واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - سیدعلی میرفتاح تلقی عوامانهاش این است که مردم سیاسی شدهاند؛ بدجوری هم سیاسی شدهاند. هر کسی را که توی این یکی، دو روزه دیدهام، چشمی به سایتها و روزنامهداشته و گوشی به رادیو. حتی آنها که فکرش را هم نمیکردم که مذاکرات مجلس برایشان مهم باشد، میبینم که با جدیت تمام ششدانگ حواسشان را دادهاند به مجلس و دارند سخن موافق و مخالف را میشنوند. توی تاکسی سوار شدم، همه داشتند گوش میکردند و بینش، تکمضرابهایی هم میآمدند و نظری هم میدادند. توی همین مهمانیهای افطاری فامیلی و دورهمنشینیهای مرسوم رفتم، دیدم که جوان و پیر و زن و مرد دارند از مجلس و وزرا و رأی اعتماد و کابینه میگویند. اتفاقاً معلوم بود که بعضیهایشان اولین بار است که دارند مذاکرات مربوط به کابینه را میشنوند. خیلی نمیدانستند که رسم چیست و روش متداول چگونه است. هر حرف و هر حرکت و حتی هر شوخی و خندهای را تعبیر میکردند به منظوری که موافقان و مخالفان میخواهند حالی موکلین خود کنند. قبول ندارم که مردم سیاسی شدهاند اما پیداست که مذاکرات مجلس برایشان -لااقل توی این دوره- اهمیت ویژهای پیدا کرده و انگار دارند یک بازی جذاب و یک مسابقه حساس و یک فیلم جدی، با تمام اوج و فرودهای دراماتیکش را میبینند. گویی همه چشم دوختهاند که ببینند دولت دهم از این خوان آخر چطور رد میشود، چه موافقانش، چه مخالفانش. این حساسیت بالا که این روزها مردم از خود نشان میدهند، هم خوب است، هم بد. خوب است برای اینکه به وکلا انگیزه دوچندان میدهد که از حقوق موکلین خود جدیتر دفاع کنند و بد است برای اینکه قرار نیست مردم تا این حد در ریز مسائل سیاسی قرار بگیرند. سیاست آدم را افسرده میکند و یک احساس ناکامی به آدم منتقل میکند. سیاست یک اشتغال همگانی نیست. قرار نیست همه دنبال سیاست و اخبار سیاست بروند. غالباً هم مردم دنیا هیچ کاری با سیاست ندارند. سیاست را گذاشتهاند برای اهلش که فرمود «سیاست پیشه مردم حقه بازند». از هر دهتا شهروند آمریکایی و حتی اروپایی سؤال کنید، حتی اسم ده وزیرشان را هم نمیدانند. یعنی دلیلی ندارد که بدانند. آنها کارشان را میکنند و زندگیشان را میگذرانند، چه کار دارند که وزیرشان کیست، یا وکیلشان چه گفته؟ اما اینجا ایران است و اصولاً یکی از مظاهر کار و زندگی همین دخالت در امور سیاسی است. سرگرمی مردم اشتغال به سیاست است. درست است که الان به اوجش رسیده، اما ریشه در قبل دارد و مردم معمولاً دوست دارند که از مذاکرات ردههای بالا سر در بیاورند و بدانند پشت پرده چه میگذرد. اینجا مهم است که چند نفر رأی میآورند و چگونه رأی میآورند. اینجا مهم است که مثلاً میشنوند که بزرگان مجلس از مجلسیان خواستهاند که این روزها در مهمانیهای افطار ریاست جمهوری شرکت نکنند. چون ما کار روزنامه میکنیم، مشغول مجلس و کابینه نمیشویم، چون اینجا ایران است ما ناچاریم که درباره سیاست و مجلس و دولت حرف بزنیم، که این هم خوب است، هم بد. خوب است برای اینکه شعور مردم بالاتر میرود و درک سیاسیشان و حساسیتشان زیاد میشود و نظارتشان بر وکلایشان افزایش مییابد، و بد است برای اینکه احتمالاً وقتی که دوتا سخنرانی را میشنوند، بخش زیادی از توهماتشان فرومیریزد و وقتی که میبینند سیاست این همه دم دستی است و درمییابند که همه چیز سطحیتر آن چیزی است که فکر میکردند و وقتی میفهمند که اینجا هم علیرغم وهم و گمانشان کاری از پیش نخواهند برد، چه بسا افسرده و بیتفاوت و بیحال و بیحوصله شوند و. . . انشاءالله که اینطوری نیست و برعکس، شاداب و قبراق و سرحال میشوند، وقتی میبینند سر پیچ مجلس، الکی نیست و حساب و کتاب دقیقی در کار است و مو را از ماست میکشند و چیزی را با کسی، یا حزبی یا گروهی معامله نمیکنند، چه پای مهمانیهای افطار، چه پشت میزهای سبزشان.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]