تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830977173




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رنگ هایى كه منت چراغ را نمى كشند


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رنگ هایى كه منت چراغ را نمى كشند
مفتون امینى
نگاهى به مجموعه شعر «من و خزان و تو» از مفتون امینى* یكمفتون امینى شاعرى است با سابقه اى طولانى در كار شعر و هم در پارسى هم در تركى، داراى ارج و قرب بسیارى است. او كه تا پیش از دهه ، 60 شعر هایش در قالب هاى كلاسیك و نیمایى معنا مى شد شكل مى گرفت و با مخاطبانش ارتباط برقرار مى كرد از این دهه، به شعر سپید و گاه به شعر منثور دل مشغول شد و در كنار منوچهر آتشى كه او هم از شعر نیمایى ناگهان به شعر سپید نقل مكان كرد، این عرصه را نیز آزمود عرصه اى كه براى امینى، تجدید حیات شعرى بود و بسیارى از جوانان را در موقعیتى قرار داد كه از اجتناب از فضاى شعرى وى گریزى نداشته باشند. شعرهاى جدید او در 1370 در كتاب «فصل پنهان» به چاپ رسید و مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. امینى در این كتاب ثابت كرد كه در سال هاى پس از 60 سالگى هم مى توان پیشنهادهاى نویى براى شعر پارسى داشت و جامعه ادبى را با این پیشنهادات تحت تأثیر قرار داد. پیشنهادهاى وى در دهه ، 70 مبدأ بسیارى از تحولات شد گرچه در دهه 60 هم، شعر موسوم به «موج سوم» با آراى ادبى برخاسته از شعر او و آتشى شكل گرفت. «من و خزان و تو» در واقع ادامه حركتى است كه با «فصل پنهان» آغاز شد. طى این سال ها، امینى بسیار مورد تجلیل قرار گرفته و شعرهایش در شعر جوانان دهه هاى 70 و 80 انعكاس یافته است. او كه از شاگردان نیما محسوب مى شود، با كتاب «دریاچه»- 1336 - به حوزه نشر شعر پاگذاشت و به گفته خودش این زمانه اى بود كه جرأت شعر نوخوانى در بسیارى از شاعران نبود چه برسد به انتشار این شعر ها و او و شاعران دیگرى كه دنباله روى نیما بودند در نشست هاى ادبى غزلى مى خواندند و قصیده اى و سعى در تثبیت خود در جامعه ادبى آن روزگار داشتند. پایدارى اینان در نوگرایى و اصرار و ابرام شان بر آراى نیما باعث شد كه در 1339 و بعد از آن، شعر نوچنان «جامعه پذیر» شود كه بعضى از شاگردان نیما چنان بلند آوازه شوند كه مردم كوچه و بازار هم با نامشان آشنا باشند و دل سپرده شعرشان. هنوز از آن روزگار روایات بسیارى از شهرت مهدى اخوان ثالث در یادها مانده است كه تنها با شهرت ستارگان سینما قابل قیاس بود. مفتون امینى از آغاز كار شاعرى هم در تهران و هم در تبریز نامى آشنا محسوب مى شد و در همان روزگار، نامش در كنار شهریار- در شعر تركى- به گوش مى رسید. شاید به همین دلیل، تغییر رویه یك شاعر تثبیت شده در دهه ، 60 به یك «شوك ادبى» در جامعه آن سال ها بدل شد و همه به دنبال خواندن این دست كارهاى مفتون بودند. مفتون امینى هنوز شاعرى ست كه به تجربه هاى تازه دست مى زند و نامش چه در نشریات ادبى، چه در سمینار هایى كه درباره ادبیات معاصر است و چه در متون تذكره نویسان منتقد و منتقدان تذكره نویس به كرات تكرار شده و مى شود.* دو«من و خزان و تو، ماندیم و چیزها دیدیماز این درخت تناور نه چیده ها. چیدیممن و خزان و تو همزاد خانه اى كهن ایمخوش آن زمان كه به یاد گذشته هم سخن ایممن و خزان و تو، عیش فراهمى داریمدر این سراچه قشلاق، عالمى داریممن و خزان و تو، شب هاى دیرمان خواهیم به بزم موسقى و شعر، میهمان خواهیممن و خزان و تو بر یك خیال، پا بستیممرید خاطره هستیم و عشق، تا هستیم»در این كتاب، امینى گاه به دنبال ارائه شعرى است كه در عین حال داستان هم هست. عنوان شعر، «داستان شعر» است و به نظر مى رسد كه آشنایى وى با ادبیات و زبان انگلیسى، وى را در جریان تحولات ادبیات «پست مدرن» قرار داده و این نگاه به شعر و اختلاط «گونه» ها حاصل همین آشنایى است؛ با این همه نباید فراموش كرد كه این گونه شعر كه در آثار اكابر پست مدرن گاه به انتشار رمانى منجر شده كه یك فصل شعر بوده و یك فصل نثر و به همین روال تا پایان، در ایران تاكنون نتوانسته به نتایج درخشانى برسد و در حد پیشنهاد باقى مانده است. مشكل اصلى این دست شعرها در از دست دادن وجه داستانى و در غلتیدن به روایتى ست كه از «شعر» به عنوان یك ساختار تعریف شده با مكانیزم هاى مشخص [البته با لحاظ كردن نسبیت در هر امر مادى و محسوس] جدا نیست و اكثر و اغلب آثار ارائه شده در این رویكرد، به شعر منتهى شده اند نه به داستان. بعضى كه حتى شعر را هم از كف داده اند. نباید از یاد برد كه شعر روایى پارسى كه ریشه و تارو پودى هزارساله دارد از روند و ماهیت كل شعر- در همه زبان ها- جدا نیست و نمى توان آن را متصل كرد به «شعر- داستان» هاى معاصر كه در درجه نخست، روند شكل گیرى داستان را مد نظر دارند و در وجه اولاى خود باید یك داستان كامل باشند و مكان و زمان و شخصیت و وضعیت در آنها لحاظ شده باشد؛ باید وجوه مشترك شعر و داستان، در بسامد بالا و كیفیت بالا در متن، لحاظ شود و مشكل نخست از تفاوت ایجاز شعرى با ایجاز داستانى آغاز مى شود و مشكل دیگر از محوریت «زبان» در شعر و عدم محوریت «زبان» در داستان. در شعر روایى شما «وضعیت» را در كنش میان ادبیات و زبان ایجاد مى كنید اما در داستان، «وضعیت» مولود تعامل میان مكان، زمان و شخصیت است. «حال و هوا» در شعر با استعانت از استعاره ها هم تولید مى شود؛ با موسیقى كنارى و داخلى و ظاهرى هم تولید مى شود، با استفاده از صنایع لفظى و معنوى هم تولید مى شود؛ اما در داستان، كنش و واكنش محیطى و گذشته و حال و انگیزه هاى شخصیت ساخت «حال و هوا»ى متن را ممكن مى كند. این شعر امینى در رسیدن به وجه شعر موفق است اما در وجه داستانى نه حال و هواى داستانى تولید مى شود نه این میزان ایجاز، تكافوى ساخت «موقعیت» و ارائه مطلوب شخصیت هاى درگیر با «وضعیت» است و نه از نقطه الف به نقطه ب یا از نقطه اولیه به نقطه ثانویه، «متن» دچار تحول مى شود كه تكانى به خودش بدهد و خواننده را به پیش ببرد. خواننده باریتم زبان- چنان كه از آداب شعر است- به پیش مى رود:«سفر كننده اصل عشق بودو ما دو تن زن و مرد ملازمانش بودیمتوشه راه را در خور نیازمان برداشتیم؛دو سه مجموعه شعر و سه چهار نوار موسیقى و قدیمى ترین آلبوم هاى عكس و چیزهایى براى تفنن و تفریحبارىاز شهر كه خارج مى شدیم، عوارض آن را پرداختیم.یك قولنامه كوچك دو امضایى كه تا محاق ماه باز خواهیم گشتو سه شاخه گل كاغذى نفیس از گلدان هفت شاخه اى خوابگاهمان (به نام شاعرانه ترین وثیقه ها)...- آن گاه به میانه راه كه رسیدیمپیش از آن كه وارد یك تنگه بلند و باریك بشویمبا كمى تعجب، این علامت راه را خواندیمكه «از سرعت خود بكاهید»...امینى در این شعر مشتاق آن است كه «عشق» را به عنوان یك شخصیت مادى وارد شعر كند و سیر و سلوك عاشقانه را در دل یك گروگانگیرى جاده اى به نمایش بگذارد اما همه این صغرا و كبرا چیدن ها، هم نیازمند توصیف دقیق است هم «اتفاق داستانى» كه در این كار روى نمى دهد.* سه«آبى چشمآمد و به ما پیوست،با دسته اى گل زرد.رسیدیم زودتر از ظهررفتیم روى تپه هابه دیدن آخر هاى بهارواول هاى مهمانىزیبایى تكثیر مى شدو مهربانى تقسیم.-خوشه هاى صحبت زردچیدنى بودوافق هاى رجعتآبیِ دیدنىشب را نماندیمتا رنگ هامنت چراغ ها را نكشند.»شعر «گویه دیگر‎/ 14 » به ما مى گوید كه امینى در ساخت فضا و حال و هواى شعرى كاملاً موفق است و با استفاده سهل و ممتنع از صنعت «تضاد»، هم مكان هم زمان هم حال و هوا را شكل مى دهد: «رفتیم روى تپه ها‎/ به دیدن آخرهاى بهار‎/ و اول هاى مهمانى» به نظر ساده مى رسد، نه اما آنقدر ها هم ساده نیست. این خصوصیت شعر سهل و ممتنع است كه هر مخاطبى را در این اشتباه غرق مى كند كه او هم مى تواند چنین بگوید اما در عمل، كار دشوار مى شود.امینى در این كتاب البته اندكى از حال و هواى عاشقانه كتاب هاى پیشین اش فاصله گرفته است و او را بیشتر در هیئت یك پدر، یك استاد یا یك دوست مى بینیم تا یك عاشق؛ شاید این وجه جهان امینى، رنگ و بوى كارهاى تغزلى وى را نداشته باشد اما به هر حال از توانایى و تجربه زبانى وى برخوردار است و البته نباید فراموش كرد كه حس و حال، كلید و رود مخاطب به متن است و امینى سال ها از همین كلید سود برده و با مخاطبانش محشور بوده است. با این همه شعرهایى نظیر «گویه دیگر‎/4» كه حس و حال عاشقانه اش به دوران نوجوانى امینى باز مى گردد هنوز به احساس مخاطب تلنگر مى زند و آن را به میهمانى خود فرا مى خواند: «كاشكه تو دو تا نام داشتىتا من اگر قهرى و گله اى داشتمفقطبا یكى از آن ها بودكاش كه خانه تو دو تا در داشتدرى از پیشبراى همه سلام ها و خداحافظى هاو درى از پشتفقط براى درود و بدرود منكاش كه تو هر سال یك سفر داشتىاما دو بازگشت...و چرا زودتر نگفتمكه كاش تو دو تا دل داشتىیك دل گرمبراى من و دایه اتو یك دل سردبراى پسر همسایه ات.»منبع : روزنامه ایران





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن