند دهه گذشته اين مكاتب با امكاناتي كه متعلق به كل بشريت بود از خود پذيرايي كردند. اول با لبخندهاي دروغين همه بشريت را بر سر سفره شان فراخواندند ولي چون از قبل اندازه ديگ‌هايشان را معلوم نكرده بودند، غذاي معرفتي و اخلاقي و حقوقي براي بشريت كم آوردند و لذا آن لبخندها به سلاح‌هاي شيميايي و ميكروبي و هسته‌اي تبديل شد. جالب است كه نيم قرن اخير به عنوان عصر شگفتي مدرنيزم و حتي شروع پست مدرنيسم، با سقوط بمب هسته‌اي در هيروشيماي ژاپن شروع مي‌شود. يعني عصري كه طلايه‌اش بمباران هسته اي صدها هزار انسان است كه هنوز نسل‌هاي بعدي‌شان تحت تأثير آن بمباران‌ هستند. اين به عنوان كليد دهه‌هاي اخير است كه با بمب آغاز شده است و اين مساله ماهيت دوره جديد را نشان مي‌دهد.
نسل مسلمان هم قبل از ارائه ي تز امام(ره)، مقداري خاطرات مرده داشتند و كمي آرزوهاي مجروح. بازگشت به صدر اسلام، در قالب يك نوستالوژي، فقط در ذهن آنها زنده بود. تا قبل از ورود امام(ره) و ايجاد اين انقلاب عظيم، زبان حال آنها به مكاتب شرق و غرب اين بود كه ثواب اعمالي كه انجام ندهيد از ثواب حسناتي كه ممكن است انجام دهيد بيشتر است و يك قرن وعده و شعار شما، ما را خسته كرده است.
اين چنين بود كه به نام امام(ره)، اسلام به عنوان يك دعوت پا به جبهه سياسي اجتماعي گذاشت. ديگر اسلام يك سنت در كنار ساير سنتها نبود بلكه يك دعوت بود و پا به صحنه گذاشت تا نشان دهد كه نه فقط دوره ي نظام‌هاي فاشيستي و ماركسيستي به سرآمده، بلكه نظام ليبرال سرمايه‌داري غرب نيز حتي بيشتر از آن دوي ديگر، انسان را ضايع مي‌كند. چرا كه در نظام سرمايه‌داري، بي روح نظامي، كه محصول مدرنيته و عقلانيت مدرن بود انسان ها، بصورت دستگاه‌هاي خودكاري درمي‌آيند و خودشان ماشين‌هايي مي‌سازند كه آن ماشين‌ها نيز مانند انسان ‌ها عمل كنند. ماشين‌ها هم به نوبه خودشان انسان ‌هايي را مي‌سازند كه آن انسان ها مانند ماشين‌ها عمل كنند و در يك چنين جامعه‌اي، عقل بشر زايل مي‌شود اما هوش‌شان زياد مي‌شود. اساسا خصوصيت دوره ي نظام سرمايه‌داري صنعتي اين است كه هوش انسان زياد شده ولي عقل او كم شده است. اطلاعات و خرده اطلاعات او زياد شده است ولي قدرت تصميم‌گيري‌اش به صفر مي رسد. انسان و جامعه‌اي كه هوشش زياد مي‌شود و عقلش كم مي‌شود با خود و ديگران چه مي‌كند؟ ناشي از تجويز انسان به بزرگترين و مدرن‌ترين قدرتهاي مادي، بدون پادرمياني عقل و فضائل اخلاقي براي استفاده درست از اين ابزارها و قدرتها، يك شرايط تحقيرآميزي پديد مي‌آيد. ابزارها و قدرت‌هايي كه در طول تاريخ بشر هيچ زمان به اين ميزان بر گرده ي انسان سوار نشده است. انسان دچار بي خويشتني و بحران هويت شده است و به دست خود به بردة كوري كه دور خود مي‌چرخد مبدل شده است و بدون آنكه بداند اينها سنگ گور خود او هستند، سنگها و صخره‌هاي عظيم را بر دوش خويش حمل مي‌كند.
اين انسان ديگر نمي‌تواند نه كار و نه حتي زندگي خود را معني‌دار كند و همه چيز بي‌معني شده است. روش‌ها براي او جاي هدف‌هاي غايي را گرفته‌اند. در چنين جامعه‌اي هيچ كس نمي‌تواند و البته حق ندارد بگويد كه حقيقت چيست و كدام است. نه تنها حقيقت بلكه خودِ معرفت نسبي مي‌شود و ديگر هيچ حرفي نمي تواند حجت باشد. البته اين وضع داخل نظام‌هاي مرفه ليبرال سرمايه‌دار در غرب است. وقتي كه وضع انسان مرفه اين گونه باشد وضع قربانيان آنها در جهان چه خواهد بود؟
اين بلايي است كه در دهه‌هاي اخير بر سر بشر آوردند و در دنيا، تنها صدايي كه در برابر اين بلايا ايستاد و طنين صداي انبيا در بقعه تاريخ بود، صداي امام(ره) بود. پيرمردي با دست هاي خالي كه كلماتش از جنس نور بود. جايي از يكي ياران امام(ره) نقل شده بود كه در جمعي حرف‌هاي امام(ره) از راديو پخش مي‌شد. آن جمع هم اغلب گرايش مخالف ايشان داشتند يا حداقل موافق نبودند. امام(ره) آن قدر ساده حرف زدند كه من هرچه فكر كردم يك حكم پيچيده‌اي يا عبارت پرداخته‌اي كه اين تأثيرگذاري ناشي از صورت گرفته باشد نيافتم. جملات بسيار ساده اما در مغز استخوان و روح آن‌ها چنان نفوذ كرد كه اغلب شان در آن جمع، بدون هيچ بحثي پذيرفتند. آن فرد مي گويد وقتي اين را به امام(ره) گفتم ايشان فرمودند كه اين ها به اين خاطر نيست كه حرف‌هاي من است، چون از فطرت برمي‌خيزد و در برابر حرف فطري، هيچ چيز نمي‌تواند مقاومت كند. چون انسان مفطور بر فطرت الهي موجودي است و ممكن است از سر تعصب يا حفظ منافع مخالفت كند، اما وجداني خداوند در انسان نهاده است كه در لحظه اول، درست و نادرست را مي‌فهمد.
بنابراين ابزار اصلي امام(ره) براي پيشرفت همان ابزاري بود كه انبيا داشتند. تمام زندگي خصوصي‌ امام(ره) در يك چمدان دستي جا مي‌گرفت. اين چمدان هنوز در جماران موجود است. تمام وسايل زندگي شخصي امام(ره) يك چمدان كوچك دستي را هم پر نمي‌كرد. مع ذلك چرا در عرض يك دهه، افكار و حرف‌هاي او تمام جهان بشر و جهان اسلام را اين ميزان و با اين سرعت تحت تاثير قرار داد؟ انساني كه من نمي‌دانيم در آن 10 سال حكومتش، چند بار از آن اتاق 4×3 بيرون آمد. شنيدم كه ايشان در تمام 10 سال حكومتش يا از جماران بيرون نيامدند يا جز در موارد خيلي خاص بيرون نيامدند. يعني تمام اين 10 سال حكومت در همان اتاق و يك حياطي كه گاهي در آن قدم مي‌زده است گذشت و تا انسان از درون جهانش بزرگ نباشد نمي‌تواند در جهان كوچكي به اندازه يك اتاق و يك حياط، بيش از10 سال آن هم به عنوان يك حاكم مقتدر سپري كند. مقتدرترين حاكم در خاورميانه، انساني كه پيام و تصويرش، هر جاي دنيا رفت با شعار حكومت اسلامي و حجاب و با عكسش همه جا را به هم ريخت. خالد اسلامبولي و يارانش در دادگاه گفتند مقتداي ما امام(ره) است و ما براي تشكيل حكومت اسلامي امثال حكومت انورسادات را كه پيش قدم در قرارداد كمپ ديويد بود در مصر ترور كرديم. بدون اينكه هيچ كدام از آنها امام(ره) را ديده باشند. شهيد اماني در خاطراتش مي‌گويد روزي كه آمريكا اعلام جنگ كرد و مساله لانه جاسوسي و طبس اتفاق افتاد، امام(ره) فرمودند امريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند و اين جمله پتك ابراهيم(ع) بود بر پيكر اسطوره امريكا. از قول صبيه امام(ره) خواندم طبق معمول ايشان روزانه نيم ساعت قدم مي‌زدند. همان روز كه اين سخنراني را فرمودند با خودم گفتم امروز چون يك سخنراني تند و انقلابي كرده اند ديگر از اين برنامه خبري نخواهد بود. امام(ره) داخل خانه آمد و انگار كه نه انگار. وقتي اطراف باغچه قدم مي‌زد به يك گل رسيد و رو كرد به من گفت كه مي‌داني از عمر اين غنچه گل چقدر مي‌گذرد؟ گفتم نه. امام(ره) گفت 19 روز و چند ساعت از عمر اين غنچه مي‌گذرد. يعني انساني كه بزرگترين جبهه جهاني عليه امريكا و استبداد را گشوده است، حساب غنچه گل داخل حياط خانه اش را هم دارد.
لذا انقلاب امام(ره)، تعويض ساده اوضاع سياسي نبود بلكه چنين مسائل مهم انساني بود كه با رشته‌هاي ظريف ابريشمي به هم بسته بود و يك دست ناوارد مي‌توانست بدون اينكه هيچ كمكي به جهان اسلام و حل مشكلات آن كند، همه اتصالات ظريف را به هم بريزد. محكم حرف زدن و شعاردادن كافي نيست. امام(ره) نه تنها مسلمين بلكه بشريت را متقاعد كرد كه بايد دين و اسلام را جدي بگيريد. اگر به همراه معرفت جدي گرفتيد كه هيچ، والا ما اين حقيقت را به شما و به صاحبان زر و زور و تزوير در جهان تحميل خواهيم كرد. امام(ره) اين كار را كرد و نشان داد كه كار نظام اجتماعي توليد انبوه شهروندان بي تعهد و بي مسئوليت كه در بازار آزاد سياست و اقتصاد، آلت فعل صاحبان قدرت بشوند، قانونمند نيست. نشان داد كه مفاهيم اسلامي، بدون تعهد و اتفاقيف كيفيت انقلابي پيدا كرده نكرده اند بلكه اين آموزه‌ها در ذات خود سياسي و انقلابي و عدالت طلبانه‌اند و لازم نيست كسي دين را حكومتي و سياسي كند، چرا كه خود سياسي و حكومتي است. گفت انسان خليفه الله است نه ملعبه تاريخ؛ و گفت راه حل ليبرالي، ماركسيستي و فاشيستي كه تحفه‌هاي مدرنيزم غرب بعد از رنسانس هستند براي بشريت در قرن گذشته راه حل‌هايي د‌اده اند كه از خودِ بيماري، مهلك‌ترند.
كساني ادعا مي‌كردند رژيم سياسي امام(ره) يك رژيم ديني است كه از احكام مرده تغذيه خواهد كرد و يا رژيم قرون وسطايي است كه تمام قواي ارتجاع مذهبي را به فعليت درخواهد آورد و با نفوذ و كاريزماي شخصي خود، امواج انساني را برمي‌انگيزد تا تاريخ را به عقب برگرداند. اينها حرفهايي است كه تئوريسين‌هاي نظام سرمايه‌داري غرب، در همان دهه اول انقلاب عليه امام(ره) گفتند اما بعد به تدريج دانستند كه اين انقلاب انساني ترين و مردمي ترين انقلابي بود كه در قرن20 بوقوع پيوست. به زودي دانستند مدل‌هايي كه براي تحليل انقلاب امام(ره) اختيار كرده اند مدل‌هايي مندرس و دورانداختني است.
آنها امام(ره) را نمي‌شناختند، چون كتاب و سنت را نمي‌شناختند و هنوز هم نمي‌شناسند. امام(ره) گام از فهم جماعت فراتر نهاد و نشان داد كه توجيهاتي كه - چه از بعد مقدس مآبي و چه روشنفكرمآبي- براي غير سياسي و غير حكومتي كردن دين مي‌مي آورده اند به سفسطه مي‌انجامد و اين ها نه قرائت از دين بلكه خيانت به دين‌ هستند. امام(ره) نشان داد كه نمي‌توان هر قرائتي از دين بدست داد و اين ها قرائتِ دين نيست كه تحريف دين است. امام(ره) همچنين نشان داد كه دين فرضيه‌اي بين ساير فرضيه‌ها نيست، ايده‌اي است كه بايد با او زندگي كرد و با آن به پايان رساند. آيين نامه ي زندگي است، همان طور كه آيين نامه ي حكومت است. امام(ره) به ما آموخت كه دين و حكومت ديني از زمره مسائلي است كه وجودش همان ماهيتش است يعني اگر ماهيت آن عوض شد ديگر وجود ندارد و آن چيزي كه وجود دارد، ديگر دين و حكومت ديني نيست.و امام(ره) نشان داد كه اسلام گزينشي، اسلام تفسير به رأي شده، دست كاري شده و اسلام در ظل تأويلات ليبرالي و سكولار، اسلام انبيا(س) و اسلام خاتم الانبيا(ص) نيست و اسلامي نيست كه براساس آن بشود زندگي كرد و جامعه را اداره نمود.
توجه داشته باشيد كه امروز خطي ترويج مي‌شود كه نشان دهد هر انقلابي عليه نظام سلطه ي ليبرال سرمايه‌دار غرب و عليه صهيونيسم، يك تلاش مذبوحانه و موقت است و دوره‌اش به سر مي‌آيد. تَبي است كه عارض شده و تمام خواهد شد و انقلاب‌ها را متهم مي‌كنند كه صورت‌هاي جا نيفتاده ي ديكتاتوري هستند. آنها مي‌خواهند بگويند كه امام(ره) يك آدم عاشقي بود كه با يك عده مريد عاشق آمدند و رفتند و به پايان رسيد.
آنها مي‌خواهند به نسل دانشجو بگويند دوران جمهوري فضيلت و آرمان گرايي به سر رسيده است و انقلاب را موميايي كنيد و در موزه بگذاريد. دوران رياضت گذشت، دوران شادخواهي رسيد. دوران شعار گذشت، دوران واقع‌بيني رسيد. كساني كه زندگي را هم به خودشان و هم به ديگران خيلي سخت مي‌گرفتند، آنهايي كه شهيد به دنيا آمده بودند، مردان مجاهد جزم انديش، متحجر و قشري كه نقشه دنيا را جلوي خودشان پهن كرده بودند و به صداي انقلاب و به آزادسازي همه بشريت از چنگال ستم و استكبار مي‌انديشيدند و در دهه اول انقلاب با سرعت خيره كننده‌اي در تمام جهان اسلام و خاورميانه پيش رفته‌اند، آنها مرده‌اند و دوران شان به پايان رسيد.
آنها مي‌خواهند دامنه پيروزي‌هاي امام(ره) را كوچك كنند و اعتقادات انقلابي كه امام(ره) به جهان اسلام آموخت به مقداري شعاير سنتي آرام بخش تبديل كنند و اين دندان نيش آرمان‌هاي امام(ره) را بكشند. مي‌خواهند انقلاب امام(ره) در برابر مستكبران و ستمگران دافعه نداشته باشد، به يك تسلي و عادت تبديل شود و صورتي منفعالانه به خود بگيرد. بعد هم بگويند مرگ همه انقلابها از پيش مقرر شده است و هر انقلابي حداكثر بعد از چند سالي، بايد به سردخانه تاريخ برود و در آنجا آرام بگيرد. به عبارتي قصد دارند اين عظيم‌ترين انقلاب معاصر را به يك خاطره و نوستالوژي تبديل كنند.
اين كه دائما تلقين مي كنند كه انقلاب مرده و نسل جديد آمده است و به انقلابِ نسل قبلي اعتنايي نمي‌كند، اين بيان يك واقعيت و يك نوع اطلاع رساني نيست بلكه يك تلقين ايدئولوژيك و توان تبليغاتي است. اين كه مي‌گويند انقلاب مرده، يعني بايد بميرد. گفته اند بنده خدايي را ديدند پيراهن مشكي پوشيده است. از او پرسيدند چرا پيراهن مشكي پوشيدي؟ گفت پدرم فوت كرده است. گفتند چرا پيراهنت پاره است؟ گفت چون وقتي ايشان را دفن مي‌كرديم در لحظات آخر خيلي مقاومت كرد!
اين پيراهن مشكي نيز كه برخي پوشيدند و لباس پاره شده هم شده است، معلوم است بحث عزاداري براي انقلاب امام(ره) نيست و نقشه ديگري است.

**پرسش و پاسخ:

*سؤال: آيا شخصيت مقام معظم رهبري و حضرت امام كاريزماتيك است و آيا درست است كه اين دو بزرگوار را صرفاً رهبراني كاريزماتيك بناميم؟

*رحيم پور: من از نظريه پردازان سياسي و انقلاب در غرب نقل قول كردم كه آنها اين گونه تعبير مي‌كنند و عرض نكردم كه اين قول را قبول دارم. آنها نمي خواهند حقانيت و فطري بودن سخنان امام(ره) بعنوان علت پيروزي صريح امام(ره) در جهان اسلام و تأثير عميق او در دنيا قبول كنند و مي‌خواهند بگويند شخصيت تأثيرگذار فردي امام(ره) كه از آن تعبير به كاريزما مي‌كنند علت اين امر بود. البته "كاريزمايي" معنايي عام دارد. در مباحث‌ علوم سياسي غرب، كاريزما معنايي اعم از مثبت و منفي دارد. يعني وقتي گفته مي شود فردي شخصيت كاريزما دارد، منظور اين است كه شخصيت نافذ و برتري دارد و جداي از سخن و كلام وي، نگاهش تأثيري نافذ دارد. ظاهر اين است كه مي‌گويند ما اين را ضد ارزش نمي‌دانيم، اما واقعيت اين است كه در فلسفه سياسي در غرب، در نحوة تقسيم‌بندي كه راجع به انواع مشروعيت‌ها شده است - درست است كه مي‌گويد سنت به كاريزه موضع‌گيري منفي ندارد اما در واقع موضع‌گيري منفي دارند - بخصوص كه مشروعيت كاريزمايي را چيزي جدا از مشروعيت عقلاني و قانوني مي‌دانند و در عرض آن مي‌دانند.
البته ممكن است در حوزه عمل، گاهي تصادق در مصداق باشد. به معني كه كاريزما از نگاه آنها، نوعي تأثيرگذاري غير عقلاني است. اما قائل نيستيم كه امام(ره) با شخصيت كاريزمايي‌اش تأثير گذاشته است، در حالي كه آنها معتقدند انبيا(س) همه اين شخصيت را داشته اند و به خاطر شخصيت كاريزمايي در دنيا تأثير گذاشتند.
اين مساله به نوع انسان شناسي مادي برمي‌گردد كه آنها برخوردارند. چرا كه قائل به فطرت و منطقي بودن انسان‌ها نيستند. ما معتقديم اگر حرف انبيا(س) تأثير گذاشت به خاطر جذبه ي چهره نبود. خيلي انسان هاي پرجذبه ي ديگري نيز در دنيا بوده‌اند و هستند و حرفهايي زده اند، چرا آنها تأثير نگذاشتند؟ اما كاريزما به معناي مثبت آن يعني نفوذ شخصيتي و تأثيرگذاري فطري كه به مباحثي در عرفان باز مي‌گردد. چنان كه در روايات داريم كه هر كس 40 روز عبادتش را پاك كند - كه خيلي شاق و مشكل است - خداوند از زبان او سخن مي‌گويد، با چشم او مي‌بيند، با گوش او مي‌شنود و از طريق او عمل مي‌كند. يعني از آن جاي كه اراده او چون اراده خدا مي‌شود به همان اندازه نافذ و تأثيرگذار خواهد بود. معجزاتي كه انبياء(س) كردند از آن رو مي باشد كه انبياء، فاني در خداوند شدند. وقتي مي‌خواهند كاري انجام شود و قوانين طبيعت برهم خورد، خدا هم مي‌خواست و اين كار انجام مي‌شد. كاريزما، به اين معنا مخصوص اولياي الهي است. ديگر نفوذ تبليغاتي هيتلر، كاريزما نيست.

*سوال: در فرهنگ اسلامي، مديريت علمي رايج است يا مديريت فقهي؟

*رحيم پور:مديريت علمي و فقهي يك مغالطه لفظي است و متفكرين سكولار اين دو را در عرض هم قرار مي دهند تا وانمود كنند يا فقه يا علم. مي‌خواهند بگويند اگر مايل هستيد بصورت مديريت علمي و عالمانه اداره بشود ديگر نبايد فقهي و فقيهانه اداره بشود. در حاليكه فقه و علم در معناي (Science) در خود تعارضي با هم ندارند.
مقصود اين است كه گفته شود حكومت اسلامي و ديني، نمي‌تواند حكومت علمي باشد. اين غلط است. در روايات و قرآن كريم هم اشاره شده است كه كارآمدي حكومت نه تنها چيزي جدا از حكومت ديني نيست بلكه اساساً جزو سهمات آن است. پيامبر مي فرمايد در حكومت اسلامي، اگر كسي هر مسئوليتي در جامعه ديني بپذيرد و ببيند كسي شايسته تر از او براي احراز آن مسئوليت وجود دارد، به خدا و رسول خدا و به جامعه ديني خيانت كرده است.
لذا علمي بودن، در مقابل فقهي بودن حكومت نيست. حكومت اسلامي حكومتي است كه اگر كسي بدون تخصص مسئوليت قبول كند به خدا و رسولش خيانت كرده است.

*سوال: هر انقلاب 3 مرحله دارد. شكوفايي، ضعف و زوال. انقلاب ما در كدام مرحله است؟ آيا ممكن است اين انقلاب رو به زوال برود يا خير؟

*رحيم پور:بله ممكن است، چنان كه انقلاب پيامبر اكرم(ص) كه ريشه اين انقلاب است رو به زوال رفت. بحثي كه مقام معظم رهبري چند سال پيش در روز عاشورا عنوان كردند همين است. عبرت‌هاي عاشورا و ارتجاعِ بعد انقلاب معنايش همين بود. انقلاب صدر اسلام، به حكومت عده اي تبديل شد كه به نام دين حكومت مي‌كردند اما قرآن و عترت را كنار گذاشته بودند و به شريعت عمل نمي‌كردند. ممكن است در اين انقلاب هم اين اتفاق بيفتد و به شما و ما بستگي دارد. اگر دانشگاهيان، طلاب و مردم ما شرايط را بشناسند و آگاه باشند، هيچ اتفاقي نخواهد افتاد والا اتفاق مي‌افتد.

*سوال: آيا درست است كه امام(ره) در زمان حيات خود موسيقي را آزاد كردند و حتي خودشان گوش مي‌دادند؟ نظر امام(ره) درباره موسيقي چيست؟

*رحيم پور:اينكه خودشان گوش مي‌دادند ما نشنيديم، اما ببينيد موسيقي بين فقهاي درجه يك شيعي به بحث گذاشته شد. اينكه موسيقي چيست و آيا غنا، موزيك است يا خود خواندن است يا غنا، غناي مضمومي است و از اين قبيل سوالات. آنچه مسلم است نظر امام(ره) اين است كه همه ي آوازهاي موسيقايي و هر نوع خواندني حرام نيست و ممكن است برخي آواها باشد كه حرام نباشند. برخي موسيقي‌ها را براي امام(ره) پخش كردند، ايشان گوش دادند و فرمودند اينها هيچ اشكالي ندارد. لذا موسيقي اي كه حرام باشد و امام(ره) حلالش كنند وجود ندارد. شطرنج هم همين طور بود. در شطرنج هم اگر حرمتي است به خاطر قماربودن آن است. ولي صورت مسأله اين است كه شطرنج امروز ديگر قمار نيست بلكه نوعي بازي است و لذا ديگر حرام نيست.

*سوال: نظر امام(ره) راجع به امر به معروف و نهي از منكر چه بود؟

*رحيم پور:امر به معروف و نهي از منكر، يعني بي‌طرف نبودن؛ يعني در جامعه ديني مؤمن حق ندارد بي طرف باشد و نمي‌تواند بگويد كنار گوش من و جلو چشم من هر اتفاقي افتاد فرقي نمي كند. امر به معروف و نهي از منكر يعني اينكه انسان مسئول است و بايد در راه احياي ارزش‌ها كوشيد. البته نه از باب زور نسبت به شخص ديگر كه از باب دلسوزي، او را امر به معروف و نهي از منكر كرد. لذا فقهاي ما گفته‌اند و در روايات هم آمده است كه براي اين امر، شرايطي گذاشته‌اند. اولاً آرام و ملين و توأم با مدارا شروع شود و هيچ گاه خشونت آميز شروع نشود. همين امر به معروف و نهي از منكر در زماني كه حكومت شرعي و اسلامي روي كار باشد، كار مردم نيست بلكه وظيفه ي حكومت است. حكومت وقتي اسلامي است شرايط فرق مي‌كند و خيلي مسائل بايد رعايت شود. مثلاً در روايتي آمده است كه نصيحت كردن شخص در جمع، تخريب شخصيت اوست. يعني بايد آبروي مؤمن را مراعات كرد. بلكه وقتي شخصي كه متحجر است و مي‌خواهد ارزش‌ها را بر هم ريزد، بايد با او مقابله نمود.

*سوال: با توجه به اينكه امام(ره) مسئولان نظام را به پرهيز از كاخ نشيني دعوت كردند چگونه است كه براي كنفرانس سران اسلامي چند ميليارد تومان هزينه مي‌شود؟ با توجه به اينكه پيامبر(ص) مراسم را در مسجد برگزار مي‌كردند چرا حكومت اسلامي به اين شيوه عمل نمي‌كند؟

*رحيم پور:اصل اين حساسيت بسيار مثبت و لازم است كه در يك نظام، قدم‌هاي انحراف زايي برداشته شود و تصور نماييم كه با تجملات و زيورآلات ظاهري مي‌توان قدرت تأثير گذاري حكومت را بيشتر كرد. اين روال علي الاصول غلط است. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد علت پيشرفت سريع اسلام سادگي بود. همچنين علت پيشرفت خود امام(ره) و هدف او، همين سادگي بود و واقعاً تأثيرگذاري انسان از اينجا شروع مي‌شود. يادمان مي‌آيد زندگي شهيد رجايي، از زندگي پايين ‌ترين كارمندانش ساده‌تر بود. معاون رجايي، در آن دوران نقل مي‌كند كه يك گلابي پوست كرده بودم و از روي رفاقت قلبي به اتاق ايشان رفتم و تعارف كردم، ديدم ناراحت شد و بعد گفت من نسبت به تو چه برتري دارم كه تو بايد برايم ميوه پوست كني و بياوري؟ اين روحيه‌هاست كه تأثير مي‌گذارد.
يك نكته ي ديگر نيز وجود دارد و آن اينكه هر نوع آداب و رسوم و رسيدگي به مسائل، تشريفات باطل نيست. برخي اوقات، شرايط و سطح زندگي‌ها و توقعات بين‌المللي عوض مي‌شود و يك مقدار متناسب با آن است. تفكيك اين كه كدام بخش واقعاً لازم و مفيد است و كدام بخش تشريفات و ريخت و پاش و اسراف است با حكومت‌هاست. چون ممكن است رسيدگي نكردن به مخاطبان و مهمانان، نوعي بي ادبي و توهين باشد كه مطابق با اصل اسلام نيست. در عين حال بايد مواظب بود كه اين اتفاق هم نيفتد. زماني كه معاويه در شام بود يك چنين استدلالي داشت. خليفه دوم از او توضيح خواست. جوابي كه او داد - و ما بايد مراقب باشيم اين گونه توجيهات دامن گير ما نشود - اين بود كه در كنار امپراطوري روم هستيم كه همه در كاخ‌ها هستند. گاهي اگر بيايند و مشاهده نمايند من در يك خانه كوچك و كوخي هستم، حيثيت و عزت اسلام و مسلمين زير سؤال مي‌رود، كاري كنيم كه ما هم لااقل از پس آنها بربياييم. خليفه هم با اين توجيه معاويه راضي شد. اينها توجيهات حكومت اميرالمؤمنين نيست كه توجيهات معاويه است. اما بخشي از اين سنخ نيست و لازم است.
...............................................................................................
انتهاي پيام/

شنبه|ا|12|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن