تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805597775




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقش حضرت زينب(س) در قيام امام حسين(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نقش حضرت زينب(س) در قيام امام حسين(ع)


بسم الله الرحمن الرحيم، والحمدلله رب العالمين، و الصلوه و السلام علي سيدنا محمد و علي آله الطيبين الطاهرين.

گذشت ايامي چند از واقعه كربلا، باعث فراموش كردن بزرگي مصيبت و عبرت آموزي از پي آمدهاي آن نمي شود. واقعيت اين است كه تأثير مصيبت پس از وقوع آن، بيشتر از احساس مصيبت، پيش از وقوعش است. افزون بر اين معمولاً پي آمدهاي ستيز و فداكاري پس از پايان نبرد آشكار مي شود.

روز عاشورا امام حسين (ع) و مردان همراهش، حتي جوانان و پاره اي از خردسالان نيز كشته شدند. بنابر آنچه در كتب تاريخ آمده است، در خيمه ها و اهل بيت امام حسين تنها دو مرد زنده ماندند: شخص اول علي بن الحسين، امام زين العابدين بود. او بيمار بود و گمان بردند كه او در حال احتضار است، و عمر او ديري نمي پايد. او را رها كردند، و نيازي به كشتن او احساس نكردند؛ زيرا گمان كردند كه او خود خواهد مرد.

جوان ديگري كه به شكل شگفت انگيزي از مرگ نجات يافت، حسن مثني، فرزند امام حسن بود. او به شدت جراحت ديده بود، و در ميان كشته شده ها بر زمين افتاده بود، بي هيچ حركتي يا نشاني از حيات.

پس از آن كه شعله هاي آتش نبرد فرو نشست، و خواستندكشته شده ها را به خاك بسپارند، او را زنده يافتند. درمانش كردند و بدين ترتيب او در چادر و ميان اسرا ماند. در برخي كتب مقاتل رويدادهايي از او در مجلس ابن زياد و يزيد و همچنين در راه آمده است. اما غير از اين دو، همه كشته شدند، و نقش اصلي براي به سرانجام رساندن رسالت امام حسين بر دوش حضرت زينب (س) باقي ماند، و او اين وظيفه دشوار را به بهترين شكل ممكن به انجام رساند.

بي شك او به همه مصيبت هايي كه در روز عاشورا امام حسين به چشم ديد، دچار شد، و افزون بر آن او مصيبت از دست دادن امام حسين را نيز لمس كرد. اما در وراي اين مصيبت ها او وظايفي داشت.

نخستين آنها پاسداري از عزت امام حسين و نماياندن او به عنوان مظهر قدرت است، نه اين كه آن را ناتوان، ترسو و ضعيف نشان دهد. چنان كه پيش از اين گفته ام، امام حسين با فداكاري هاي گوناگون يارانش، و با آماده ساختن زنها، خصوصاً حضرت زينب، براي رويارويي با اين مصيبت ها، زمينه را براي اين مسأله فراهم كرد، تا در چهره آنان نشاني از ناتواني و خواري نمايان نشود و فرياد و ناله و شيون نكنند. اين گونه مسائل ابداً در كربلا نبود. امام حسين نيز در روز عاشورا بر اين امر تأكيد داشت. يعني در روز عاشورا، ياران امام حسين براي مرگ پيش دستي مي كردند. شاعر نيز چنين وصفشان مي كند:

لبسوا القلوب علي الدروع كأنما يتهافتون علي ذهاب الانفس

(قلب ها را بر روي زره نهاده بودند،گويي براي مرگ از يكديگر پيشي مي گيرند.)

آنها بر مرگ پيشي مي گرفتند، گويي به برترين جاها و زيباترين آرزوها مي رسند. خاندان حسين (ع) اين گونه بر يكديگر سبقت مي گرفتند و هر كدام از آنها با اصرار و پافشاري مي خواست در برابر دشمن، بدون توجه به مرگ و با شجاعت بايستد. اين همه، هدفمند بوده است، تا در تاريخ روشن شود كه راه راست و اثر ايمان و معناي عزت و بزرگي چيست. امام حسين(ع) شخصاً به اين مسأله به خوبي توجه داشت: همچون ناتوان در صحنه ظاهر نمي شد. بر فرزندان نمي گريست، و براي كشته شدگان مويه نمي كرد. در برابر دشمنان و غمها و مصيبت ها ناتواني نشان نمي داد. سخن معروف درباره او را شنيده ايد: «فوالله ما رأيت مكسوراً قط قد قتل ولده و اهل بيته، أربط جأشاً ولا أقوي جناناً من الحسين» (به خدا سوگند هرگز شكست خورده اي را نديدم كه فرزندان و خاندانش كشته شده باشند، و مصمم تر و استوارتر از حسين باشد.در اين عبارت آنچه نمايان است، اراده، استواري، روشنايي در چهره و صلابت در موضع است. پس از همه اين مصيبت ها باز هم همان موضع را، به روشني نزد بانوان در همه شرايط اين ايام و مصيبت ها، مي بينيم؛ يعني موضع قدرت و بي توجهي و بي اهميتي به مرگ، جراحت و تشنگي و دشمن.

لشكريان عمر سعد، اجساد ناپاك سپاه خودشان را دفن كردند، و اجساد امام حسين(ع) و خاندانش و يارانش بر زمين ماندند. هنگامي كه بر آن شدند از كربلا به كوفه بروند، خاندان امام حسين، زنان و مادران و خواهران را از كنار قتلگاه و كشته شدگان گذارندند. يعني كوشيدند تا آنچه در نبرد براي كشته شدگان اتفاق افتاده بود، آشكار سازند. چرا اين كار را كردند؟ براي اينكه آنچه را امام حسين(ع) بدان مي انديشيد، بي ثمر سازند. امام حسين مي خواست در زندگي و پس از مرگش نيز با قدرت ظاهر شود، اما آنها مي خواستند كه حسين را پيش و پس از مرگش ناتوان نشان دهند. مي خواستند زنان را در برابر اجساد بياورند، تا آنها بگريند، غمزده شوند، ناله كنند، و عجز و ضعف در آنها ظاهر گردد.

اين صحنه دلهره آور را تصور كنيد. زنان و فرزندان را در برابر اجساد آورده اند، هر يك از زنان برادر، همسر يا فرزندي در ميان كشته شدگان دارد، اما گريه نمي كند. آنها وظيفه داشتند كه از زينب پيروي كنند. حضرت زينب سرور آنها بود، پس در همه امور از او پيروي مي كردند.

پشت سر حضرت زينب مي رفتند. حضرت زينب، در جلوي آنها به جسد پاره پاره امام حسين(ع) رسيد، جسدي كه حتي يك عضو سالم در آن ديده نمي شد. اما با اين حال جسد پوشيده از تير و شمشير و نيزه و سنگ بود؛ آنچنان كه چيزي از آن پيدا نبود. نيازي نيست تاريخ اين حوادث روشن را به ما بگويد. زينب آمد و نزديك حسين ايستاد و سنگ ها و نيزه ها و شمشيرها را كنار زد و با دو دستش جسد امام حسين را بلند كرد و گفت: «اللهم تقبل منا هذا القرباني.»(خداوندا اين قرباني را از ما بپذير).

اين قهرماني را تصور كنيد. حسين براي زينب(س) همه چيز است. بزرگان، قهرمانان و كوهها در برابر اين صحنه ناتوانند، اما زينب ابداً چنين نيست: «اللهم تقبل منا هذا القربان.» (خداوندا اين قرباني را از ما بپذير).

با اين سخن، حضرت زينب اعلام داشت كه اين كار به اراده و خواست خودمان بوده است، نه اين كه بر ما تحميل شده باشد. هيچكس نگفت بياييد و كشته شويد. هيچكس نگفت كه برخيزيد و هيچكس از ما اين كار را نخواست. ما با آزادي كامل آمديم و آن را برگزيديم. آنچه بدست آورديم، نتيجه خواست و اراده خودمان است. ما حسين را براي دين خدا قرباني كرديم و از خدا مي خواهيم كه اين قرباني را از ما بپذيرد، و چيزهاي ديگر، اصلاً مهم نيست. چنان كه در مجلس ابن زياد وقتي از او مي پرسد چگونه يافتي آنچه را خداوند با برادرت كرد؟ گفت: «والله ما رأيت الا جميلا، هؤلاء رجال كتب الله عليهم القتل فبرزوا إلي مضاجعهم» (به خدا سوگند، جز زيبايي چيزي نديدم.

آنان مرداني بودند كه خداوند مرگ را برايشان مقدر كرده بود و به سوي آرامگاهشان رفتند). بي شك پس از اين موضع حضرت زينب در برابر شهادت سرور كشته شدگان و سيد شهدا، ديگر زنان تكليف خود را در برابر شهداشان دانستند. چرا كه هنگامه ناله وشيون و اظهار ناتواني نبود، بلكه زمان قدرت و صلابت بود و بايد به جهانيان اعلام مي شد كه ما به اينجا آمديم و مي دانستيم چه رخ خواهد داد. با آسودگي آن را اراده كرديم و به سوي آن گام برداشتيم و تلاش كرديم و از خداوند مي خواهيم كه آن را از ما بپذيرد. و اگر كارزار، بيش از اين فداكاري مي خواهد، ما آماده ايم. بنابراين نقش حضرت زينب، اين است كه رسالت امام حسين و حضور عزتمندانه و شرافتمندانه اش را در نبرد تمام سازد.

من به آنچه از ناتواني ها و شيون ها و ناله هاي امام حسين يا زنان و يا خاندان امام حسين(ع) نقل و خوانده مي شود، اعتقادي ندارم. به هيچ عنوان به اين مسائل اعتقاد ندارم. اميدوارم اين مسائل مطرح نشود، چرا كه اين مسايل منحرف كردن حركت امام حسين و مأموريت او است. هرگز نشاني از نشانه هاي سستي در حسين پديدار نشد، نه بر او و نه بر ياران و زنانش. اين رسالت بزرگي بود كه حسين آن را به انجام رساند. و كاري بود كه حضرت زينب نيز در ميان زنان انجام داد. و سپس، حضرت زينب، نقش مهم ديگري نيز به عهده گرفت و آن چيرگي بر توطئه بني اميه بود. آنها مي خواستند امام حسين را بكشند، بي آن كه كسي خبردار شود.

پس از آن كه مسلم بن عقيل به قتل رسيد و كوفيان به عهدشان خيانت كردند و بيعت را شكستند، به سپاه ابن زياد پيوستند. بنابراين كوفه محل دوستداران حسين نبود، بلكه صحنه اي براي دشمنانش بود. چرا حسين را آزاد نگذاشتند تا وارد كوفه شود؟ دليل اين كار چه بود؟

براي اين كه حسين بيرون از كوفه كشته شود، حر را با سپاهي فرستادند تا در وسط صحرا جلودار حسين شود. سپس او را از كوفه و همه مراكز مهم مسلمين دور كردند، تا كشته شود و كسي آگاه نشود. اين نقشه آنان بود و براي همين بود كه همه مردان را كشتند. درباره امام سجاد گفتند: «اقتلوا هذا ولا تبقوا من اهل هذا البيت باقيه»(او را بكشيد و كسي را از اين بيت زنده نگذاريد.)

تلاش آنها بر اين بود، مي گفتند در صحرا توفان ها مي آيد، شن ها را با خود مي برد، و اجساد را مي پوشاند، و هيچكس خبردار نخواهد شد. سپس امور را براي مردم وارونه جلوه مي دهند و مي گويند: «خوارج را كشتيم». رفتار خوارج بدترين اثر را بر مردم گذاشته بود، چرا كه مردم خوارج را وسيله اي براي هرج و مرج و پاره پاره كردن امت و فتنه انگيزي ميان مردم مي دانستند. از همين رو ممكن نيست كسي خوارج را دوست بدارد. وقتي گفته شود خوارج، گويي همه چيز پايان يافته. اين حرف وسيله اي براي تبليغات و پنهان سازي و دور ساختن نبرد از مراكز اسلامي بود.اينها مسائلي اساسي است براي پنهان كردن قتل حسين و پايان دادن و خلاص شدن از همه چيز. اما چه كسي اين توطئه را خنثي كرد؟ زينب، سلام الله عليها. زيرا پس از نبرد، آن را براي مردم و در مراكز اسلامي بازگو كرد؛ در كوفه، در راه، در شام و در همه جا. چگونه توانست اين مأموريت را انجام دهد. كوفه علي را مي شناسد. كوفه صدا علي را مي شناسد. كوفيان آمدند تا خوارج و اسرا را تماشا كنند. ناگهان صداي بلند علي را شنيدند. از شهادت امام بيش از بيست سال نگذشته، و بسياري از مردم علي را مي شناسند و هنوز او را، روز و شب، در خانه هاشان ياد مي كنند. امام را مي شناسند، صداي او را شنيدند و با صدا انس پيدا كردند و دانستند كه صداي علي از همين صداست. اين صدا از كجاست؟

گفتند از زني كه مي گويند «خارجي» است. و زماني كه از او خواستند تا سخن بگويد، ديدند كه با راويان مقاتل با زبان علي سخن مي گويد.

در اين لحظه بود كه دريافتند كساني كه آنها را كشتند، همان فرزندانشان هستند؛ آنها را فرستاده بودند تا پيروز شوند و دين خدا را ياري رسانند. آنها رفتند و فرزند دختر رسول خدا و خاندانش را كشتند. آنها بر اثر كارزار همسران و برادران و فرزندان خودشان كشته شدند. در اين هنگام ناله ها و گريه ها را آغاز كردند. حضرت زينب(س) براي آنها سخن گفت؛ نفس ها در سينه حبس شد و سكوت همه جا را فراگرفت، حتي زنگ چارپايان نيز از حركت افتاد. مردم شيون و زاري آغاز كردند. پس از اين، در آن خطبه معروف صحنه ماجرا را براي آنها به تصوير كشيد.

نتيجه آن شد كه تا زنيب وارد كوفه شد و يك يا دو روز در آنجا ماند، كار انجام گرفته براي همه كوفيان روشن شد؛ قضيه كشتن حسين و آنچه رويداده بود و چگونگي آن و جزئيات تجاوزها و همه چيز. زينب بدينسان از شهري به شهر ديگر مي رفت.

چرا از شهري به شهر ديگر مي رفت؟ شما مي دانيد كه در گذشته كاروان نمي توانست زمان زيادي در بيابان به مسيرش ادامه دهد. زيرا اسبان و قاطران و امكانات حمل و نقل توانايي نداشتند كه مثلاً پانصد كيلومتر در بيابان بروند. از همين رو ناچار بودند كه از راههايي بروند كه از شهرها و روستاها مي گذشتند. بنابراين اسرا را از راهي كه در آن ساكناني بودند، گذراندند. يعني از شهري به شهري و از روستايي به روستايي، و آنها را مستقيماً از نجف به شام نبردند.

در هر شهري كه وارد مي شدند، همان قصه تكرار مي شود: زينب سخن مي گويد و مردم جمع مي شوند و از او مي پرسند: چه اتفاقي افتاد؟ تو كيستي؟

اين كار تا شام ادامه يافت. در شام نيز همان اتفاق افتاد. با اولين خطبه اي كه زينب در قصر يزيد گفت، همه چيز روشن شد، تا جائي كه همسر يزيد با پيراهنش خود را پوشاند و از قصر بيرون رفت و پافشاري كرد تا زينب و خاندان حسين وارد قصر شوند. جنبش از خانه يزيد آغاز شد. چه كند؟ آيا مي تواند همه را بكشد؟ هر كجا كه اين بانو مي رود، مردم به جنبش مي افتند و آنچه رخ داده بر مردم آشكار مي شود. در اندك زماني، همه جهان اسلام و همه امت از ماجرا آگاه شدند. و پس از اين بود كه امت دانست كه خودش مسئول است و مقصر. بايد گناهش را جبران كند و از آن توبه. بنابراين، نخستين وظيفه حضرت زينب، پاسداري از شرافت و عزت پس از شهادت امام حسين است، و پس از آن به سرانجام رساندن رسالت امام حسين (ع)، و رساندن خبر مصيبت ها و رخدادها به قلب جهان اسلام. در حالي كه بني اميه مي كوشيدند آنها را در بيابان دفن كنند.

پس از مصيبت امام حسين (ع) و پايان رسالتش، نقش قهرمانانه حضرت زينب در برابر ماست. ما به اين زن احترام مي گذاريم و او را بزرگ مي داريم. اين خانم ، كاري را صورت داد كه مردان و قهرمانان بزرگ از انجام آن ناتوانند.

علاوه بر اينها يك تجربه شكوهمند و تابناك، و واقعه اي عبرت آموز در برابر ماست و در مي يابيم، همان گونه كه مرد مي تواند حسين باشد، زن مسلمان نيز مي تواند زينب باشد. اگر امام حسين نمونه اي است براي قهرمانان و كمالي است براي مردان. زينب نيز نمونه اي است براي زنان. آنچنان كه مرد مسلمان مي تواند قهرمان و مجاهد باشد، زن مسلمان نيز مي تواند قهرمان و مجاهد باشد. آنان هر دو نياز به ايمان و ايستادگي و احساس قرب به خدا دارند، تا نترسند و اندوه نداشته باشند: «ألا إن اولياء الله لاخوف عليهم و لا هم يحزنون».(62:10)(آگاه باشيد كه بر دوستان خدا بيمي نيست و غمگين نمي شوند).

اين واقعه در برابر ماست و ما به سخني از سخنان امام حسين، هنگامي كه از مكه خارج شد، توجه مي كنيم: «لم اخرج اشراً و لا بطراً و لاظالماً و لا مفسداً، اريد الاصلاح في امه جدي ما استطعت، اريد لامر بالمعروف و النهي عن المنكر» (به خدا سوگند از روي سرمستي، طغيانگري، ظلم و فساد قيام نكردم. اصلاح در امت جدم راهر اندازه كه در توانم باشد، خواستارم. مي‌خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم ). رسالت حسين و هدف حسين و شهادت حسين در اين سخن خلاصه مي شود. در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا امت جد حسين، فقط در عصر امام حسين بودند، و آيا آن امت پايان يافتند يا هنوز هستند؟ آيا امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح مردم، مخصوص ايام امام حسين بود و پايان يافت، يا اين كه ما نيز از آن امت هستيم؟ ما نيز به اصلاح نيازمنديم، و به امر به معروف و نهي از منكر. طبيعتاً اين كار هميشگي است. پس ما هنوز در شرايط مناسب براي تحقق اهداف امام حسين هستيم. به سخن ديگر امام حسين در زمان خودش كشته شد تا ما را امروز، اصلاح، امر به معروف، و نهي از منكر كند.

پس در زمانه ما و بنا بر تجزيه و تحليل خود او، اگر منكر ترك شود، و به معروف عمل، و جامعه اصلاح؛ امام حسين به هدفش از شهادت رسيده است. و امروز هر اندازه كه معروف ترك شود و به منكر عمل، و ميان مردم فساد اشاعه يابد، بدين معناست كه در اين برهه از زمان و اين نسل از امت، خون امام حسين را به هدر داده است. آيا مي شنوي؟ اي كسي كه براي امام حسين اندوهگين هستي و بر امام حسين گريه مي كني، امروز هر چه فساد بيشتر شود و اصلاح جامعه كمتر، كمكي است براي به نابودي كشاندن اهداف امام حسين. اهدافي كه امام حسين براي آنها كشته شد.

پس امروز و در اين شرايط بزرگداشت شعاير و گوش فرا دادن به گريه، تنها وظيفه ما نيست، بلكه آنچه بر ما واجب است، ياري رساندن به امام حسين در اهدافش است. او خود به اين اهداف تصريح كرده است: «إنني ما خرجت أشرا ولابطراً». اين كار براي پيروزي بر كسي يا براي كسي نبود، تا بگوييم تمام شد و ما راحت شديم.

هرگز چنين نيست، بلكه رسالتي را كه امام حسين آن روز هدف قرار داد، امروز نيز برجاست؛ زيرا كه امت بر جاست. پس ما به جاي آن كه امروز بگوييم و آرزو كنيم كه: «ياليتنا كنا معك فنفوز فوزاً عظيماً»(كاش با تو بوديم تا به سعادتي بزرگ نائل مي شديم)؛ مي توانيم او را ياري كنيم و او را در برابر دشمنش قدرتمندتر، و اهدافش را محقق سازيم. اين كار شدني است و در برابر ماست.

حالا خود دانيد اي مؤمنان، توجه به خود كنيد كه نبرد برپاست. به اعمال و رفتار خودتان و فرزندانتان و زندگيتان و زنانتان و واجباتتان و محرماتتان توجه كنيد و هوشيار باشيد، و هر آنچه خود مي خواهيد، برگزينيد.

الله سبحانه و تعالي يهدينا سواءالسبيل و غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم.





يکشنبه|ا|27|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن