تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ساعتى عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شب‏هايش به نماز و روزهايش به روزه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803974842




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دوتا داستان باحال ! خوندي نظر بده لطفا"


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: شنل قرمزی


يه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :

عزيزم چند روزه مادر بزرگت مبايلشو جواب نميده .
هرچی SMS هم براش ميزنم

باز جواب نمیده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم .

چندتا پيتزا بخر با يه اکانت ماهانه براش ببر . ببين حالش چطوره .

شنل قرمزی گفت : مامی امروز نميتونم .

قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون
بريم ديزين اسکی .

مادرش گفت : يا با زبون خوش ميری . يا ميدمت دست داداشت
گوريل انگوری لهت کنه .

شنل قرمزی گفت : حيف که بهشت زير پاتونه . باشه ميرم .

فقط خواستين برين بهشت کفش پاشنه بلند نپوشين .

مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بيان.

می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون .

شنل قرمزی گفت : من که گفتم از اين پسر لوس دکتر خوشم نمياد .

يا رابين هود يا هيچ کس . فقط اون و می خوام .

شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالوئی که تازه خريده از خونه خارج ميشه .

بين راه حنا دختری در مزرعه رو ميبينه .

شنل قرمزی.: حنا کجا ميری ؟؟؟

حنا : وقت آرايشگاه دارم . امشب يوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .

شنل قرمزی: ای نا کس حالا تنها میپری ديگه !!

حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی .

بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران ميشه . بچه ها
شاکی شدن دعوتت نکردن .

شنل قرمزی: حتما اون دختره ايکبری سيندرلا هم هست ؟؟؟

حنا : آره با لوک خوشانس ميان .

شنل قرمزی: برو دختره ...........................................

( به علت به کار بردن الفاظ رکيک غير قابل پخش بود )

شنل قرمزی يه تک آف ميکنه و به راهش ادامه ميده .

پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!

ماشينا جلوش نگه ميداشتن اما به توافق نمی رسيدن و می رفتن .

ميره جلو سوارش ميکنه .

شنل قرمزی : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!

نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه .

با اون مرتيکه ...... راه افتاديم دنبال ننه فلان فلان شدمون .

شنل قرمزی: اون که هاج زنبور عسل بود .

نل : حالا گير نده . وسط راه بابا مون چشمش خورد به
مادر پرين رفت گرفتش .

اين دختره پرين هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بيرون .

زندگی هم که خرج داره . نميشه گشنه موند .

شنل قرمزی : نگاه کن اون رابين هود نيست ؟؟؟؟ کيف اون زن رو قاپيد .

نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کيف قاپی .

جان کوچولو و بقيه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند ميکنن .

شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!!!

نل : اون دوتا رو هم ببين پت و مت هستن . سر چها راه دارن
شيشه ماشين پاک می کنن .

دخترک کبريت فروش هم چهار راه پائينی داره آدامس ميفروشه .

شنل قرمزی : چرا بچه ها به اين حال و روز افتادن .؟؟؟؟

نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتيول شد .

بچه مايه دار شدی . بقيه همه بد بخت شدن .

بچه های اين دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چيه .

شخصيتهای محبوبشون شدن ديجيمون ها ديگه با حنا و نل
و يوگی و خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن .

این گوشی مال کیه ؟

تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند ...

موبايل يكي از آنها زنگ مي زند ,

مردي گوشي را بر ميدارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع

به صحبت مي كند:

همه ساكت ميشوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوش مي دهند !

مرد: بله بفرماييد ...

زن: سلام عزيزم منم باشگاه هستي؟

مرد:سلام بله باشگاه هستم.

زن: من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك

ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟

مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر .

زن:مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد ميشدم

ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه

فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم ...

مرد:چنده؟

زن:شصت هزار دلار!!!

مرد:باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه

همه چيزش رو به راهه !!!

زن: آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه

پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن

950000 دلاره !!!

مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه ميتوني بخرش !

زن: باشه بعدا ميبينمت خيلي دوست دارم .

مرد:خداحافظ عزیزم...

مرد گوشي را قطع ميكند . مرد هاي ديگر با تعجب مات و

مبهوت به او خيره ميشوند!!!

بعد مرد مي پرسد: ببخشید اين گوشي مال كيه؟!!!










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن