واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هر صدایی نباید گوینده باشد
حدود 20 سال و اندی در عرصه رادیو فعالیت داشته است و از باتجربهترینهای عرصه نمایش و حتی تلویزیون است و اكنون بازیگر مانند او را كمتر در عرصه رادیو و نمایش میبینیم.مدتی است كه او در برنامه كیمیای سعادت حاضر میشود. این برنامه به مناسبت ماه مبارك رمضان هر شب از شبكه 4 پخش میشدو ادعا كرد كه میتواند برنامهای در ساعت مرده رادیو داشته باشد كه با آن برنامه تمام شنوندگان كار و زندگی خودشان را رها كنند و به آن برنامه گوش دهند. این ادعای بزرگی است و او میگوید كه از پس آن برمیآید. گفتوگو با او را بخوانید. • شاید اولین سؤالی كه در ذهن تمام خوانندگان ایجاد شود این است كه چه اتفاقی رخ داده كه پس از گذشت 20سال و اندی فعالیت در عرصه هنری (رادیو، تلویزیون و تئاتر) علی عمرانی بالاخره تصمیم به مصاحبه میگیرد؟ مطمئن باشید وقتی كسی سكوت میكند، حتماً حرفی برای گفتن ندارد. البته معنای دیگری هم دارد این كه كسی كلی حرف برای گفتن دارد ولی نمیخواهد بگوید. شاید یكی از دلایل سكوتم این است كه من بازیگرم و اگر حرفی برای گفتن داشته باشم باید در صحنه تئاتر یا مقابل دوربین و میكروفن به نمایش بگذارم؛ حرفه من حرف زدن نیست. مطمئناً حرف زدن یا حرف نزدن من چیزی به این حرفه اضافه و یا از آن كم نمیكند. منظورم این است قضاوتی كه درباره هنرپیشهها و كارگردانان میشود بابت این نیست كه چه حرفهایی میزنند، برای این است كه چه اثر هنری خلق میكنند. خب عدهای هم دوست دارند عكسشان همه جا باشد شاید چون فكر میكنند این هم جزئی از این حرفه است.• برای شما كه سالهاست نه عكسی و نه مصاحبهای داشتید، شهرت چگونه مقولهای است؟در حاشیه است. در هر حال آنقدر كه حرفهام برای من مهم است این كه مشهور شوم یا نه مهم نبوده و نیست.• الان چه اتفاقی افتاده كه مصاحبه میكنید؟ الان كه حرف میزنم احساس میكنم خیلی چیزها در حال از دست رفتن است از سردلسوزی یك وقتهایی دل آدم به درد میآید. در حال حاضر بیشترین نگرانی من درباره نمایش است. حالا این نمایش چه در رادیو باشد چه در تلویزیون و چه سینما.• قبل از پرداختن به برنامه كیمیای سعادت چرا بابت رادیو نگرانی دارید؟ من 3 سال است كه با رادیو هیچ همكاری ندارم برای این كه اجازه خلق و نوآوری وجود ندارد در نتیجه هنرمندان تبدیل به كارمندان معمولی رادیو شدهاند.• چرا؟ دلیلش را در چه میدانید؟دلیلش سوءتفاهم است. فكر میكنند اگر كسی صدای كلفتی داشته باشد میتواند گویندگی كند، در حالی كه دهان گرم با صدای كلفت داشتن فرق میكند. اگر به این شكل است خوب سبزی فروش محله ما هم كه داخل بلندگو فریاد میزند صدای كلفتی دارد. احساس میكنم مدیران رادیو دیگر اعتقادی به كاركرد این رسانه ندارند. تصورشان این است كه عمر رادیو به سر آمده است.• اجازه دهید از حضور اخیر شما در برنامه كیمیای سعادت كه بهانه گفتوگوی ماست صحبت كنیم. به روایت كه به نوعی شما اجراكننده آن در این برنامه هستید، بپردازیم . شما روایت را چه معنا میكنید و چرا به آن علاقه پیدا كردید؟ روایت یكی از گونههای كهن نمایش است. شاید در همه نمایشها تكگویی یا روایت از زمان قدیم تا الان وجود داشته. در ابتدا قصه به وسیله یك نفر (راوی) بازگو میشده بعدها شخصیتهای دیگری به قصه اضافه شدند و به این ترتیب نمایش شكل گرفت. هنرمندان عرصه نمایش باید شكل روایی را بشناسند حالا چه در مقام كارگردان و چه در مقام بازیگر. برای خود من همیشه چنین بوده كه وقتی قرار است در كاری حضور داشته باشم كل فیلمنامه یا نمایشنامه را میخوانم تا بتوانم نقش خودم را از درون آن بیرون بكشم . در واقع یك بازیگر یا كارگردان به عنوان «دانای كل» باید روابط میان نقشها و كاراكترها را بشناسد. • جالب است وقتی با بازیگرانی چون شما كه تجربه زیادی در عرصه هنر دارند گفتوگو میكنیم،بازیگری آنقدرها هم آسان به نظر نمیآید كه خیلیها آن را ساده میگیرند؟ببینید اگر یك پزشك جراح درحرفهاش تخصص نداشته باشد و یك نفر را بكشد مهر نظام پزشكی او را باطل میكنند اما در بازیگری به این شكل نیست تا حالا كسی را به خاطر بازی بدی كه داشته توبیخ و تنبیه نكردهاند. اگر یك پزشك جراح تخصص نداشته باشد یك نفر را كشته، اما یك هنرمند اگر كار اشتباهی انجام دهد، صدها نفر را كشته و تاثیر آن در درازمدت مشخص میشود.• اما این اتفاق درباره خیلی از بازیگرها رخ میدهد. همه معتقدند این شرایط لازم است اما حتماً كافی نیست كه معمولا به آن عمل نمیكنند؟!به این خاطر است كه هیچ متر و میزانی برای بازیگری وجود ندارد. خیلیها فكر میكنند اگر فقط راه بروند و حرف بزنند پس بازیگری هم میتوانند بكنند. در حالی كه مثلاً در حرفه موسیقی به این شكل نیست.اگر كسی ادعا كند كه ویولونیست است به محض این كه ویولون را به دست او بدهند همه چیز روشن میشود. بگذریم... اینجاست كه بازیگری تبدیل به یك فن یا حرفه میشود. نگرانی من از این بابت است كه یك بازیگر حرفهای اگر بخواهد در یك برنامه تلویزیونی یا نمایش رادیویی قصهای را به تنهایی روایت كند، خواهد توانست یا نه؟ اجازه بدهید مطلبی را داخل پرانتز بگویم یكی از مدیران رادیو با افتخار میگفت: «گویندهای دارم بدون این كه متن را بخواند آن را اجرا میكند.» به نظر من این مهارت نیست، چطور امكانپذیر است؟ كسی كه متنی را نخوانده ودرك نكرده بتواند آن را منتقل كند. چون ابتدا فهم مطلب و بعد قدرت انتقال آن مهمترین ویژگی برای یك گوینده است و این یكی دیگر از چیزهایی است كه دل آدم را به درد میآورد.• تفاوت میان بحث روایت در تلویزیون و رادیو چیست؟ آن زمان است كه باید انرژی بازیگر در تصویر میان صدا و فیزیك صورتش تقسیم شود تا هر 2 به یك اندازه بر دل مخاطب بنشیند و لذت ببرد. مثلاً اگر برای یك بازیگر حرفهای 10 امتیاز در نظر بگیریم او باید در تلاش باشد امكانات فیزیكی خودش را بشناسد و پرورش دهد چیزی كه دل من را به درد آورده همین چیزهاست.• این اصطلاح «چیزی كه دل من را به درد میآورد» تقریبا در پایان تمام جملههایتان به كار برده میشود؟ بله این ترجیع بند تمام حرفهای من است...• حالا سوالی كه دارم و ممكن است یكی دیگر از دردهای شما باشد این است كه چرا در برنامه كیمیایسعادت از جنبه بازیگر بودن شما برای دریافت بخش قصه این برنامه استفاده نشده است؟ این برنامه را به دلیل مدیریت خوشدلراد (تهیه كننده كیمیایسعادت) و گروه حرفهای آنها پذیرفتم. اما پیشنهاد شما را زمانی كه در رادیو برنامه شنیدنیهای تاریخ را داشتم مطرح كردم ولی در آن سالها تلویزیون به این شیوه علاقه مند نبود.• خب جدای از امكانات فیزیكی كه در بحث روایت به آن اشاره كردید دیگر چه ویژگیهایی را لازم میدانید؟ یكی دیگر از چیزهایی كه در روایت مهم است درك موسیقایی است نه به شكل تخصصی بلكه در آن حد كه راوی بتواند با كلامش موسیقی دلنشینی ارائه دهد. بحث دیگر «شناخت ریتم» است. راوی باید درك درستی نسبت به مطلب داشته باشد مثل نوازنده ماهری كه نت را مقابل او گذاشتید و باید بنوازد.در نتیجه جاهایی سكوت و سرعت میخواهد و این سكوت و سرعت در روایت نقش دارد. مورد دیگر «تعیین گروه سنی مخاطب» است، یعنی این كه برای چه گروهی روایت میشود و باید بدانیم روی چه گروهی تاثیر میگذاریم تا متناسب با زبان خاص آن گروه عمل كنیم. در واقع یك روایت باید كارگردانی شود؛ یعنی تمام اوج و فرودهای متن برای راوی مشخص باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]