واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مردان آسماني- حاج محمد اسماعيل دولابي
خبرگزاري فارس:ميگفت: «كشتي امام حسين(ع) در آسمانهاي غيب خيلي سريع راه ميرود. هر كس در مسير معنوي خود، حركتش را از آن حضرت شروع كند، خيلي زود به مقصد ميرسد»؛ چرا كه حسين(ع) مظهر عشق و حب الهي است
صد چو عالم در نظر پيدا كند چون كه چشمت را به خود بينا كند
و خداوند بندگاني دارد كه آنها دلهايشان را از سياهيها و زنگارها ميزدايند، اعضا و جوارحشان را از گناه مصون ميدارند و قلب خويش را آنگونه مصفا ميكنند كه آينه تمام نماي صفات خدايي شده و دل، يكدله كرده، تقديم پروردگار ميكنند.
آنها كه منازل و مراحل را با مراقبت و مجاهدت پشت سر ميگذارند و از خانه دل به سوي كعبه خدا هجرت ميكنند و مصداقي ميشوند بر اين آيه شريفه: (وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِرًا إِلَي اللّهِ)... و خداوند براي چنين بندگاني، تحفهها و هدايايي دارد كه در زبان ما نديدگان و نچشيدگان جاي نميگيرد... پس سير ميكنند در عالم آفاق و انفس و خداوند دريچههايي را بر سينههايشان ميگشايد، حجابهاي ظلماني را از قلبهايشان ميزدايد و چشم دلشان خيره در تماشاي عظمت و جلال الهي ميشود كه اينگونه لب به مناجات ميگشايند:
«إلهي فَاجعَلنا مِن الّذين تَرَسَّخت اشجارُ الشَّوقِ إليكَ في حَدائق صُدورِهم وَ أخذَت توعةُ مَحَبَّتك بمَجامِع قلُوبهم فَهُم إلي أوكارِ الأفكارِ يَأوون و في رياضِ القُرب و المُكاشَفَة يَرتَعون و من حِياضِ المَحَبَّةِ بِكأسِ المَلاطَفَةِ يَكرعُونَ»...
عمري را در طاعت و فرمانبرداري او به سر ميبرند، عمري از خواهش نفس به خاطر او ميگذرند و بر سركشيهاي نفس، افسار ميزنند، پس خدا با آنها چنين معامله ميكند:
«فَإذا اَحَبَّني أحبَبتُه و حببتُه إلي خَلقي و أفتَحُ عَين قَلبِه إلي عَظَمتي وَ جَلالي؛ پس هنگامي كه مرا دوست داشت، من هم او را دوست ميدارم و محبوب ديگرانش ميكنم و چشم دل او را براي تماشاي عظمت و جلالم باز ميكنم»... آنگونه ميشوند كه وقتي هر كس به تماشايي رفته است به صحرايي؛ حال آنان چنين ميشود كه ما را كه تو منظوري، خاطر نرود جايي...
و او دست از تماشاي صحرا و صحراها كشيده و فقط «او» را خواسته بود و بس كه سينهاش را گشاده بودند... حالش چنان شده بود كه هر چه استاد ازل گفت بگو، ميگفت. در يكي از جلساتش فردي از او پرسيده بود: «آقا! اين حرفهايي كه ميگوييد، الهام است؟ غيب است؟ چيست؟» و او گفته بود: «من غيب نميگويم. شما غيب ميگوييد. من آنچه را كه ميبينم، ميگويم؛ شما نديده حرف ميزنيد؛ شما برزخ نديده از برزخ حرف ميزنيد؛ موت نديده از موت ميگوييد؛ علي(ع) نديدهايد و از ايشان ميگويد» و اين شعر را خوانده بود:
در پس آينه طوطي صفتم داشتهاند هر چه استاد ازل گفت بگو، ميگويم
در خانوادهاي چشم به اين دنياي فاني گشوده بود كه شهره بودند در محبت و ولايت آل رسول خدا(ص). جوانياش را به كشاورزي گذرانده و اگر چه تحصيلات خاصي را در معارف پيگيري نكرده بود، اما محضر اساتيد علم را بسيار درك كرده بود. پس از سالها استفاده از محضر اساتيد عظيم عرفان، خودش چراغي به دست گرفته و روشنگر مسير بسياري از تشنگان معارف شده بود.
جواني بيش نبود كه همراه پدر عازم عتبات شد. ميخواست نجف بماند و تحصيل كند؛ اما پدر پيرش كه كسي را نداشت تا در زمين كشاورزي دستگيرش باشد، به او اذن نداده و او هر چه متوسل شاه نجف شده بود، جوابي نگرفته بود. از هر عالمي پرسيده بود، چنين جواب شنيده بود: «اطاعت امر پدر واجب است»؛ آمده بود كربلا شايد جواب قاطع بگيرد و قلبش آرام شود... «به كربلا رفتم و در حرم حضرت حسين(ع) بالاي سر حضرت همه چيز حل شد و هر چه ميخواستم، به من عنايت كردند؛ به طوري كه وقتي ميخواستيم برگرديم، من با خوشحالي زودتر از پدرم راه افتادم»...
فروتني، تواضع، بيتوقعي و بيتكلفياش كم نظير بود... به حسن و خلق و وفا كس به يار ما نرسد... ميگفت: «كشتي امام حسين(ع) در آسمانهاي غيب خيلي سريع راه ميرود. هر كس در مسير معنوي خود، حركتش را از آن حضرت شروع كند، خيلي زود به مقصد ميرسد»؛ چرا كه حسين(ع) مظهر عشق و حب الهي است و معشوق و محبوب او زيارت عاشورا و مصائب اهل بيت حسين(ع)، حرقت و سوزش دلش را بيشتر و اشكش را روانتر كرده بود و اين، يكي از نتايج تولي و تبري بود در وجود او؛ حاج محمد اسماعيل دولابي كه به قول عارف بزرگ و سوخته دل، آيتالله انصاري همداني، به نفس زكيه رسيده بود...
شنبه|ا|17|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]