واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي وضعيت سلامت زنان سرپرست خانوار(1) نویسنده:دکتر عزت الله سام آرام* مريم اميني يخداني** وضعیت سلامت زنان تحت پوشش سازمان بهزيستي قم چکيده مقاله حاضر به بررسي وضعيت سلامت زنان سرپرست خانوار مي پردازد. هدف مقاله پاسخ به اين سؤال است که آيا زنان سرپرست خانوار از سلامت برخوردار مي باشند؟ وضعيت سلامت آنان چگونه است؟ پس از مطالعه و بررسي مباني نظري مرتبط، با توجه به چند بعدي بودن سلامت، سه بعد جسمي، رواني و اجتماعي مورد مطالعه و ارزيابي قرار گرفت و پرسشنامه اي از ترکيب پرسشنامه سلامت عمومي گلابرگ و سلامت اجتماعي کييز تدوين گرديد. جمعيت مورد مطالعه، تمامي زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزيستي شهر قم مي باشند که به شيوه نمونه گيري متناسب، 181 نفر براي نمونه انتخاب گرديد و به روش پيمايشي مورد مطالعه قرار گرفت. پس از جمع آوري اطلاعات و تحليل آن، مشخص شد 43 درصد زنان مورد مطالعه در بعد جسماني از سلامت لازم برخوردار نبودند و در دو بعد رواني و اجتماعي نيز اين وضعيت در حدود 30 درصد آنان مشاهده گرديد و مي توان گفت:سلامت جسمي اين زنان نسبت به دو بعد رواني و اجتماعي در وضعيت پايين تري قرار داشته است. کليد واژه ها:سلامت، زنان سرپرست خانوار. مقدمه زنان به عنوان نيمي از جمعيت مي توانند نقشي سازنده و تأثير گذار در روند پيشرفت، تکامل و توسعه جامعه داشته باشند، اما همواره در طي قرون متمادي علي رغم فعاليت در تمامي عرصه هاي مختلف توليد و بازتوليد، مورد کم توجهي قرار گرفته اند. چه در درون چارچوب خانواده به لحاظ حقوقي- اقتصادي و چه در سطح جامعه، نسبت به نقش آنان عموماً بي توجهي صورت گرفته است. (پيران، 1376،ص1) علاوه بر اين، زنان به عنوان يکي از اقشار در معرض آسيب جوامع، بيش از سايران در معرض تبعيض هاي اجتماعي و فشارهاي رواني قرار مي گيرند. در اين ميان، آن دسته از زناني که به دلايلي، عهده دار مسئوليت هاي خانوادگي هستند در معرض آسيب بيشتري قرار دارند. اين گروه، عموماً شامل زنان سرپرست خانوار، دختران و زنان خودسرپرست مي باشند که در طي سال هاي اخير تعداد آنها به علل متعدد، مانند بالا رفتن ميزان طلاق، کاهش ميزان ازدواج، مرگ و مير، مهاجرت هاي داخلي و خارجي و ... روند افزايشي داشته است. بر اساس سرشماري سال 1375، 8/4 درصد کل خانوارهاي ايراني را زنان سرپرستي مي نمودند؛ بدين معنا که از هر 12 خانوار کشور، يک خانوار توسط زنان اداره مي شده است. (مرکز آمار ايران، 1381، ص10) اين نسبت (نسبت 8/4 درصدي سال 75) در سال 85 به 9/4 درصد رسيده است. (مرکز آمار ايران، 1385) بنابراين، بخش عمده اي از اين زنان همواره با مشکلات اقتصادي و اجتماعي- رواني ناشي از بي سرپرست و يا خودسرپرست بودن روبه رو هستند و اين امر، سلامت آنان را به خطر مي اندازد. افزايش ميزان مشارکت اقتصادي زنان که از عوامل متعددي (از جمله عوامل اقتصادي- اجتماعي، فرهنگي و جمعيتي) تأثير مي پذيرد (محموديان، 1382، ص191) بر سلامت آنان تأثير گذار است. توجه به مفهوم سلامت و افزايش اميد به زندگي همراه با سلامت، همان مفهومي است که نخستين بار توسط جان کالدول در سال 1990 تحت عنوان «گذر سلامتي» مطرح شد. وي با مطرح کردن اين مفهوم، اميد داشت جمعيت شناسان را تشويق کند توجه خود را بيشتر بر روي سؤال ـ چطور مردم مي توانند مدت بيشتري سالم و زنده بمانند؟» معطوف کنند؛ به جاي اينکه تمرکز بيش از حد بر روي افزايش تعداد سال هاي زندگي افراد داشته باشند. (Mcni coll,2003.p.475) با توجه به مطالب ذکر شده، سؤالي که در اينجا مطرح مي شود، اين است: وضعيت سلامت زنان سرپرست تحت پوشش سازمان بهزيستي چگونه است؟ 1. مباني نظري تحقيق 1-1. ديدگاه هاي سلامت 1-1-1. مفهوم سلامت:سلامت مفهوم وسيعي است و تعريف آن تحت تأثير ميزان آگاهي و طرز تلقي جوامع با شرايط گوناگون جغرافيايي و فرهنگي قرار مي گيرد. (Jennie& Wills,2000,p.5) ضمن اينکه سلامتي يک روند پوياست و با گذشت زمان نيز مفهوم آن تغيير خواهد کرد. (Kerr,2000,p.5) قديمي ترين تعريفي که از سلامتي شده، بيمار نبودن است. (Jennie & Wills,2001,p.9) در طب سنتي براي انسان چهار طبع مختلف دموي، بلغمي، صفراوي و سوداوي قائل بودند و اعتقاد داشتند هرگاه اين چهار طبع مخالف، در حال تعادل باشند فرد سالم است و زماني که تعادل ميان طبايع چهارگانه مختل شود، بيماري عارض مي شود. فرهنگ و بستر (Webster) سلامتي را وضعيت خوب جسماني و روحي و بخصوص عاري بودن از درد يا بيماري جسمي مي داند. فرهنگ آکسفورد (Oxford) سلامتي را وضعيت عالي جسم و روح و حالتي که اعمال بدن به موقع و مؤثر انجام شود، مي داند . (سيد نوزادي، 1387، ص46) تعريف سلامت از ديدگاه آماري:معمولاً بر اساس توزيع فراواني، افراد را به دو جمعيت طبيعي و غير طبيعي (بيمار و سالم) تقسيم مي کنند. به فراوان ترين رويداد يا عادي ترين حالت، طبيعي اطلاق مي شود. در الگوي آماري، تمام مقادير کمتر و بيشتر از دو انحراف معيار از ميانگين، «غير طبيعي» است (با فرض توزيع نرمال).(همان) تعريف سلامت از ديدگاه سازمان جهاني بهداشت :«سلامت عبارت است از برخورداري از آسايش کامل جسمي، رواني و اجتماعي و نه فقط نداشتن بيماري و نقص عضو.» (لست، 1367،ص89) 2-1-1. طيف سلامت و بيماري: سلامتي و بيماري مرز مشخصي ندارد و بهتر است براي سلامتي طيفي در نظر گرفته شود که يک طرف آن سلامت کامل و در طرف ديگر مرگ قرار دارد. سلامت کامل (سلامت مثبت) ↓ سلامت نسبي ↓ بيماري آشکار ↓ بيماري خفيف ↓ بيماري متوسط ↓ بيماري شديد ↓ بيماري کشنده همراه با عوارض ↓ مرگ (سيد نوزادي، 1378، ص47) 3-1-1. ابعاد سلامت:با توجه به تعريف سلامتي سازمان جهاني بهداشت (WHo)، کاملاً واضح است سلامتي يک مسئله چند بعدي است که علاوه بر بعد جسمي، رواني و اجتماعي، جنبه معنوي را هم در بر مي گيرد. اين ابعاد بر يکديگر اثر کرده، تحت تأثير يکديگر قرار مي گيرد. چنان که مشکلات جسمي بر روان فرد، مشکلات رواني بر جسم او و هر دوي آنها بر جامعه و اختلالات موجود در جامعه اثر مي گذارد. (Martin & Kinsella,1994,p362) به طور کلي، مي توان گفت:ابعاد مختلف سلامت، به تفصيل چنين است: سلامت جسمي:«سلامت جسماني، عبارت است از عدم وجود بيماري، عدم وجود نشانه هاي بيماري و عدم استفاده از مرخصي استعلاجي.» (بيک محمدلو، 1384،ص68) سلامت رواني:سلامت رواني همانند سلامت جسماني چيزي فراتر از نبودن بيماري يا ساير مشکلات نيست. «سلامت رواني به عواطف و احوال، يعني به احساسات و افکار ما، اطلاق مي شود و شامل آگاهي و پذيرش طيف گسترده اي از احساسات در خود و ديگران، توانايي نشان دادن آنها، مستقل عمل کردن و توانايي کنار آمدن با مشکلات و موانع استرس زاي روزانه است.» (سجادي و صدرالسادات، 1383، ص244) سلامت اجتماعي:سلامت اجتماعي، بدين معناست که جامعه و اجتماع استانداردهايي را براي فعاليت مطلوب با توجه به نقش ها و وظايف اجتماعي ارائه داده است. «سلامت اجتماعي به توانايي فرد در تعامل مؤثر با ديگران و اجتماع، به منظور ايجاد ضوابط ارضا کننده شخصي و به انجام رساندن نقش هاي اجتماعي اطلاق مي شود.» سلامت اجتماعي شامل مشارکت اجتماعي، زندگي سازگار با ساير انسان ها، ايجاد روابط مثبت متکي به يکديگر و داشتن روابط سالم است. (همان) سلامت معنوي:يکي از زمينه هاي عمده بيماري ها و مشکلات رواني و عوارض جسمي و اجتماعي آن، احساس پوچي، بيهودگي و تزلزل روحي است که ناشي از فقدان بعد معنوي در افراد است. ايمان، هدف دار بودن زندگي، پايبندي اخلاقي، تعاون، داشتن حسن ظن و توجه بيشتر به مسائل معنوي زندگي باعث کاهش اضطراب، تزلزل روحي و عوارض ناشي از آن مي شود. جنبه هاي معنوي زندگي باعث مي شود فرد همواره براي اهداف عالي تر زندگي تلاش نمايد و در مقابل کمبودها و مشکلات، تحمل و بردباري بيشتري داشته و همواره از رضايت خاطر برخوردار باشد، ضمن اينکه در ارتباط با افراد ديگر جامعه نيز رفتار مناسب خواهد داشت. بنابراين، تقويت جنبه معنوي به سلامت جسم و روح افراد و در نهايت، سلامت جامعه بزرگ بشري کمک بسزايي خواهد کرد. (سيد نوزادي، 1387، ص48) 4-1-1. نظريه هاي تک علتي سلامت:سلامت، هم به تنهايي ارزشمند است و هم بدين دليل که افراد را قادر مي سازد تا از فرصت هاي زندگي براي پيشرفت استفاده کنند. در طول تاريخ به دليل محوري بودن سلامت، نظريه هاي آن در بسياري از فرهنگ ها شکل گرفته است. چند نظريه تک علتي سلامت شامل نظريه بيماري واگيردار، نظريه ميکروب (نظريه جرم)، نظريه رفتار فردي و فساد هوا (1) مي باشد. (بيک محمدلو، 1384، ص28) اين نظريه ها همواره يک علت، براي سلامت مطرح مي کنند. 1. نظريه بيماري واگيردار:اين نظريه، بر اين فرض استوار است که تمام بيماري ها از يک فرد به فرد ديگر انتقال مي يابد و از دولت ها انتظار مي رود با بستن مرزها و ايجاد شرايط قرنطينه، از مردم کشورشان محافظت نمايند. اين نظريه نتوانست پاسخگوي اين سؤال باشد که چرا بعضي افراد تنها و منزوي دچار بيماري مي شوند، در حالي که عده اي ديگر که با افراد بيمار در رابطه هستند دچار بيماري نمي شوند؟ (همان) 2. نظريه ميکروب:در اين قرن، دستاوردهاي علمي قابل توجه و توانايي کنترل بيماري هاي مسري از طريق شيوه هاي علمي باعث شد تا نظريه ميکروب نقش مهمي در حيطه سلامت و بيماري ايفا کند. فرض اين نظريه مثل نظريه واگيردار بر يک علت خاص و قابل کنترل مبتني است. اين نظريه، علت بيماري را موجودات زنده ذره بيني مي داند. نظريه ميکروب (جرم) معتقد است يک عامل بيروني بيماري را ايجاد مي کند. اين نظريه تحت مطالعات اپيدميولوژيست ها زير سؤال رفت؛ زيرا آنها معتقد بودند فقط يک عامل در ايجاد بيماري کافي نيست. 3. نظريه رفتار فردي:اين نظريه ايده آزادي فردي و آزادي عمل را تأييد مي کند. نظريه رفتار فردي، همان نظريه سبک زندگي قرن بيستم است که بر عادت ها و رفتارهاي سلامت فردي به عنوان عوامل تأثيرگذار بر سلامت تأکيد مي کند و مسئوليت اصلي را متوجه شخص مي نمايد. 4. نظريه فساد هوا:نظريه فساد هوا به اين مسئله مي پردازد که دليل اصلي بيماري، فساد هوا و نوعي تغيير در اتمسفر مي باشد. اين نظريه دولت را هم مسئول بيماري واگيردار مي داند و هم مسئول جلوگيري از بيماري. (همان، ص29) 5-1-1. نظريه هاي چند علتي سلامت:به طور کلي، در کشورهاي غربي نظريه هاي سلامت بيشتر چند علتي هستند؛ به عبارتي، بر پايه عواملي قرار دارند که هم به طور مستقل و هم از طريق مداخله به سلامت منجر مي شوند. پس از نظريه جرم، دو عامل «ميزبان» و «محيط» مطرح شد که اين دو عامل نيز جوابگو نبود؛ از اين رو، نظريه گروه هاي آسيب پذير و سپس نظريه مدل سوسيال توسط جامعه شناسان مطرح شد. بر اساس اين نظريه ها همه عوامل مؤثر در زندگي به يک شکل در پيدايش و درمان بيماري ها مؤثر هستند. سلامت و بيماري، مفاهيمي داراي همپوشي هستند که در طيفي گسترده قرار دارند. يک طرف طيف را سلامت، وضع جمسي، رواني و اجتماعي مطلوب تشکيل مي دهد که در طول زمان تغيير مي کند. طرف ديگر طيف، بيماري قرار دارد که با علايم و ناتواني توأم است. اغلب پژوهشگران در زمينه الگوهاي زيست- پزشکي به اين نتيجه رسيده اند که جنبه هاي فردي بيماران- سوابق، روابط اجتماعي، شيوه زندگي، شخصيت و فرايندهاي رواني آنان- بايد در مفهوم سلامت و بيماري در نظر گرفته شود. در نتيجه، الگوي زيستي، رواني، اجتماعي به عنوان پيشرفته ترين نظريه مورد قبول واقع شده است، (سارافيند، 1381، ص7) پينوشتها: * استاد دانشگاه علامه طباطبائي ** دانش آموخته کارشناسي ارشد جمعيت شناسي دانشگاه علامه طباطبائي 1-M iasma. منبع: نشریه بانوان شیعه، شماره 21. منبع:نشريه بانوان شيعه، شماره 21. ادامه دارد... /ج
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2043]