تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمى‏پذيرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805476261




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جوان دیندار


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جوان دیندار

مردی ثروتمند به نام نوح بن مریم ، که قاضی و رئیس بود ، در مرو می زیست . دختر زیبا و فهمیده ای داشت ، که بسیاری از بزرگان از وی خواستگاری کرده بودند و پدر ، سخت متحیر بود و نمی دانست او را به که دهد.قاضی را خدمتکاری جوان بود ، بسیار پارسا و دیندار .نامش مبارک بود و باغی داشت بسیار آباد و پر میوه . روزی به او گفت: « امسال به باغ انگور برو و از آن نگهداری کن.» خدمتکار رفت و دو ماه در آن باغ به کار پرداخت.روزی قاضی به باغ آمد و گفت :« ای مبارک! خوشه ای انگور بیاور.» جوان ، انگوری آورد ، ترش بود. قاضی گفت:« برو خوشه ای دیگر بیاور.» آورد ، باز هم ترش بود. قاضی گفت:« نمی دانم باغ به این بزرگی ، چرا انگور ترش پیش من می آوری و انگور شیرین نمی آوری؟!»مبارک گفت:« من نمی دانم کدام انگور شیرین است و کدام ترش!»قاضی گفت:« سبحان الله! دو ماه است که در این باغ ، انگور می خوری و هنوز نمی دانی کدام شیرین است؟»گفت:« ای قاضی! به نعمت تو سوگند که من هنوز از انگور این باغ نخورده ام و مزه اش را ندانم که ترش است یا شیرین!»پرسید:« چرا نخوردی؟»گفت:« به من گفتی که انگور نگاه دار ، نگفتی که انگور بخور. آیا می توانستم به تو خیانت کنم؟»قاضی بسیار شگفت زده شد و گفت:« خدا تو را بدین امانت نگه دارد.» و چون دانست که وی جوانی بسیار عاقل و دیندار است، گفت:« ای مبارک! محبت تو دردلم جای گرفت. آنچه می گویم، باید انجام دهی!»گفت: « اطاعت می کنم.»قاضی گفت:« ای جوان! دختری دارم زیبا و دانا ، که بسیاری از بزرگان ، به خواستگاری اش آمده اند ، نمی دانم  او را به که دهم. تو چه صلاح می دانی؟»مبارک گفت:« کافران در جاهلیت ، به خاندان عروس نظر داشتند. یهودیان و مسیحیان ، روی زیبا می خواستند و در زمان پیامبر ما ، دین را معیار قرار می دادند . اما امروز ، مردم در پی مال و ثروت اند. تو هر کدام را خواهی اختیار کن!»قاضی گفت:« من دین را برمی گزینم و دخترم را به تو خواهم داد که دیندار و امینی.»مبارک گفت:« ای قاضی! آخر من یک خدمتکارم ، دخترت را چگونه به من می دهی؟ آیا او با این پیوند موافق است؟!» قاضی گفت:« برخیز با من به خانه بیا ، تا چاره کنم.»چون به خانه آمدند ، قاضی به همسرش گفت:« ای زن! خدمتکار ما ، جوانی بسیار پارسا و شایسته است. دوست دارم دخترم را به او بدهم ، نظر تو چیست؟»زن گفت:« من نیز با نظر تو موافقم ، اما بگذار با دخترم صحبت کنم ، ببینم نظرش چیست؟»مادر رفت و پیغام پدر به او رسانید. دختر گفت:« چون این جوان ، دیندار و امین است ، می پذیرم و آنچه شما فرمایید ، من همان کنم و از حکم خدا و شما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم!»قاضی ، دخترش را به مبارک داد با ثروتی بسیار. پس از چندی ، خدای برترین ، به آنان پسری داد که نامش را «  عبدالله » گذاشتند. همو که بعدها به زهد ، علم و پارسایی مشهور گشته و نامش در تاریخ به یادگار مانده است.نصیحةالملوک،امام محمد غزالی /263





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن