واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: دکتر علي منتظري/ استاد پژوهش و رييس پژوهشکده علوم بهداشتي جهاد دانشگاهي - سلامت معنوي مکانيسمي است که به لحاظ فطري همه انسانها بدون استثنا از چنين ساز و کاري براي تسکين آمار خود استفاده ميکنند در خصوص سلامت معنوي مطالب زيادي گفته و نوشته شده است. حتي برخي چنان در به کارگيري اين واژه اغراق کردهاند که آن را بعدي از ابعاد سلامت انسانها برشمردهاند. يعني علاوه بر سلامت جسماني، رواني و اجتماعي، سلامت معنوي را به عنوان يکي ديگر از اين ابعاد ميدانند. البته تا به امروز ما سند علمي قابل قبولي بر اين ادعا پيدا نکردهايم، اما به هر حال به صورت شفاهي در محافل مختلف علمي و غيرعلمي از سلامت معنوي به عنوان يکي از ابعاد سلامت ياد ميشود... تلاشهاي بسياري شده که مفهوم نظري و همچنين مفهوم کاربردي سلامت معنوي در چارچوبهاي معيني تعريف و شناخته شود، اما به نظر ميرسد که تلاشها در اين زمينه کمتر به نتيجه رسيده و اجماع چنداني در ادبيات علومپزشکي و بهداشتي براي اين تعاريف نظري و کاربردي وجود ندارد، لذا با در نظر گرفتن اين دو ابهام تلاش ميکنيم در اين مختصر چند نکته را يادآوري کنيم که ممکن است به محققان و پژوهشگران کشور کمک کند. قدرت لايتناهي نکته اول اينکه تجربه نشان ميدهد که اعتقاد به يک قدرت لايتناهي و توجه به قدرت يگانهاي که منشأ جهان و هستي است و به طور فطري در همه انسانها وجود دارد در بسياري از تلاطمات روحي و جسمي و آشوبهاي دروني ميتواند آرامبخش و موثر باشد. در اين چارچوب در واقع از يک بعد جديد در سلامت در کنار ساير ابعاد بحث نميکنيم، بلکه ما از نقش يک قدرت بيانتهايي صحبت ميکنيم که اتصال و توجه به آن در همه حال ميتواند به ما توان، انرژي و آرامش بدهد و خود اين آرامش و توجه طبيعتا بر مجموعه سلامت تاثيرگذار است. به اين ترتيب سلامت معنوي در واقع يک نوع معنا بخشيدن به زندگي تلقي ميشود و به نظر ميرسد که به لحاظ فطري همه انسانها بدون استثنا از چنين مکانيسم و ساز و کاري براي تسکين آلام خود استفاده ميکنند. طبيعي است در اين چارچوب اگر افراد به خدا ايمان نداشته باشند، نميتوانند از اين موهبت استفاده کنند (اگر چه معتقديم همه انسانها چه آنها که معتقدند و چه آنها که ادعا ميکنند اعتقادي به خدا ندارند به صورت فطري يکتاپرست هستند). نکته دوم بحث ديگري در موضوع سلامت معنوي است که به نقش اعتقادات مذهبي مربوط است. عدهاي تلاش کردهاند بين معنويت و اعتقادات مذهبي تفاوت قايل شوند. از اين ديدگاه لزومي ندارد که افراد حتما داراي اعتقاد مذهبي باشند و ميتوانند بدون اعتقادات مذهبي به يک معنويت و يا نوعي از معنويت باور داشته باشند که اين باور درنهايت ميتواند به آنها کمک نمايد تا در تجربه خود از بيماري و سلامت از آن بهرهمند شوند. در مقابل گفته شده است که اصولا بدون داشتن اعتقادات مذهبي، داشتن باورهاي معنوي مضحکهاي بيش نيست و ممکن است درنهايت اين نوع نگاه که در جاي خويش با ريشههاي ارزشمندي شکل گرفته ما را به سحر و جادو و خرافات مبتلا سازد. به عبارت ديگر معنويتي که از پشتوانه اعتقادات مذهبي برخوردار نباشد، نوعي مغالطه بوده و درنهايت ممکن است به شيادي و يا دهها ناهنجاري و بياخلاقي در حوزه طب و طبابت و سلامت انسانها منجر گردد. بنا براين بايد توجه داشت که اگر بدون چارچوبهاي نظري و عملي مشخص بخواهيم به سلامت معنوي و ابعاد آن بپردازيم، ممکن است به ورطه ناهمواري مبتلا شويم. معنويت با رشد شخصيتي متناسب است در مقالهاي که اخيرا در يکي از ژورنالهاي معتبر منتشر شده رابطه عمل مذهبي و معنويت در سلامت روان مورد بررسي قرار گرفته است.دراين مطالعه که روي 1564 نفر در آمريکا انجام شد، نشان داده شده که هر قدر دريافت انسانها از معنويت بيشتر بوده، سلامت روان آنها بهتر و قويتر بوده و اين قوت در زنان بيشتر از مردان گزارش شده است. همچنين دراين مقاله نشان داده شده که عمل مذهبي به طور مستقل با داشتن هدف در زندگي و رشد شخصيتي ارتباط مستقيمي داشته است. نکته آخر اينکه متاسفانه امروز ما نيز بايد به صرف اينکه ديگران، امروزه نقشي براي اين مسايل در حوزه سلامت قايل شدهاند درگير چارچوبهاي نظري و عملي آنان باشيم. اگر چه ممکن است مشترکاتي نيز بين ما و ديگران در اين زمينه وجود داشته باشد،اما اصولا نگاه ما به مذهب و معنويت با آنچه که در جهان امروز به ويژه در غرب وجود دارد، بسيار متفاوت است.آنها در چارچوب ديدگاهها و نظرات خود و نيازهايي که دنياي مادي آنها برايشان فراهم کرده به معنويت نگاه ميکنند و به آن رسيدهاند و شايد بدون آنکه بخواهيم آنها را سرزنش کنيم، بايد بگوييم که از سر نياز به چنين موضوعي توجه پيدا کردهاند. آيا ما هم از همين دريچه و نياز به اهميت سلامت معنوي پي بردهايم يا اينکه اين نيز نوعي کپيبرداري ناقص و غلط از يک امر بسيار مهم و تعيينکننده در زندگي بشر است؟ معنويات در سلامت موثرند به هر حال آنچه که در اين زمينه ميتوان گفت، اين است که بدون شک معنويت و اعتقادات مذهبي ميتواند نقش بسيار موثري در سلامت ما ايفا کند و اين نقش همانگونه که گفته شد از چند جهت ميتواند تعيينکننده باشد: اول اينکه در هر حال چه در سلامت و چه در بيماري به زندگي ما معنا و مفهوم ميبخشد و اينکه ما زندگي را با يک بيماري يا حادثه، پوچ و بيمعنا تلقي نخواهيم کرد. دوم اينکه معنويت و اعتقادات مذهبي ميتواند به ما تواني ببخشد که با بيماري و ناخوشي خود و مشکلات آن سازگاري پيدا کنيم. در واقع معنويت واعتقادات مذهبي در اينجا به عنوان يک راهبرد سازگاري ميتواند موثر باشد و نقش ايفا کند. موضوع ديگر اين است که معنويت و اعتقادات مذهبي ميتواند تنظيمکننده روابط ما با خدا، با خود، با ديگران و محيط باشد. بدون شک همه اين زمينهها و ابعاد در سلامت و بيماري ميتواند نقشآفرين باشد. توصيه کلي من اين است که ما با توجه به منابع غني و سرشاري که در اختيار داريم، حداقل در اين زمينه مولف باشيم و نه مترجم و با استفاده از تواناييهاي خويش نه تنها براي محققان و پژوهشگران داخلي کشور، بلکه براي ساير پژوهشگران مسلمان و جهان بتوانيم ديدگاه جديد و نگاه جديدي را پيش روي خود و آنها بگشاييم. اگر سلامت معنوي با عرفان کاذب و دعانويسي و رمالي مخلوط شود، مطمئن باشيد که هم معنويت و هم سلامت انسانها را به خطر خواهد انداخت. اين حوزه، حوزه بسيار دقيق و حساسي است و اگر ما بدون توجه تکرار کنيم که «امروزه سلامت معنوي جزئي از اجزا سلامت است ...» و ندانيم که از کدام سلامت و کدام معنويت سخن ميگوييم، امري بسيار خطرناک و مضر هم براي سلامت و هم براي معنويت افراد جامعه است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 632]