واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نفس سركش آدمي عامل نابسامانيهاي رواني
اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب افلاتعقلون- سوره بقره آيه 44
(آيا مردم را به اعمال نيك دستور ميدهيد و خودتان را فراموش كردهايد در حالي كه قرآن را ميخوانيد آيا عقل نداريد؟)
و حافظ شيراز نيز در اين باره ميفرمايد:
نكتهاي دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر ميكنند
آري، مثل اين كه اين عارف رباني بدون اين كه ميل به خودنمايي داشته باشد و ادعا كند چنين و چنان كرده است، غزليات شيوايي سروده كه اغلب منطبق با تفسير صحيح آيات قرآن است و در حقيقت حافظ قرآن بوده و آيات آن را با دقت كامل از حفظ ميدانسته و در آن خوض و غور ميكرده و با نظر تيزبين خود تفسير عرفاني و دقيق آن را به زباني كه فقط قابل درك دانشمندان باشد بيان داشته و به صورت ظاهر خود را عاشق پيشه و درويش نما جلوه داده است در صورتي كه در حقيقت همان لقب لسانالغيب كه به او دادهاند درست منطبق با عقايد وگفتار اوست و او به هيچ وجه صلاح ندانسته است كه اين گونه انديشيدن كه مخصوص ارواح بزرگ و عارفان و خردمندان حقيقي است به مغز هر رجاله و ناداني خطور كند و او را گيج و گمراه سازد آنجا كه ميفرمايد:
نكتهاي دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر ميكنند
مطالب بسيار پرارزش رواني را بيان داشته و روشن ساخته است كه افراد هر قدر خود به علت ارتكاب گناه پنهاني گرفتار ناسازگاري درون باشند، به همان اندازه با مردم زمان سختگيرتر و به ظاهر خودنماتر و دستوري كه براي توبه و انابه به مردم زمان ميدهند، در حقيقت دستوري است كه به نفس نافرمان و سركش خود ميدهند.
در صورتي كه افراد سالم يعني آنان كه از نظر رواني درسطح سازگاري با نفس هستند، آنجا كه به خطاهاي ديگران مينگرند آن را با خطاهاي پنهاني خود مقايسه ميكنند و آنجا كه درك ميكنند چنان خطايي فقط به علت ناسازگاري با نفس يا انتقامجويي و ساير عيوب اخلاقي از آنان سر زده و اكنون از آن پشيمانند، نميدانم شايد در دوران حافظ شيراز عدهاي زاهدنما و متظاهر با تظاهر به علم و دانش و زهد و ريا مردم زمان را ميفريفته و از آنان به طرق مختلف بهره ميگرفتهاند و البته خود نيز به تاوان اين گونه تظاهرات دروغين به يكي از بيماريهاي پسيكوسوماتيك گرفتار بوده و دوران عمر را با رنج و تعب به پايان رساندهاند چه در حقيقت بايد گفت رنج واقعي آدميان از درون ناسازگار خودشان است و هيچ كس در دنيا قادر نيست آدمي را به اندازه نفس نافرمان و ناسازگار خودش رنج دهد و آزار رساند.
بدين معني آنجا كه فيالمثل ثروت و مالاندوزي ديگران را به ديده عيبجويي و نقد مينگريم و همه ثروتمندان را با يك چوب ميرانيم و دزد و چپاولگر ميشناسيم، معناي معكوسش اين است كه چرا ما خود صاحب آن ثروت نيستيم و اگر در چنين حالي خود را به درويشي ميزنيم و ظاهراً بينياز نشان ميدهيم اسير تظاهر غريزه خودنمايي هستيم و من غيرمستقيم ميخواهم بگويم از نظر خلق و خو و رواني صد بار از آن مرد ثروتمند دزد والاتر و قابل ستايشترم در صورتي كه خود اين تظاهر يكي از بيماريهاي بزرگ رواني است و سبب ناسازگاري با نفس ميشود و به نابساماني ميانجامد و شخص را بيمار ميگرداند و اگر آدمي بتواند نفس سركش خود را بشناسد و آن را در بند كند نه تنها از ابتلاي به بيماريهاي پسيكوسوماتيك مصون خواهد بود بلكه دوران زندگي را سعدي مابانه و حافظ صفت با شادي و شادكامي حقيقي به پايان ميرساند.
دكتر علي پريور
پنجشنبه 7 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]