تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820604495




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز ايران


واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز ايران


جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله خود با عنوان «قضاوت غيرواقعي درباره مجامع جهاني!» آورده است: هر بار كه جنگي در سطح جهاني يا منطقه اي رخ مي دهد عملكرد منفي سازمان ها و مجامع جهاني يا بهتر است گفته شود « بي عملي » آنها موجب مي شود صاحبنظران زبان به شكوه بگشايند و در ارزيابي ها و جمع بندي هاي خود در اين مورد اين سازمان ها و مجامع به اين نتيجه برسند كه كاري از دست آنها ساخته نيست . اكنون در مورد جنگ غزه همين نكته درحال تكرار است و سازمان ملل سازمان كنفرانس اسلامي اتحاديه عرب سازمان صليب سرخ جهاني سازمان عفو بين الملل و مجامع و سازمان هاي ريز و درشت ديگر به شدت زير سئوال قرار دارند كه چرا همه آنها تماشاچيان ساكتي شده اند و كاري براي توقف جنايات صهيونيست ها انجام نمي دهند
درباره مجامع و سازمان هاي جهاني اينگونه قضاوت كردن با واقعيت منطبق نيست . اينكه گفته شود كاري از دست اين مجامع ساخته نيست حرف نادرستي است . واقعيت اينست كه اين سازمان ها در همه جنگ ها و حتي در همين جنگ غزه كارهاي زيادي انجام داده اند.
اشكال كار همه كساني كه مجامع و سازمان هاي جهاني را ضعيف و ناتوان مي دانند اينست كه به عملكرد آنها نگاهي يكطرفه دارند. فقط يكطرف اين سكه را ديدن موجب مي شود چنين قضاوت نادرستي درباره اين مجامع صورت بگيرد و افكار عمومي جهان به درستي در جريان واقعيت هاي مربوط به آنها قرار نگيرد.
مجامع و سازمان هاي بين المللي همانطور كه مي توانند بيانيه بدهند و اقدام عملي كنند با سكوت خود نيز كارهاي زيادي انجام مي دهند. اين همان روي ديگر سكه است كه اظهارنظر كنندگان درباره عملكرد اين مجامع آنرا نمي بينند و لذا مرتكب قضاوت نادرستي درباره آنها مي شوند.
اگر به چگونگي اشغال افغانستان و عراق توسط آمريكا و انگليس نگاه كنيد متوجه اين واقعيت خواهيد شد كه سازمان ملل چه كمك شاياني به اشغالگران براي اصل اشغال اين كشورها و ادامه اشغالگري آنها انجام داده است . در مهره چيني هاي بعدي و امضاي قراردادهاي استعماري با دولت هاي دوران اشغال در اين كشورها نيز سازمان ملل با سكوت سنگين خود كمك هاي بزرگي به آمريكا كرده است . همين نگاه را به جنگ 33 روزه لبنان منتقل كنيد و به اين نكته توجه نمائيد كه يكماه تمام خانه ها بيمارستانها مدارس مساجد و همه امكانات مردم لبنان توسط ارتش رژيم صهيونيستي بر سر آنها خراب شد و سازمان ملل با تعلل خود اين جنايات را تاييد كرد ولي درست زماني كه آمريكا و اسرائيل دچار مشكلات جدي شدند و به قطعنامه اي فوري براي آتش بس نياز پيدا كردند سازمان ملل فعالانه وارد عمل شد و ظرف مدت كوتاهي جنگ را متوقف ساخت .
اينها و ده ها نمونه ديگر نشان مي دهند برخلاف اظهارنظرهائي كه مي شود مجامع جهاني بويژه سازمان ملل همواره به نفع قدرت هاي زورگو فعال است البته گاهي با قطعنامه دادن و گاهي با قطعنامه ندادن گاهي با سكوت و گاهي با اظهارنظر. در مورد همين جنگ كه اين روزها در غزه جريان دارد نيز وضعيت دقيقا همينطور است . دبيركل سازمان ملل 20 روز به عنوان تماشاچي در دفتر كار خود در ساختمان بلند اين سازمان در نيويورك نظاره گر كشتار تخريب آوارگي ويراني و ضجه كودكان و زنان غزه بود و سكوت مي كرد.حالا دو سه روزي است به قاهره و تل آويو سفر فرموده و هنگامي كه از آسمان غزه عبور مي كرد گفت : « شرايط خطرناك نوار غزه اجازه سفر به اين منطقه را به من نمي دهد » !
مفهوم سخن آقاي بان كيمون كاملا روشن است . اين شرايط خطرناك غزه نيست كه به او اجازه سفر نميدهد بلكه كساني كه اين خطر را آفريده اند يعني آمريكا و رژيم صهيونيستي به وي اجازه سفر به غزه را نمي دهند. دبيركل سازمان ملل با جايگاهي كه سازمان ملل دارد مي تواند به منطقه جنگي برود و با سفر خود آنجا را امن كند و به طرف متجاوز دستور بدهد لااقل در مدت سفر وي جنگ را متوقف نمايد اما چنين اتفاقي نمي افتد چرا چون قرار براينست كه نيافتد تا به مردم فلسطين گفته شود كه صهيونيست ها اين قدرت را دارند كه جلوي چشم دبيركل سازمان ملل ورئيس كميته صليب سرخ جهاني و هر مسئول بين المللي ديگر هر جنايتي را كه اراده كنند انجام بدهند. بنابر اين حتي همين سفر دبيركل سازمان ملل به منطقه و همين خودداري او از سفر به غزه نيز اقداماتي در جهت كمك به آمريكا و رژيم صهيونيستي براي ادامه جنايت هستند. با اينحال چگونه مي توان گفت سازمان ملل كاره اي نيست !
اتحاديه عرب هم كه بعد از 20 روز تماشا كردن نسل كشي در غزه حالا تعدادي از اعضاي آن تحت فشار افكار عمومي جهان عرب در دوحه جلسه تشكيل داده اند نيز با اين كار خود تا اينجا حداقل سه هفته به صهيونيست ها فرصت كشتار داده است . سازمان كنفرانس اسلامي كه فلسفه وجودي خود را از آرمان فلسطين دارد در اين ماجرا از اينها هم بيشتر به آمريكا و صهيونيست ها خدمت كرده چون تاكنون هيچ تحركي از خود نشان نداده است .
بدين ترتيب تاكنون كاري اگر شده توسط همين سازمان ها و مجامع بين المللي شده و ملت ها و دولت هائي كه در اين مجامع نفوذي ندارند كاري نكرده اند كه در خور باشد. انقلاب اسلامي ايران پديده اي در جهت خلاف جريان موجود حاكم بر جهان بود كه توانست تغييرات عمده اي در معادلات سياسي بين المللي ايجاد كند. راهي كه اين انقلاب پيش پاي مردم جهان گذاشت بايد ادامه پيدا كند تا موانع موجود برطرف شوند و همه چيز در جاي خودش قرار گيرد. در غير اينصورت براي هميشه بايد شاهد نسل كشي هائي همانند آنچه در غزه جريان دارد باشيم .
_____________
* كيهان
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان «كلكسيون جنايت» به قلم حسام الدين برومند آورده است:جنايات جنون آميز صهيونيست ها درغزه و خلق فجايع دلخراش و هولناكي كه كمتر در تاريخ بشريت مي توان نمونه هايي از آن را به ياد آورد كلكسيوني از انواع جرايم بين المللي اعم از جنايات عليه صلح، جنايات عليه بشريت و جنايات جنگي را دربرمي گيرد و اين در حالي است كه چندي پيش «حقوق بشر» 60 سالگي را پشت سرگذاشت و مدعيان آن كه ساليان سال است با در دست گرفتن «تابلوي حقوق بشر»! كشورها و دولت هاي ديگر را به گام گذاشتن در اين مسير فرا مي خوانند خود مهارتي ويژه در انحراف از مسير و به راه انداختن جنگ و درگيري و كشتار و خونريزي دارند و در پوشش «پروژه حقوق بشر» و فازهايي ديگر از اين پروژه همچون دموكراسي يا مبارزه با تروريسم خواسته ها و اهداف استعماري و استثماري شان را دنبال مي كنند.
گفتني است طي سده هاي اخير بخصوص در چند دهه گذشته و بعد از جنگ جهاني دوم و تأسيس سازمان ملل متحد (1945م) و سپس تشكيل نهادها و سازمان هاي بين المللي حقوق بشري حجم انبوهي از متون و قوانين حقوق بشري نيز تدوين و تصويب شده است تا ثمره همه اين تلاش ها اين باشد كه در ذهن انسان قرن بيستم و بعد از آن ديگر صحنه ها و وقايع ضد بشري جنگ هاي جهاني اول و دوم تداعي نگردد؛ ولي نسل كشي آشكار و مرگ تدريجي كودكان، زنان و غيرنظاميان در غزه از جانب رژيم جعلي و متجاوز صهيونيستي همه اين متون و قوانين از اعلاميه جهاني حقوق بشر، ميثاق هاي بين المللي حقوق بشر و منشور سامان ملل متحد تا كنوانسيون هاي بين المللي حقوق بشر همچون كنوانسيون ژنو، كنوانسيون نسل كشي و... را زيرپا گذاشت.
در شرايط كنوني دنياي امروز نيز نهادهاي عريض و طويل حقوق بشري دو هفته بعد از جنگ غزه - كه امروز وارد بيست ودومين روز خود شده است- و بعد از 15 روز نگاه بي تفاوت و جانبدارانه به قتل عام و مجروحيت پرشمار انسان هاي بي گناه و بي دفاع و تحميل خسارت هاي غير قابل جبران مادي و معنوي، تنها به علت موج فزاينده فشارهاي افكار عمومي جهان به صحنه آمدند و از سرناگزيري و رفع تكليف به صدور قطعنامه ها و مصوبه هايي بسنده كردند كه درباره ارزيابي اين قطعنامه ها و جرايم و جنايات رخ داده در غزه و به تبع آن مسئوليت مدني و كيفري مرتكبين و متخلفان و تشكيل دادگاه صالح براي رسيدگي به اين جنايات گفتني هايي هست كه به كند و كاو برخي از آنها مي پردازيم.
1- شوراي امنيت سازمان ملل متحد در شامگاه سيزدهمين روز جنگ در غزه با تصويب قطعنامه اي با 14 رأي مثبت، بدون راي منفي و با رأي ممتنع آمريكا خواستار آتش بس فوري در نوار غزه شد. در اين قطعنامه 9 ماده اي علاوه بر آتش بس فوري به خروج نيروهاي رژيم صهيونيستي، انتقال تجهيزات و ارسال كمك هاي انسان دوستانه همچون غذا، سوخت، دارو و مداواي پزشكي به سراسر غزه نيز تأكيد شده بود.
سياق مواد قطعنامه و نبود راهكارهاي پيش بيني شده براي تحقق آتش بس فوري و خروج نيروهاي متجاوز و امدادرساني هاي اوليه نشان از خلأ «ضمانت اجرا» در اين قطعنامه دارد و بديهي است كه استقبال از ابتكار عمل مصر- كه در اين قطعنامه نامش چندين بار ذكر شده اما نامي از دولت قانوني حماس نيامده است- به عنوان مكانيسم اجرايي قطعنامه با توجه به هويت دولت كمپ ديويدي قاهره نه تنها دلالت بر آن دارد كه ماهيت اجرايي اين قطعنامه بار حقوقي ندارد بلكه با توجه به بستن غير قانوني گذرگاه رفح از جانب مصر- همچنانكه ديده بان حقوق بشر در بيانيه اي بستن مرزهاي غزه را غيرقانوني و بي رحمانه اعلام كرد- و نقش و مشاركت اين دولت در جنايات غزه، وجه سياسي مسئله نمود بيشتري پيدا مي كند. از سويي ديگر؛ تحديد و محدوديت عبارات قطعنامه 1860 به جملات و گزاره هاي كلي كه صرفاً بيانگر محكوميت است، عنصر غير الزام آور آن را پررنگ تر مي كند.
همچنين امروز در حالي كه بيست و دومين روز جنگ سپري مي شود و 9 روز از صدور قطعنامه شوراي امنيت سپري مي شود ادامه جنايات وحشيانه و ددمنشانه صهيونيست ها در نوار غزه خود مؤيد آن است كه قطعنامه 1860 قدرت اجرايي و بازدارندگي نداشته است چرا كه به هر حال قيد «فوريت» در آتش بس از بار معنايي و حقوقي خاصي برخوردار است و تا امروز اين اتفاق نيفتاده است.
جلوگيري از كمك هاي ارسالي به غزه- از جمله توقف كشتي ايراني حامل دو هزار تن مواد غذايي در آبهاي بين المللي- را هم بايد علاوه كرد به ديگر دلايلي كه نشان مي دهد اين قطعنامه از ضمانت اجرايي برخوردار نيست و نه تنها براي متجاوز - رژيم صهيونيستي- لازم الاتباع نيست بلكه رأي ممتنع آمريكا به اين قطعنامه مجوزي براي صهيونيست ها در استمرار جنگ و آدم كشي است.
2- در هفدهمين روز جنگ غزه و 4 روز بعد از قطعنامه 1860 شوراي امنيت، شوراي حقوق بشر سازمان ملل نيز با صدور قطعنامه اي حاوي 33 رأي مثبت، 12 رأي ممتنع و يك رأي منفي دولت كانادا، تجاوزات رژيم صهيونيستي عليه مردم مظلوم غزه را محكوم مي كند. قطعنامه شوراي حقوق بشر از كميسر عالي حقوق بشر و گزارشگران ويژه حقوق بشر سازمان ملل درخواست مي كند تا گزارشي در خصوص وضعيت حقوق بشر مردم غزه متعاقب حملات اخير رژيم صهيونيستي تهيه و به شورا ارايه كند. همچنين در اين قطعنامه بر تشكيل هيئت حقيقت ياب مستقل بين المللي به منظور تحقيق در خصوص كليه موارد نقض حقوق بشر از سوي رژيم صهيونيستي در سرزمين هاي اشغالي و بخصوص نوار غزه تأكيد مي گردد.
هر چند تشكيل هيئت حقيقت ياب بين المللي مي تواند مقدمه اي براي برپايي دادگاهي صالح براي رسيدگي به جرايم بين المللي رژيم صهيونيستي باشد و همين كه اين اقدام فراتر از محكوميت هاي صوري و بي اثر است، خود گامي رو به جلو است اما بايد به انتظار نشست و ديد واقعاً شوراي حقوق بشر به وظايف قانوني خود عمل مي كند و يا اينكه تشكيل «هيئت حقيقت ياب» نيز پس از مدتي مشمول مرور زمان مي شود؛ ضمن آنكه اهرم حقوقي اين شورا در قياس با شوراي امنيت از قدرت كافي برخوردار نيست و تاخير 17 روزه اين شورا در ورود به مسئله غزه با توجه به نقض فاحش حقوق بشر شائبه به ثمر نرسيدن اقدامات پيش بيني شده را قوت مي بخشد.
3-جنايات رژيم صهيونيستي طي 22 روز جنگ در غزه كه به دستور مقامات ارشد اين رژيم صورت پذيرفته است بيانگر اثبات جرايم بين المللي جنايتكاراني چون پرز، اولمرت، باراك و... است. بمباران شهرها و روستاها، آنهم با استفاده از سلاح هاي ممنوعه و كشتار غيرنظاميان بنابر قوانين و معاهدات بين المللي از مصاديق «جنايات جنگي» است و اين در حالي است كه آسوشيتدپرس در همين ايام به نقل از ناظران حقوق بشر گزارش مي دهد كه اسرائيل در جنگ از بمب هاي آتش افروز با فسفر سفيد استفاده مي كند. همچنين يك موسسه حقوق بشري چند روز پيش با بر شمردن ابعاد جنايات اسرائيل در نوار غزه تصريح مي كند كه بيش از 80 درصد از شهداي غزه از ميان غيرنظاميان هستند.
علاوه بر «جنايات جنگي» رژيم صهيونيستي، كشتار جمعي و نسل كشي آشكار مردم غزه در زمره «جنايات عليه بشريت» است و بالاخره آنكه نقض فاحش تعهدات و معاهدات بين المللي كه براي حفظ صلح و امنيت بين المللي اهميت اساسي دارد و همچنين عدم رعايت قواعد بين المللي همچون اصل «عدم تجاوز» و يا «اصل عدم توسل به زور» گواهي بر آن است كه «جنايات عليه صلح» را نيز بايد به ليست سياه جنايات سردمداران تل آويو اضافه كرد.
در اين ميان اظهارات متعددي از شخصيت ها و نهادهاي بين المللي -هرچند دير هنگام- درباره جنايات رژيم صهيونيستي خود گوياي عمق فجايع بشري در غزه است. خانم ناوي پيلي كميسرعالي حقوق بشر سازمان ملل عملكرد و اقدامات صهيونيست ها در غزه را برخوردار از تمام ويژگي هاي «جنايات جنگي» مي خواند. ريچارد فالك گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل در فلسطين نيز تصريح مي كند اقدامات اسرائيل نقض فاحش حقوق بشر است و اين رژيم يك رشته خشونت تكان دهنده عليه مردم بي دفاع در غزه مرتكب شده است.
كميته بين المللي صليب سرخ هم مشاهدات گروه پزشكي در شهر غزه را تكان دهنده توصيف مي كند و رئيس صليب سرخ بين المللي با چشمان اشكبار مي گويد جناياتي كه در غزه مي گذرد قابل توصيف نيست. نمونه هايي از اين دست فراوان است اما آنچه ضرورت دارد آن است كه فراتر از اين سطح، جنايتكاران بين المللي در دادگاهي صالح به مجازات اعمالشان برسند.
براي اين منظور مي توان به برپايي دادگاهي ويژه و اختصاصي اميد بست كه همچون دادگاه هايي نظير نورمبرگ (رسيدگي به مجازات رهبران جنگي آلمان)، توكيو (رسيدگي به مجازات رهبران جنگي ژاپن) و يا لاهه (رسيدگي به مجازات جنگي در يوگسلاوي و رواندا)، جنايتكاران رژيم صهيونيستي را محاكمه و مجازات كند.
اما به نظر مي رسد با توجه به اينكه ديوان كيفري بين المللي بر اساس ماده 5 اساسنامه اش صلاحيت رسيدگي به خطيرترين جرايم بين المللي همچون جرايم بر ضد بشريت، جرايم جنگي، جرم كشتار دسته جمعي و جرم تجاوز را داراست مرجعي مناسب براي رسيدگي به كلكسيون جنايات سران رژيم صهيونيستي و محاكمه آنها باشد.
در همين رهگذر شايسته است سازمان كنفرانس اسلامي با طرح اقامه دعوي عليه مقامات جنايتكار اسرائيلي شرايط و مقدمات اوليه براي محكوميت آنها را مهيا سازد. البته قضاوت عادلانه ديوان كيفري بين المللي درباره مجرمان بين المللي صهيونيست معطوف به آن است كه ديوان تحت تاثير و قيموميت قدرت هاي غربي قرار نگيرد.
________________
*مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله خود با عنوان «تحليلي بر پيام رئيس جمهور به نشست روابط عمومي» به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد آورده است:هفته گذشته پيام رئيس جمهور به يك نشست روابط عمومي در تهران توسط دكترالهام سخنگوي دولت قرائت شد. رئيس جمهور در پيام خود، تمام چهره روابط عمومي را در اطلاع رساني، اهميت اطلاع رساني، ويژگي ها و جايگاه اطلاع رساني تصوير كرده است وشاه بيت آن اين جمله است: امروز اطلاع رساني صحيح، بيان واقعيت ها و روشن كردن ذهن ها و مبارزه با دروغ و نيرنگ بعضي از رسانه ها، يك مجاهده و وظيفه انساني است. البته ديدگاه ايشان را براي كاركرد رسانه ها درست مي دانيم اما روابط عمومي را در حال حاضر بايد به گونه اي ديگر ديد و اگر نگرش مديران جامعه نسبت به روابط عمومي تغيير نكند، روابط عمومي اقتدار لازم براي ايفاي نقش و وظيفه خود را نخواهد يافت. نظريه پردازان روابط عمومي از جمله هانت و گرونيك چهارالگو براي روابط عمومي شناسايي و ارائه كرده اند. الگوي اول، الگوي تبليغ كارگزاري مطبوعاتي است، سابقه اين الگو به اواخر قرن 19 برمي گردد كه الگويي است يك سويه كه در آن هدف اصلي ارتباط تبليغات به معناي Abvertising يا Propaganba است و در اين الگو حقيقت كامل ضرورت ندارد و بي اعتمادي جامعه نسبت به روابط عمومي تا حد زيادي ناشي از كاربرد اين الگو در روابط عمومي هاست.
الگوي دوم، الگوي اطلاع عمومي يا اطلاع رساني است، اين الگو در حدود سال1900 در آمريكا پديدار شد، هدف ارتباط در اين الگو، انتشار اطلا عاتي است كه مقصود آن ضرورتا اقناع نيست، گرچه در اين الگو به خلاف الگوي اول حقيقت ضابطه اي مهم در كار روابط عمومي است اما جريان ارتباط يك سويه است كه رئيس جمهور در پيام خود به هر علت به اين الگو اشاره دارد.
الگوي سوم، الگوي دوسويه ناهمسنگ است كه در سال 1920 پديدار شده است و از الگوهاي قبلي پوياتر است و اطلاعات دو مسير را طي مي كند، هم به سمت همگان ها و هم از سوي آنها جريان مي يابد، اما چون ناهمسنگ است، قدرت به طور مساوي ميان فرستنده و گيرنده سازمان نيست و هدف ارتباط اقناع و تغيير نگرش و رفتار است.
الگوي چهارم، الگوي دوسويه همسنگ است كه خلال سال هاي 1960 و 1970 توسعه يافت و در نگرش مترقي اين الگو به عنوان راهبرد ارتباطي بايد مورد توجه قرار گيرد. در حالي كه مشخصه ساير الگوها از جمله الگوي موردنظر رئيس جمهور در اين پيام، ارتباط از نوع تك گويي است، الگوي دوسويه همسنگ متضمن انديشه گفت وگوست. اين الگو مديريت سازمان را به سوي مبادله افكار و نظرات با ساير گروه ها سوق مي دهد و احتمالا سبب مي شود كه مديريت و همگان ها هر دو تحت تاثير قرار گيرند و نگرش و رفتارهاي خود را تنظيم كنند. ارتباط در اين الگو كاملا دوسويه است و روابط قدرت در آن متعادل شده است و هدف اين فراگرد ارتباط ايجاد تفاهم است و اطلاع رساني و اطلاع يابي را هم عرض مي بيند. نگاه رئيس جمهور در اين پيام، نگاه مربوط به قبل از 1920 است و با اصول و جايگاه امروزي روابط عمومي علمي در جهان سازگاري ندارد و نمي تواند سازمان ها را به مقصود برساند و آن اعتمادي كه دكتر الهام در سخنان خود در همين نشست اشاره مي كند با الگوي اطلا ع رساني حاصل نخواهد شد و راه اندازي روزنامه هاي دولتي و آن طور كه شنيده مي شود، ويژه نامه روزانه براي همه استان ها در همه روزها توسط يك روزنامه دولتي اگر الگوي روابط عمومي تصحيح نشود، راه به جايي نخواهد برد و به تصحيح اعتماد نخواهد انجاميد. ادوارد برنير بنيانگذار روابط عمومي نوين، روابط عمومي را چنين تعريف مي كند:
«روابط عمومي عبارت است از دادن اطلا عات به مخاطبين(مردم )و تلا ش هاي ترغيبي به منظور تغيير گرايش ها و رفتار آنان و كوشش براي هم بسته ساختن نگرش ها و اقدامات يك سازمان با مخاطبان و متقابلا نگرش ها و اقدامات مخاطبان با سازمان.» و اين همان الگوي چهارم است. مجمع جهاني اتحاديه هاي روابط عمومي در سال 1978 روابط عمومي را چنين تعريف مي كند:
«روابط عمومي يعني هنر و دانش اجتماعي تحليل روندها، پيش بيني و عواقب آنها مشاوره با رهبران سازمان ها و اجراي برنامه هاي عملي كه منافع سازماني و عمومي را بر آورده مي كنند.»
«روابط عمومي از عناصر سه گانه هنر، فن وفلسفه اجتماعي مديريت تشكيل شده است در پيام رئيس جمهور به هنر و يكي از فنون (اطلا ع رساني) اشاره شده است اما از فلسفه اجتماعي مديريت خبري نيست.»
البته نگارنده واقف است كه اين پيام را رئيس جمهور شخصا نمي نويسد، يا مشاورين نوشته اند يا روابط عمومي رياست جمهوري يا برگزار كنندگان نشست و به امضا رئيس جمهور رسانده اند و اين نشان مي دهد، كساني كه هدايت راهبردي روابط عمومي ها را بر عهده دارند نگرش خوبي به روابط عمومي و جايگاه حرفه اي آن ندارند و نمي توانند اين قافله را به سر منزل مقصود هدايت كنند.

*صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سخن روز خود با عنوان «از موسوي دهه 60 تا موسوي دهه 80‏» به قلم امير دبيري مهر ‏آورده است: مهم اين نيست كه در زندگي چه نقشي داشته باشيم، مهم آن است كه نقش هايمان را خوب ايفا كنيم.‏كار روزگار پيش بيني پذير نيست. خاتمي ديروز وزير ارشاد كابينه مهندس ميرحسين موسوي بود و امروز مي تواند رئيس در سايه باشد و نخست وزير امام و رهبري در سال هاي دهه 60 را به سوي رياست جمهوري دهم سوق دهد.‏
خبر احتمال نامزدي ميرحسين موسوي در انتخابات رياست جمهوري دور دهم، مثل بمبي فضاي سياسي كشور را تكان داد. جالب اين جاست كه بيش از 10 سال است احتمال بازگشت ميرحسين موسوي به عرصه سياست مطرح است، ولي اعلام اين خبر از سوي سيد محمد خاتمي بازتاب و تاثير غيرقابل تصوري داشت و در روزهاي آينده پس لرزه هاي آن را هم در مواضع و هم در عزل و نصب هاي پيش از موعد شاهد خواهيد بود.‏
بيشترين نگراني از احتمال حضور ميرحسين موسوي از جانب محمود احمدي نژاد است. احمدي نژاد رقابت با خاتمي را به نيم رقابت با موسوي ترجيح مي دهد. زيرا ميرحسين موسوي همه برگ هاي برنده احمدي نژاد اعم از سوخته و نسوخته را يك جا در آستين دارد. ‏
‏ اگر ساده زيستي، عدالت طلبي، پركاري، ضدتجملگرايي، تدين، انقلابي گري و احياي گفتمان امام و انقلاب مولفه هايي است كه احمدي نژاد را از ديگران در فضاي سياسي ايران كه تا حدودي ليبراليزه و سكولاريزه شده، متمايز مي كند و با همين وجوه تمايز توانست در 1384در ميدان سياست ورزي بر پهلواني چون هاشمي رفسنجاني چيره شود، ميرحسين موسوي نه تنها احياگر اين مولفه ها، بلكه نماد اين مولفه ها در بين رجال سياسي در جمهوري اسلامي است.‏
‏ ‏موسوي يادآور مديريت كشور در روزگار سختي ها، كمبودها، تحريم ها، بحران ها و از همه بالاتر جنگ تحميلي است، به گونه اي كه در آن دوران مستضعفان هنوز عزيز بودند و در برنامه ريزي ها به حساب مي آمدند، نه چون امروز كه نردباني براي صعود سياسي و اقتصادي ديگران هستند و "فرودست" خوانده مي شوند تا كسي از معناي استضعاف و رابطه دو سويه مستضعف و مستكبر نپرسد و خيلي از مناسبات را زير سوال نبرد.‏
‏ ‏هنوز حضور موسوي قطعي نشده جريان هايي در بين اصولگرايان شكاف خود را با حاميان احمدي نژاد به نفع موسوي زياد كرده اند تا شايد به حمايت از موسوي به پا خيزند.‏
و اما خاتمي بر سر دوراهي است. راه نخست آن است كه بخشي از اطرافيان او مي خواهند، يعني حضور مجدد خاتمي در انتخابات و صف مديريت اجرايي كشور. كه دراين صورت هم طرحهاي ناكام اصلاح طلبان دوباره به اجرا مي افتد و هم ستاره دولتشان روشن خواهد شد.‏
‏ ‏‏ اتفاقاً اطرافيان تندروي احمدي نژاد نيز از اين گزينه استقبال مي كنند. زيرا فضاي انتخابات كاملاً دو قطبي شده و با توجه دلايل گوناگون سياسي و ساختاري و مصلحتي (كه بيان آنها در اين جا به مصلحت نيست) احتمال پيروزي نهمين رئيس جمهور در انتخابات دهم حتي در رقابت با خاتمي متصور است.‏
اما گزينه دوم خاتمي ماندن در ستاد است. اين گزينه هم اطرافيان تندروي خاتمي و طرفداران احساسي او را خشمگين مي كند و هم نومحافظه كاران ايراني پيرامون احمدي نژاد را برآشفته مي سازد. زيرا احمدي نژاد را در برابر ميرحسين موسوي خلع سلاح مي كند.‏
‏ ‏هم توده هاي مستضعف و طبقات آسيب پذير و فرودست به موسوي گرايش دارند و هم طبقه متوسط نوگرا، اصلاح طلب و تحول خواه از موسوي حمايت خواهند كرد، زيرا او را نماد تحول مي دانند. موسوي نه اصلاح طلب است و نه محافظه كار بلكه تحول خواه است و بي دليل نيست كه در بين بسياري از برجستگان اصولگرا نيز شان و منزلتي بسي فراتر از احمدي نژاد دارد. ‏
‏ ‏همچنين شنيده مي شود موسوي دهه 60 گويي پس از سال ها سكوت و نظاره و نقاشي و معماري، براي وضعيت آشفته دهه 80 ايران برازندگي هايي پيدا كرده است و توان مديريت با ايجاد اجماع سياسي را دارد. ‏
خاتمي مي تواند رئيس باشد ولي رياست نكند مي تواند عزيز باشد ولي رئيس جمهور نباشد و مي تواند افكار و آرمانهاي خود را تعقيب نمايد، ولي با مشاركت ديگران و نه با ميانداري خود. او مي تواند از تجربه پوتين در روسيه درس بگيرد و به مدودف ها اعتماد و تكيه كند. ‏نتيجه آن كه بازگشت مجدد خاتمي به سياست و نه به دولت هم به مصلحت است و هم مفيد. خاتمي مي تواند با تكيه بر احترام و جايگاهي كه در ايران و جهان دارد، خود را در خدمت مردم ايران و نظام جمهوري اسلامي قرار دهد، نه در خدمت فلان حزب و بهمان باند و گروه.‏
‏ ‏‏ در اين مقطع حساس كه كشور با بحران اقتصادي در سال آينده مواجه است و بحران سياسي و بين المللي نيز با روي كار آمدن اوباما پيش روي كشور است، خاتمي بايد به آينده ايران و منافع درازمدت كشور بينديشد و اگر قصد سياست ورزي موثر دارد، زمينه را براي حضور مير حسين موسوي فراهم سازد.‏
سخن آخر اين كه من نه حامي مير حسين موسوي هستم و لزوماً هم به او راي نخواهم دادم. آن چه براي ما پژوهشگران حوزه سياست مهم است، افزايش اقتدار و عزت جمهوري اسلامي ايران و تامين منافع ملي است. بين اين اهداف بزرگ يعني اقتدار و عزت و منافع ملي و رقابت هاي معنادار و هدفمند سياسي كه لزوماً منحصر به ايام انتخابات نيست، بلكه در انتخابات به اوج مي رسد، رابطه مستقيم وجود دارد.‏
‏ ‏از اين روي مي توان گفت حضور ميرحسين موسوي و عدم حضور خاتمي به عنوان كانديداي رياست جمهوري، بلكه به عنوان رهبري برخوردار از وجاهت ملي، مي تواند چيدمان سياسي كشور را براي رقابتي معنادار شكل و سامان دهد و بالعكس حضور مجدد خاتمي بيشتر از آن كه رقابتي سياست ورزانه در راستاي منافع ملي باشد، سياست بازي جناحي و حزبي در راستاي منافع گروهي و باندي است. ‏
_____________________
*رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله روز خود با عنوان «كشتي نوح ايراني در ساحل حماسه حماس» به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: كشتي 2 هزار تني كمك‌هاي دارويي و غذايي هلال‌احمر جمهوري اسلامي ايران به ارزش صدها ميليون دلار كه به غزه اعزام شده اكنون به دو قدمي آب‌هاي سرزميني دولت قانوني حماس در كشور فلسطين رسيده است و به دلايل غيرقابل توجيه متوقف شده است.
دلايل غيرقابل توجيه آنكه در عرف قوانين و مقررات بين‌المللي امروز حتي دزدان دريايي سواحل سومالي هم مي‌دانند كه حوزه آب‌هاي سرزميني هر كشوري 12 مايل از ساحل است و خارج از اين محدوده آب‌هاي بين‌المللي محسوب مي‌شود و هيچ دولت زورگويي نمي‌تواند مانع از تردد كشتي هاي كشورهاي ديگر در آبهاي بين‌المللي باشد. در سايه سكوت معنادار مجامع بين‌المللي اكنون در بخشي از سرزمين كشور فلسطين جنگ كه نه بلكه جنايت جنگي در حال وقوع است و رژيم مستبد و زورگوي اسرائيل به نسل كشي ملت فلسطين مشغول است و با كشتار جمعي زنان و كودكان روي چنگيزخان مغول و هيتلر را در تاريخ سفيد كرده‌‌ است. در شرايطي كه مجامع بين‌المللي با سكوت خود چشم بر قتل عام مردم غزه بسته‌اند و به مثابه شريك دزد و رفيق قافله عمل مي‌كنند، وظيفه ما چيست و چه بايد كرد؟
شعار دادن و ابراز همدردي لازم است اما آيا كافي هم هست؟ اعزام كشتي حامل كمك‌ها به غزه لازم بود و هست اما به دليل سازوكار پيش‌بيني نشده آن كافي نيست. كفايت آن وقتي است كه ضمانت اجرايي اعطاي اين كمك نيز به همراه محموله اعزام مي‌شد، كه نشد و حالا بايد تمهيدي بينديشيم و مراتب اين تمهيد به شرح زير مي‌تواند باشد:
1. تكنولوژي و فناوري نوين در شرايط امروز به ما اين امكان را مي‌دهد كه با استفاده از سيستم GPS و اينترنت دقيقه به دقيقه اعزام محموله را ثبت و به سمع و نظر جهانيان برسانيم.
2. كشتي اعزام شده نبايد بدون اسكورت به سمت غزه مي‌رفت، اكنون كه رفته لازم است همان كشتي يا كشتي ديگري را با اسكورت قايق‌هاي توپدار و سريع‌السير نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران اعزام كنيم تا امنيت محموله را در مواجهه با اولا دزدان دريايي و ثانيا با رژيم اشغالگر قدس كه مانعي براي امدادرساني ايجاد مي‌كنند، تامين نماييم.
3. كشتي اعزامي دوم همراه با 4 اسكورت در اطراف و با اطلاع‌رساني بين‌المللي از طريق اينترنت و با استفاده از GPS صرفا بايد در مسير آب‌هاي بين‌المللي حركت كرده و در اين مسير هر مانعي را با استفاده از مشت آهنين سلاح‌هاي قايق‌هاي تندرو از سر راه بردارد.
4. نگارنده يقين دارم كه ارتش رژيم صهيونيستي كه بعد از 33 روز نتوانست حريف حزب‌الله لبنان شود و 21 روز است كه تك‌تيراندازهاي حماس گردان گردانش را در حومه خان‌يونس زمين گير كرده‌اند اگر از عزم و اراده شهادت‌طلبانه سربازان امام زمان مستقر در قايق‌هاي تندرويي كه كشتي حامل دارو و غذا را اسكورت مي‌كنند آگاه شوند فرار را بر قرار ترجيح خواهند داد.
5. به فرض ممانعت، در نبردي جانانه با قايق‌هاي اسكورت ماموريت خود را در رساندن كشتي‌ به ساحل غزه به نحو احسن انجام مي‌دهند و تا مرز شهادت مي‌جنگند يا در اين درگيري منطقه‌اي پيروز مي شوند و يا به لقاءالله مي‌پيوندند.
آنچه گفته شد يك سناريو در پاسخ به فرياد ياللمسلمين مردم غزه است. عملياتي شدن چنين فكري با رعايت سازوكار قانوني‌ خاص خود قابل تحقق است. هيچ مرجع بين‌المللي و هيچ حقوقداني در هيچ مرجعي همچون دادگاه لاهه نمي‌تواند اقدام بشردوستانه كاپيتان كشتي ايراني و قايق هاي اسكورتش را زير پرچم هلال‌احمر محكوم نمايد. فيلمبرداري و ثبت و ضبط مسير 3 كيلومتري از بندر پورت سعيد تا ساحل غزه و پخش آن از طريق اينترنت به صورت زنده مي‌تواند تصويرگر ايثار و گذشت بشردوستانه ايران در كمك به برادران عرب فلسطيني و جانفشاني ايراني شيعه براي نجات برادران عرب سني را در حماسه حماس در منظر قضاوت جهانيان قرار دهد.بي شك چنين اقدام بشردوستانه وخداپسندانه كه قطعا از حمايت افكار عمومي جهان نيز برخوردار مي‌باشد اثر وضعي بسياري در خنثي سازي تبليغات سوء دشمناني كه به جنگ لفظي بين شيعه و سني و ايراني و عرب دامن مي‌زنند خواهد داشت.
 شنبه 28 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن