تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820327924




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قصه پرغصه زندانيان جرايم مالي غيرعمد


واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: قصه پرغصه زندانيان جرايم مالي غيرعمد
اواخر آذرماه شبكه سوم سيما اقدام به پخش مستندي با عنوان «مكث» كرد كه در آن مستند شرح حال برخي از زندانيان جرايم غيرعمد كشور به تصوير كشيده شده بود. در ابتداي فيلم تذكر داده شد كه «در اين مستند تلاش شده است صرفا شرح حال افرادي به تصوير كشيده شود كه به دلايلي چون بدهكاري و ناتواني در پرداخت ديه و ساير محكوميت هاي مالي غيرعمد و غيركلاهبرداري و تصادفات، عمر خود را در زندان ها و ندامتگاه هاي مختلف كشور سپري مي كنند. در حالي كه وضعيت خانواده هاي آسيب ديده و داغدار آن ها شرح حال ديگري است.»

نوشتار حاضر متن تنظيم شده اين مستند تلويزيوني است كه بدون هر گونه دخل و تصرفي شرح حال تعدادي از زندانيان جرايم مالي غيرعمد گزارش شده است.

بي قراري كودك در آغوش مادر زنداني اش

در ابتداي مستند «مكث»، ملاقات زندانيان زن پخش مي شود. پسربچه اي كوچك كه حدودا ۲ ساله به نظر مي رسد، به ديدار مادر زنداني اش رفته است. پسربچه به شدت بي قرار است و در آغوش مادر گريه مي كند. مادر هم كه انگار حالش از فرزندش بدتر است، اشك مي ريزد.

يك پسربچه حدود ۲ سال، مادرش را مي خواهد و به عاطفه و آغوش او بيش از هر چيز ديگري نياز دارد. او قانون و جرم غيرعمد و مالي را متوجه نمي شود. در اين سن حساس فقط آغوش گرم مادرش را مي خواهد.

پس از پخش اين صحنه هاي رقت انگيز، دوربين به قسمت بانوان بازداشتگاه اوين مي رود. چند خانم جوان كه به خاطر جرايم مالي غيرعمد در زندان به سر مي برند، به طور مختصر علت زنداني شدن شان را شرح مي دهند.

به عنوان نمونه خانمي مي گويد: 1۳ ميليون تومان از شخصي قرض گرفتم اما به بيكاري خوردم و نتوانستم پول او را پس بدهم. او هم از من شكايت كرد و به زندان افتادم.

زن ديگري مي گويد: يك منزل مسكوني داشتيم كه آن را فروختيم اما چون پولي نداشتيم كه آن را سند بزنيم، ۱۵ فروردين مرا دستگير و زنداني كردند.

در ادامه مستند «مكث»، دوربين سراغ زندانيان مرد جرايم مالي غيرعمد مي رود. يكي از آن ها پسري ۲۳ ساله و متولد سال ۶۷ است كه تصادف كرده است. اما به علت اين كه گواهي نامه رانندگي نداشته به زندان افتاده و يك سال و دو ماه است كه پدر و مادرش را كه در اسلامشهر زندگي مي كنند، نديده است. دردناك تر از همه مرد جواني است كه پس از برگشتن از سربازي در حالي كه فقط ۲۰ سال داشته به زندان افتاده است و اكنون ۳۳ سال دارد. اما چهره اش او را حداقل ۵۰ ساله نشان مي دهد.

به خاطر ۹ ميليون وام

دختر جواني كه بيست و چند ساله به نظر مي رسد چهره اش گرچه شطرنجي شده است اما از صدايش مي توان حدس زد كه كمتر از ۳۰ سال دارد. او ماجراي تلخ زنداني شدنش را براي بينندگان تلويزيون چنين شرح مي دهد:

- چي شد كه زندان افتادي؟

۹ ميليون تومان وام گرفته بودم كه نتونستم اقساط اون رو بپردازم، برادرم هم فوت كرد، به خاطر همين زندان افتادم.

- براي چي وام گرفته بودي؟

براي وديعه پول پيش خانه.

- وقتي وام گرفتي درآمدي داشتي كه بتواني اقساطش رو پرداخت كني؟

من اون موقع با برادرم و پدرم زندگي مي كردم، البته پدرم از كارافتاده بود. من و برادرم كار مي كرديم ولي برادرم فوت شد و من نتونستم اقساط رو بپردازم. حتي پول اجاره رو نمي توانستم پرداخت كنم. به طوري كه ۹ ميليوني رو كه به عنوان پول رهن داده بوديم وقتي مي خواستيم پس بگيريم، دو ميليون و ۳۰۰ تومان باقي مونده بود چون صاحب خانه بابت اجاره كم كرده بود. وقتي برادرم فوت شد مهلت خواستم، مهلت هم دادند ولي باز نتوانستم اقساط رو پرداخت كنم. به خاطر همين سفته هام رو اجرا گذاشتند و من هم زندان افتادم.

- چند وقته زندان هستي؟

الان ۶ ماه تمام شده، وارد ماه هفتم شده.

- زندان چه طور مي گذره؟

خيلي سخت، با دلتنگي مي گذره، من هيچ كس را تو اين دنيا ندارم فقط پدرم رو دارم. مي ترسم وقتي اين جا هستم اون رو هم از دست بدهم، او ن هم الان جايي نداره. شب ها توي ماشين مي خوابه، همه اش نگرانم، مي ترسم او رو هم از دست بدم، فكر مي كنم اگه بيرون بيام خودم مي رم كار مي كنم و مي تونم با پدرم زندگي خوبي داشته باشيم. اما اين جا خيلي تنهام، چه اميدي مي تونم به زندگي داشته باشم وقتي برادرم را كه دوست داشتم فوت شده، نتونستم درسم رو ادامه بدم، خونه و زندگي خوبي نداريم و خيلي چيزهاي ديگر، با اين همه مسائل چه اميدي به ادامه زندگي مي تونم داشته باشم.

- شما الان چه آرزويي داري؟

آزادي، همين كه آزاد بشم بزرگ ترين آرزوي منه تا پيش پدرم بر گردم. آرزوي شبانه روزي ام آزاد شدنه، وقتي نماز مي خونم، دعا مي كنم كه زودتر آزاد بشم و پيش پدرم برگردم.

گواهي نامه موتور نداشتم

پس از زندان اوين تهران، دست اندركاران مجموعه مستند «مكث» براي پي گيري ماجرا به شهرهاي مختلف كشور سفر مي كنند. ازجمله به زندان مركزي اصفهان مي روند. در اين زندان مردي ۴۵ ساله اي به نام غلام كه تصادف او موجب قتل غيرعمد مردي سي و چند ساله شده است، به سوالات گزارشگر فيلم پاسخ مي دهد .

آقا غلام زن و بچه هم داري؟

بله همسر و ۳ فرزند دارم

جرم شما چيه؟

تصادف منجر به فوت

بيمه نامه نداشتي؟

چرا بيمه داشتم ولي چون گواهي نامه موتور نداشتم، بيمه به من تعلق نگرفت

چه طور تصادف كردي؟

داشتم از ميدان حسن آباد(اصفهان) به سمت بهارستان مي رفتم كه يك قسمتي از راه رو خلاف رفتم ايشون از پشت ماشين بيرون اومد و من با او تصادف كردم. بعد پنج ، شش روز ايشون فوت شد.

مرد بود؟ زن و بچه هم داشت؟

بله مرد بود و زن و بچه هم داشت. يك بچه كوچيك داشت كه هم سن و سال پسر كوچك خودم بود. بچه اش رو كه تو دادگاه ديدم، حال بدي داشتم مثل آدم هاي رواني شده بودم. خودم رو جاي خانواده او گذاشتم.

به نظرت جاي اون ها بودن چطوريه؟ چه طعمي داره؟

خيلي سخته !خيلي! من الان ۴ ساله بالاي سرزن و بچه هايم نيستم. همه زندگي ام رفته، ديگه هيچي ندارم، الان كميته امداد خانواده ام را تحت پوشش خودشون گرفتند.

اسم پسر كوچيكت چيه؟

سينا

چند وقته كه سينا رو نديدي؟

الان سه ماهه كه از مرخصي اومدم و خانواده مو نديدم

چرا؟

چون توانايي مالي مون ضعيفه،اون ها از اون جا (شهري در اطراف اصفهان) بخوان بيان اين جا ، حداقل بايد ۲۰ تا ۳۰ تومن كرايه ماشين بدن و اين براشون سخته.

پسرم سوم راهنمايي بود ، حالا كنكورشم داده

سينا كوچيك بود كه من اومدم زندان الان ۴ سالش شده، دوست داشتم كنار بچه ام بودم.اون بغل خودم بود... نمي دانم...(گريه مي كند) ميگه بابا دلم برات تنگ مي شه شب ها خوابتو مي بينم، شب ها كتت رو مي گذارم رو سرم و بو مي كنم.

خانمم مي گه، بچه كت تو رو بو مي كنه و مي گه بوي بابا رو ميده.

پسر بزرگم سوم راهنمايي بود كه من اومدم اين جا. پريشب زنگ زد و گفت: بابا كارت دارم، گفتم چي،گفت كنكور دادم تموم شد هق هق گريه مرد بلندتر مي شود

حبس واقعي رو خانواده هاي ما تحمل مي كنن

زنداني اصلي رو خانواده هاي ما مي كشند، حبس واقعي رو اون ها تحمل مي كنن من اين جا صبح بيدار مي شم مي رم سر كار خياطي، نه اذيت مي شم نه كسي آزارم مي ده، ناهار و شامم رو مي خورم و مي خوابم ، ولي اون ها دارن عذاب مي كشن، من مي دونم بچه من الان كنكور شركت كرده. همه اش براش هزينه داره و خب خانواده اين رو ندارن و سخت شونهمرد به فكر فرو مي رود

چقدر بايد ديه بدي؟

ديه كامله ۴۳ ميليون بود الان به نظرم بيش تر شده، اميدم به خدا و بعدهم به ستاد ديه است، مي گم شايد بتونن كاري بكنن و گرنه كسي رو ندارم كه دنبال كارم باشه مثل من توي اين زندان زيادند خواهش مي كنم اگر مي تونن كاري واسه ما انجام بدن، نه به خاطر خودمون، به خاطر زن و بچه هامون كه حبس واقعي رو اونا مي كشن.

زندان است ديگر... آدم پير مي شود

زندان اردبيل يكي ديگر از ندامتگاه هايي است كه دوربين «مكث» سراغ آن مي رود در اين بخش وضعيت جواني را در قاب دوربين مي آورد كه حال و روز او دل هر انساني را به درد مي آورد او متولد ۵۷ است و ۳۳ سال دارد زماني كه اين جوان تازه از سربازي برگشته بود در اثر يك تصادف، كودك ۲ ساله را زير مي گيرد.

او از آن سال تاكنون در زندان است و محاسن و موهايش كاملا سفيد شده است. طوري كه گزارش گر «مكث» وقتي سن او را مي پرسد و او مي گويد: «۳۳ سال دارم» گزارش گر به شدت متعجب مي شود و مي گويد: من فكر مي كردم شما، بايد حداقل ۵۰ سال داشته باشي.

شما چند سال داري؟

سي و سه سالمه.

ولي محاسنت كاملا سفيد شده؟ من فكر كردم حداقل ۵۰ سال داري؟

زندان است ديگر! آدم را پير مي كند.

سختي زندان، دوري خانواده، مشكلات خانواده، پدر و مادر پيرم كه من سرپرست اون ها بودم و ... حتي ملاقات كننده هم ندارم.

چرا ملاقاتي نداري؟

پدر و مادرم پيراند سرپرست شون من بودم كه منم افتادم زندان

زن و بچه هم داري؟

نه خدمتم كه تموم شد تصادف كردم اومدم زندان.

چه طوري تصادف كردي؟

تو كوچه با ماشين دنده عقب مي رفتم كه بچه يك و نيم ،دو ساله را كه با دوچرخه تو كوچه اومده بود رو زير گرفتم و اون فوت شد .

چه سالي اين اتفاق افتاد؟

26/2/82

يعني از سال ۸۲ تا حالا توي زندان هستي؟

بله آقا از اون زمان زندانم . اول زندان قصر بودم حالا هم اومدم اين جا.

اون زمان از خيلي از قوانين رانندگي خبر نداشتم البته زياد هم سخت نمي گرفتن، يك ماه بعد از تصادفم تازه فهميدم ماشينم بيمه نداشته

چه قدر بدهكاري؟

الان ميگن ديه ۹۰ ميليون شده بدهي ما هم شده ۹۰ ميليون

كسي رو داري كه بهت كمك كنه؟

نه!من سرپرست پدر و مادرم بودم عمو و دايي هم ندارم.

آخرين بار كي با پدر و مادرت صحبت كردي؟

نمي دانم كي بود امروز چند شنبه است؟

امروز ۱شنبه است.

خب من پريروز تلفني باهاشون صحبت كردم.

اون ها چه كار مي كنند؟

تحت پوشش كميته امدادند

روزهاي زندان خيلي تلخه

چه آرزويي داري؟

(با حزني عميق و جگرسوز و با لهجه تركي پاسخ مي دهد) زماني كه تصادف كردم هنوز ريشم كامل در نيومده بود، دو، سه سال بعد زندان متوجه شدم كه محاسنم سفيد شده، حالا آرزوم اينه كه همه آزاد بشن روزهاي زندان خيلي تلخه دعا مي كنم هيچ كس روزهاي تلخ و سخت زندان رو نبينه، آرزو دارم خدا يك بار ديگه به من عمر بده تا به پدر و مادرم خدمت كنم. از وقتي سربازيم تموم شد، براشون كاري نكردم، حسرتم شده كه بهشون خدمت كنم، جدايي درد سختيه خدا هيچ كس رو از پدرو مادرش جدا نكنه.

دلتنگي هاي زن جوان در زندان مركزي مشهد

زندان مركزي مشهد يكي ديگر از مكان هايي است كه زن جواني به خاطر بدهكاري و مسائل مالي روزهاي جواني اش را در آن سپري مي كند.

شما ازدواج كرديد؟ همسر و فرزند هم داريد؟

بله يك پسر ۱۳ساله دارم. با همسر و مادرم زندگي مي كنم چون پدرم فوت شدند مادرم با ما زندگي مي كنند.

زندان چه طوره؟

خيلي سخت، دعا مي كنم زودتر آزاد بشم برگردم دست و بالم باز بشه ، بتونم قرضم رو پس بدم.

دوري از پسرتون براتون سخت نيست؟

(زن به گريه مي افتد) روز جمعه زنگ زدم خونه نبود، با پدرش رفته بود فوتبال خيلي براش گريه كردم، باورتون ميشه يك هفته است صداي بچه مو نشنيدم ۱هفته است از بچه ام بي خبرم، من اصلا هيچ وقت نمي تونستم ازش جدا بشم. ولي الان ازش جدا شدم، يك تجديد داشت.

قرار بود بره امتحان بده نمي دونم رفته نرفته (دلشوره زن بيشتر مي شود) تو خونه تنهاست نمي دونم چكار كنم، نمي تونم تحمل كنم، اين جا خيلي دلگيره، آدم اين جا خواب به چشمش نمياد، خيلي سخته، خيلي سخت مي گذره، نمي دونم چكار كنم (گريه زن ادامه دارد)

زندان اوين تهران

پسر جواني تعريف مي كند كه به علت نبود نور كافي در كيلومتر ۱۸ جاده قديم تصادف كرده و متاسفانه طرف مقابل فوت شده كه ديه او ۴۵ميليون است، مي گويد نمي داند تا كي در زندان بماند.

زن سرپرست خانوار در زندان

زن ميانسالي كه ۴۰، ۴۵ ساله به نظر مي رسد و سرپرست خانوار است و يك دختر هم دارد اما سال هاست كه در زندان به سر مي برد. علت زنداني شدنش را اين گونه توضيح مي دهد

به چه جرمي زندان هستيد؟

سال ۸۲ خانه ام خراب شد، ۴ دانگ خانه مال ما و ۲ دانگ آن هم از جاري من بود. خانه با يك حادثه ريزش كرد و خراب شد. اون قسمت كه مال ما بود كلا فرو ريخت كه در اثر آن، ۳ تا از بچه هاي مستاجر كه در خانه بودند فوت شدند.

شما خودتون هم فرزند داريد؟

بله، يك دختر دارم كه چون قيم او هستم، محكوم به ديه شدم، اگر قيم او نبودم، با من كاري نداشتند.

اگر دخترتون بزرگ تر بود او هم زندان مي افتاد؟

بله.

- خب اين كه براي شما راحت تر بود؟

نه نه، اصلا! من خودم رو به آب و آتش مي زنم و از جواني ام گذشتم به خاطر دخترم.

حالا ديه شما چقدره؟

دو تا ۶۰ ميليون بايد بدهم.

يعني فوت شده ها ۲ تا پسربچه اند؟

نه، ۱ پسر و ۲ دخترند كه در مجموع ديه آن ها ۱۲۰ ميليون مي شه.

خب چرا ديه رو نمي ديد تا بيرون بريد؟

زن با دل شكستگي و بغض در گلو جواب مي دهد! چون ندارم كه بدم از كجا بايد بياورم.

فك و فاميل تون چي؟ آن ها ندارند؟

تمام فاميل من ۴ تا برادرم هستند كه يكي از آن ها تحت پوشش بهزيستيه كه سه تا هم بچه داره و حقوقش كفاف زندگي خودش رو هم نمي كنه. برادر بزرگم زندگي رقت باري داره، خودش هم چيزي نداره. بابام تازه ۲ ماهه كه فوت شده. يك خواهر دارم كه ازدواج نكرده و هنوز تو خانه پدرمه. برادر و خواهرهاي من همه دارايي شان رو هم براي من جمع كنند يك ميليون تومن بيشتر نمي شه.

الان دوست داري با كي صحبت كني؟ فكر كن كسي را كه دوست داري پشت خط تلفنه به او چي مي گي؟

زن دردمندانه گريه مي كند و مي گويد به دخترم مي گم گريه نكن عزيزم انشاءا... خيلي زود بر مي گردم، خداحافظ.

قصه پر غصه زندگي جوان 23 ساله

پسر جواني كه متولد سال ۶۷ است و فقط ۲۳سال دارد يكي ديگر از سوژه هاي تلخ مستند «مكث» است.

چي شد كه زندان اومدي؟

من تازه موتور خريده بودم كه كار كنم تا بعد كه ياد گرفتم برم گواهي نامه بگيرم چون گواهي نامه نداشتم تازه هم از سربازي برگشته بودم. رفيقمون گفت بيا بريم پليس به علاوه ده ، تا من مدارك خدمت سربازيم رو بدم و كارهاي سربازي ام رو انجام بدم. ما هم با موتور رفتيم وقتي كارامون رو انجام داديم داشتيم برمي گشتيم يه ماشيني راه منو بست ما زمين خورديم. رفيقم كه پشت سرم نشسته بود افتاد و فوت شد. من تو اين تصادف مقصر نبودم تقصيرم به خاطر گواهي نامه نداشتنم بود ولي اصل تصادف به من ربطي نداشت. خلاصه ۲۲ميليون و ۵۰۰هزار تومان برا من ديه بريدند كه من ندارم بدم. ولي اون كه مقصر اصلي بود پولش رو داده و رفته

مي خواي چيكار كني؟

نمي دونم، حالا كه پيش اومده، نمي دونم چيكار كنم، ديه رو هم ندارم كه بدم و ... شايد خدا به دلشون رحم انداخت رضايت دادن، اگه هم رضايت ندن بايد بمونم.

چند وقته پدر و مادرت رو نديدي؟

يك سال و دو ماهه،راهشون دوره، اسلام شهرن، خودم بهشون گفتم نيان، ولي هرچند روز يكبار زنگ مي زنند با هم صحبت مي كنيم.

اگه الان بيرون بودي چه كار مي كردي؟

الان ساعت يك و نيمه. سركار بودم من خياطي كار مي كردم.

چند سالته؟

۲۳سال، متولد ۶۷ ام.

پدر و مادرم تو زلزله رودبار فوت شدند

جوان ديگري كه ۱ساعت بعد از تحويل سال ۸۸ با موتور تصادف كرده است و گواهي نامه پايه يك دارد. ولي چون گواهي نامه موتور نداشته و تصادفش منجر به فوت شده و نتوانسته است ۴۱ميليون تومان مبلغ ديه را بدهد در زندان به سر مي برد. به گفته خودش پدر و مادرش را در زلزله رودبار گيلان از دست داده و كسي را ندارد كه به او كمك يا حداقل كارهايش را پي گيري كند. از مردم خواهش مي كند اگر مي توانند نه تنها به او بلكه به همه زنداني هاي بي كس و كار و مظلوم كمك كنند.

سال ها زندان به خاطر دو ميليون تومان ديه

دوربين مستند «مكث» دوباره به ندامتگاه مركزي مشهد برمي گردد و اين بار به قسمت مردان زنداني سر مي زند. باورش سخت است ولي مردي به خاطر هشت ميليون و ۵۵۰هزار تومان ديه تصادف منجر به جرح، از سال ۸۶در زندان است.

شما كي تصادف كردي؟

سال ۸۳

از كي زندان هستي؟

دقيقا از 86.5.6

زن و بچه هم داري؟

يك پسر ۱۹ساله دارم كه درس و مشقش رو ول كرده تا هزينه هاي مادرش رو تامين كنه.

ديه شما چقده؟

از سال ۸۳ تا الان كه بيمه گرون شده، شده ۸ميليون و ۵۵۰هزار تومان ولي سال ۸۴، دو ميليون و ۱۰۰هزار تومان بود.

كسي كه باهاش تصادف كردي فوت شد؟

نه پايش شكست

روزهاي تلخ زندان به خاطر يك ميليون و ۸۰۰هزار تومان

زندان مركزي شيراز آخرين ندامتگاهي است كه دوربين «مكث» سراغ آن مي رود. مرد جواني كه به خاطر يك ميليون و ۸۰۰هزار تومان، ۱سال است در زندان است از روزهاي تلخ زندان حرف مي زند.

چي شد تصادف كردي؟

برج ۱۰پارسال داشتم با وانت به سرعت دنبال دفترچه بيمه مادرم مي رفتم مادرم حالش بد شده بود، برده بودمش بيمارستان، دفترچه شو يادمون رفته بود برداريم داشتم با سرعت مي رفتم دفترچه رو بيارم، ساعت ۷صبح بود زدم به سه تا دختر مدرسه اي

فوت شدند؟

نه آسيب ديدند

ديه شون چقده؟

يك ميليون و ۸۰۰هزار تومان

زندان چطوره؟

سخت، تلخ ...(گريه ممتد مرد)

روايت ما به پايان رسيد اما ...

روايت داستان تلخ آدم هايي كه در مستند «مكث» به تصوير كشيده شدند پس از حدود ۴۰دقيقه به پايان مي رسد. اما حكايت آدم هايي كه به هر دليلي مرتكب اشتباهي آن هم از نوع غيرعمدي و مالي شده اند پاياني ندارد شايد اين مردان و زنان مشت نمونه خروار زندانياني هستند كه روزهاي جواني شان را (چون اغلب آنها جوان بودند) در زندان مي گذرانند.گويي اين انسان ها كه اغلب آنها از اقشار محروم و كارگرو آسيب پذير جامعه هستند فراموش شده اند.در پايان مستند «مكث» گفته شد ۱۰۵۰۰زنداني جرايم غيرعمد در انتظار كمك خيران هستند.

درست است كه مردم مي توانند به رسم انسانيت و اخلاق و مسلماني به زندانيان كمك كنند اما ايران كشوري اسلامي و قوانين آن برگرفته از احكام اسلام است، در حكومتي اسلامي آيا مي توان چنين صحنه هايي را ديد و تحمل كرد؟ البته در اين ميان نبايد سهم مهم نا آگاهي و بي توجهي به قوانين را در بروز اين مشكلات و زنداني شدن افراد ناديده گرفت .

چهارشنبه|ا|21|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن