پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850396921
مهسا مهجور : شبپره توي گلويم گير كرده بود
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مهسا مهجور را با اجراي شاد و به ياد ماندني او در مسابقه راز سيب ميشناسيم. او متولد 1353 و فرزند مسعود مهجور از مديران باسابقه توليد است. مهسا مهجور فعاليت هنري خود را از مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما آغاز كرده و از شاگردان گلاب آدينه است. عمده فعاليت‌هاي هنري او به بازيگري و تدريس در تئاتر بر مي‌گردد كه در اين زمينه توانسته است جوايزي را هم به دست آورد. او سال 1385 در مسكو و از ميان شركت‌كنندگان زيادي از كشورهاي مختلف، موفق شد جايزه بهترين بازيگر زن را از جشنواره بين‌المللي آثار كلاسيك روس براي بازي در نمايش 2 نفره «جنايت و مكافات» به كارگرداني چيستا يثربي از آن خود كند و همچنين با بازي در نمايش «يك شب ديگر هم بمان سيلويا» در نقش سيلويا به عنوان بهترين بازيگر سال تئاتر شناخته شد. هرچند كه عمده فعاليت‌هاي مهجور در زمينه تئاتر است ولي سريال‌ها و فيلم‌هايي چون، روز رفتن، مادر، باغ بلور، همه فرزندان من، رخساره، دوشيزه و... از جمله كارهاي اوست. او از اتفاقات سرصحنه براي ما مي‌گويد: من سر كار «تور عروس» به كارگرداني امير امجد بودم. با خانم آناهيتا اقبال‌نژاد صحنه‌هايي را بازي مي‌كرديم كه من خيلي دوست داشتم. در حال ديالوگ‌گويي بودم كه يكدفعه يك شبپره كوچك وارد دهانم شد و رفت توي گلويم گير كرد. خودم كاملا متوجه بودم كه شبپره روي لوزه‌ام نشسته و همين‌طور بال مي‌زند. صدايم كاملا تغيير كرده بود و نمي‌دانستم بايد چه كار كنم. تنها كاري كه به ذهنم رسيد اين بود كه از حوض سر صحنه آب بخورم و اين در شرايطي بود كه من مي‌دانستم اين آب تميز نيست و بچه‌ها معمولا پاهايشان را در اين آب مي‌گذارند، ولي چاره‌اي نداشتم و خم شدم و از آن آب خوردم تا بتوانم بقيه ديالوگم را بگويم. جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-