واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به مناسبت اربعين حسيني
خبرگزاري فارس: در واپسين لحظات، به فرزندش علي بن الحسين(ع) چنين سفارش نمود: «فرزندم! تو پاكيزهترين ذريه و با فضيلتترين خاندان من هستي. بعد از من، تو سرپرست كودكان و اهل بيت هستي. آنان غريب هستند. مصيبتها و گرفتاريها آنها را در بر گرفته است، پس هر گاه ناله و گريهشان بلند شد، آرامشان گردان و هنگام ترس و هراسشان با سخنانت تسلي خاطرشان ده كه آنها، جز تو مايهي اميد و آرامش ندارند».
![](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1389/11/05/988762_PhotoA.jpg)
محبّت به فرزند
يكي از اصحاب ميگويد: «نزد امام حسين(ع) نشسته بودم. با او سخن ميگفتم كه علي بن الحسين(ع) وارد شد. امام حسين(ع) او را صدا زد. چون آن كودك متوجه پدر شد و نزديك آمد، امام او را در آغوش گرفت و به سينهاش چسبانيد و ميان دو چشمان فرزند زيبايش را بوسه زد و گفت: "پدرم فداي تو باد، چه قدر زيبا و خوشبويي"»1
آفتاب و سايه
امام حسين(ع) با همسران و فرزندان خويش، در نهايت ادب و محبت و مهرباني و انس، معاشرت ميكرد، چنان كه «عقّاد» مينويسد: حسين(ع) از آن كساني بود كه به فرزندان خويش محكمترين علايق را داشت و نيز نسبت به همسرانش بهترين عواطف را دارا بود. گفته شده است امام دربارهي همسر باوفايش، «رباب» و دخترش «سُكَيْنه» چنين ميگفت:
لَعَمْري إنَّني لَأُحِبُّ داراً
تحلّ بِها السُكَيْنة و الرُباب
أُحِبُّهُا وَ أبذُل جُلَّ مالي
وَ لَيتني للأئمي عندي عِتابٌ
«به جان خودم سوگند، خانهاي را دوست ميدارم كه سكينه و رباب را ميزباني كند. من اين دو را دوست ميدارم و مالم را در راه آنها ميدهم و كسي نميتواند، مرا بر اين علاقه و دوستي ملامت كند».2
همين دوستي و صميميت است كه بناي خانواده را محكم و استوار ميگرداند و از تزلزل و فروپاشي آن جلوگيري ميكند. ثمرهي اين وفاداري و انس امام با همسر را بهوضوح در رفتار همسر آن حضرت بعد از شهادتش ميبينيم. رباب بود كه تا دم واپسين، از حسين(ع) جدا نشد. رباب بيش از يك سال پس از حسين(ع) زنده بود و در تمام اين مدت، به سوگ امام نشست؛ زير سقفي نرفت و از گرما و سرما پرهيز نكرد و در غمش جان داد.3
در غم من...
خاندان امام حسين(ع) الگوي حجاب و عفافند. اينان در عين مشاركت در حماسهاي عظيم و اداي رسالت حساس و خطير اجتماعي، متانت و عفاف را هم مراعات كردند و اُسوهي همگان شدند. امام حسين(ع) به خواهرش زينب و ام كلثوم و دختران و همسران خود چنين توصيه نمود: «اگر من كشته شوم، گريبان چاك نزنيد، صورت نخراشيد و سخنان ناروا و نكوهيده نگوييد». سخن امام حسين(ع) در آن لحظه به همهي زنان عالم است. اين مسئله را خواهران امام هم در نظر داشتند و مراقب بودند تا حريم عفاف و حجاب اهل بيت پيامبر(ص)، همواره حفظ و رعايت شود. ام كلثوم به مأموران ميگفت: «وقتي ما را وارد شهر دمشق ميكنيد، از دري وارد كنيد كه تماشاكنندهي كمتري داشته باشد و نيز از آنان خواست كه سرهاي شهدا را از ميان كجاوههاي اهل بيت(ع) فاصله دهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسولاللَّه(ص) را تماشا نكنند.4
خواستگاري
معاويه از شام به حاكم مدينه، «مروان بن حكم» نامه نوشت كه «ام كلثوم»، دختر «عبدالله بن جعفر» را براي يزيد خواستگاري كند. مروان نيز اين مأموريت را انجام داد ولي پدر و مادر ام كلثوم گفتند كه بايد دربارهي اين امر با امام حسين(ع)، دايي دختر مشورت كنند.
مروان، مردم را در مسجد جمع كرد و سخناني ايراد نمود و گفت: «معاويه به من دستور داده كه اين دختر را به ازدواج يزيد درآورم و مهريهاش را به هر مقداري كه پدر دختر تعيين كند، بپذيرم و در كنار اين وصلت، قرضهاي عبدالله را هر چه باشد، پرداخت كنم و از اين طريق، اختلاف بنيهاشم و بنياميّه به صلح و مودت تبديل گردد».
آن گاه اضافه كرد: «يزيد مورد توجه و آرزوي صدها دختر خواهان ازدواج است! و من تعجب ميكنم كه او چرا مهريه تعيين ميكند؟ در حالي كه او نظيري ندارد! و باران رحمت به احترام او ميبارد. اي حسين! از تو ميخواهم كه اين درخواست را بپذيري ...»
امام حسين(ع) از جا برخاست و خطبهاي در حمد و سپاس خدا و فضايل اهل بيت(ع) ايراد نمود. آن گاه در پاسخ مروان گفت: «اي مروان! سخنان تو را شنيدم. چه حرفهاي نامربوط و ناروايي گفتي! اما حرف تو كه تعداد مهريه به دلخواه عبدالله بن جعفر باشد، بدان كه ما از «مهر السنه» تجاوز نميكنيم كه پيامبر براي زنان و دخترانش قرار داد. اما قرضهاي عبدالله ارتباطي به شما ندارد و هرگز دخترهاي ما قرضهاي ما را نميپردازند. و اما سخن تو در بارهي اين كه با اين ازدواج، اختلاف دو قبيله برطرف ميگردد. بدان كه اختلاف ما و شما، اختلاف حق و باطل است كه هرگز به تفاهم نميرسند. و امّا تعريف و توصيههايي كه دربارهي يزيد گفتي، انصاف به خرج ندادي. اين تعريفها دربارهي پيامبر و اولاد اوست نه يزيد...
هان اي حاضران! شاهد باشيد كه من اين دختر را به پسر عمويش «قاسم بن محمد بن جعفر» با مهر السنّه كه چهارصد و درهم در حال كنوني است تزويج نمودم و باغ بزرگ خويش در مدينه را كه سالانه بيش از هشت هزار دينار درآمد دارد، به آنان بخشيدم...» در اين جا بود كه مروان بن حكم، سخت ناراحت و خشمگين شد و مسجد را ترك كرد.5
همه گريستند
وقتي امام به منزلگاه «ثعلبيه» رسيد، دو نفر از سمت كوفه به كاروان نزديك شدند و خدمت امام حسين(ع) رسيدند و اخبار كوفه و شهادت حضرت مسلم(ع) را براي امام بازگو كردند. حضرت با شنيدن خبر شهادت غريبانهي مسلم، نماينده و پسر عموي خويش، شروع به گريه كردند و سپس فرمودند: «اِنَّا لِلَّه وَ اِنّا اِلَيهِ راجعُون، خدا رحمت كند مسلم و هاني را». امام حسين(ع)، دختر مسلم را كه «حميده» نام داشت و به همراه كاروان بود، صدا زد و روي زانو نشاند و از او دلجويي نمود و مورد مهر و محبت قرار داد. با اين محبت، احساس تازهاي به دختر مسلم دست داد و گفت: «اين گونه محبت نمودن، نشانهي يتيمي من است كه پدرم شهيد شده است.» حضرت گريست و فرمود: «دخترم! اگر پدر بزرگوارت نيست، خواهرم زينب(س)، مادر تو و دخترانم همه خواهرانت و پسرانم همه برادران تو هستند». همهي افرادي كه شاهد اين يتيمنوازي امام بودند گريستند.6
احترام به برادر
امام حسين(ع) به برادرش امام مجتبي(ع) بسيار احترام ميگذاشت و همواره همگام و همراه او بود و هيچگاه ميان آن دو شكافي رخ نداد. آن چه يكي انجام ميداد، ديگري ميپسنديد و ميپذيرفت. از امام باقر(ع) نقل شده كه امام حسين(ع) بهقدري، برادرش امام مجتبي(ع) را گرامي ميداشت و بزرگ ميشمرد كه در حضور او هيچ وقت سخن نميگفت.7
وصيّت
بيترديد از تلخترين لحظات براي فرزندان خردسال، لحظهاي است كه پدر يا مادر خويش را از دست ميدهند. چنين وضعيتي براي فرزندان بسيار ناگوار و طاقتفرساست و در چنين شرايطي، نياز به محبت و عطوفت و تسلّي دارند. فرزندان و بازماندگان كاروان كربلا هم نظارهگر دلخراشترين صحنهها بودهاند. امام حسين(ع) با همهي آن مصيبتها و گرفتاريها، وضعيت روحي فرزندانش را پس از شهادتش پيشبيني ميكرد. ايشان در واپسين لحظات، به فرزندش علي بن الحسين(ع) چنين سفارش نمود: «فرزندم! تو پاكيزهترين ذريه و با فضيلتترين خاندان من هستي. بعد از من، تو سرپرست كودكان و اهل بيت هستي. آنان غريب هستند. مصيبتها و گرفتاريها آنها را در بر گرفته است، پس هر گاه ناله و گريهشان بلند شد، آرامشان گردان و هنگام ترس و هراسشان با سخنانت تسلي خاطرشان ده كه آنها، جز تو مايهي اميد و آرامش ندارند».8
پي نوشتها
1. بحار الانوار، ج1، ص67.
2. پرتوي از عظمت حسين(ع)، ج2، ص172.
3. پيشواي شهيدان، ج1،ص63.
4. موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ج1، ص406.
5. سيماي امام حسين(ع)، ج1، ص88.
6. قصهي كربلا، ج1، ص356.
7. پيشواي شهيدان، ج3، ص76.
8. موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ج1، ص158.
تهامي طه
منبع : ماهنامه پيام زن شماره 238
انتهاي متن/
سه|ا|شنبه|ا|20|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 790]