تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):قرآنى كه بر پيامبر نازل شد... عزتى است كه هوادارانش شكست نمى خورند... .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812733068




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زندگي و سيره آيت‌الله بهاري همداني


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: زندگي و سيره آيت‌الله بهاري همداني
در حاشيه كنگره بزرگداشت
به مناسبت صد و سومين سالروز ارتحال آيت الله شيخ محمد بهاري همداني شمه اي از احوالات و حيات عرفاني و اجتماعي اين عارف بزر گ در ادامه خواهد آمد.

ولادت
عارف سالك، عالم ربّاني، حكيم فرزانه، مجتهد عادل، فقيه نامدار، حضرت آيت الله شيخ محمّد بهاري در خانواده‌اي اصيل و مذهبي چشم به جهان گشود. او فرزند ميرزا محمّد بهاري، از ستارگان تابناك آسمان علم و عرفان است. بهاري در سال 1265 هـ . ق. در شهر بهار از توابع همدان متولد شد.[1]
حاج ميرزا محمّد بهاري كه مردي وارسته بود، داراي 3 پسر به نام‌هاي: صادق، فرّخ و محمّد و يك دختر به نام خانم بود. همسر وي، زني با ايمان بود. حاج ميرزا محمد كاسب بود و وضعيت مالي نسبتاً خوبي داشت. از قراين و شواهد پيداست كه او از راه خريد و فروش و كشاورزي، امرار معاش مي‌كرد.

آغاز تحصيلات
شيخ محمد بهاري همراه حاج شيخ محمد باقربهاري به مكتب خانه ملاّ عبّاس علي در بهار رفته و خواندن و نوشتن را آموخت و قرائت قرآن و احكام شرعي را فراگرفت.
او علاقه زيادي به آموختن علم داشت. وي در نوجواني دروس حوزوي را نزد ملّاجعفر بهاري فرا گرفت.

ملّا جعفر دانشمندي وارسته بود كه براي تأمين مخارج زندگي خويش، از وجوهات شرعيه استفاده نمي‌كرد. او از راه كشاورزي، امرار معاش مي‌كرد. اين مرد الهي گذشته از اين كه از مدارج علمي بالايي برخوردار بود زاهدي با تقوا نيز بود. ضمير پاك، قلب مطمئن و آرامش خاطر از ويژگي‌هاي اخلاقي وي بود. گويا شكل گيري پايه‌هاي اوليه علمي ـ عرفاني شيخ محمد بهاري و آيت الله حاج شيخ محمد باقر بهاري در كلاس درس ملّاجعفر بوده است.

عزيمت به بروجرد
شيخ محمد بهاري پس از اتمام تحصيلات مقدماتي در همدان، براي ادامه تحصيل به بروجرد عزيمت مي‌كند و در درس آيت الله حاج ميرزا محمود بروجردي، پدر آيت الله العظمي آقا حسين بروجردي (ره) شركت مي‌كند . او پس از اخذ درجه اجتهاد در 32 سالگي، به زادگاه خود برمي‌گردد. وي مدت كوتاهي در بهار به ارشاد مردم مي‌پردازد و دوران جواني، همراه پدر به زيارت اماكن مقدس در عراق مي‌رود.

هجرت به نجف اشرف
شيخ محمّد بهاري در سال 1297 هـ . ق، براي ادامه تحصيلات وارد حوزه علميّه نجف اشرف مي‌گردد. وي در نجف از ملازمان درس آخوند ملا حسينقلي همداني و از شاگردان ممتاز او بود. آخوند همداني درباره‌اش فرمود: «حاج شيخ محمد بهاري، حكيم اصحاب من است.»
بهاري در درس عارف كامل و استاد بي‌نظير عرفان، آخوند ملا حسينقلي شوندي درجزيني همداني (متوفا: 1311 هـ . ق.) شركت مي‌كنند و تا زمان وفات آن مرد بزرگ از محضر پرفيضش بهره‌مند مي‌شود.

حاج شيخ محمّد بهاري در نجف دچار بيماري مزمن مي‌شود. پزشكان راه علاج او را تغيير آب و هوا مي‌دانند. وي به سفارش پزشكان، به ايران بر مي‌گردد و مدتي در مشهد ماندگار مي‌شود. بارديگر تصميم به سفر به نجف مي‌گيرد امّا بدترشدن وضعيت جسماني‌اش سبب بازگشت او به بهار مي‌شود و تا پايان عمر در اين شهر اقامت مي‌گزيند.

اساتيد
بهاري دروس مقدماتي را در زادگاهش، زير نظر پدرش، نزد ملا عباسعلي بهاري و ملا جعفر به پايان رسانيد. آنگاه براي بهاري دروس مقدماتي را در زادگاهش، زير نظر پدرش، نزد ملا عباسعلي بهاري و ملا جعفر به پايان رسانيد. آنگاه براي ادامه تحصيلات به همدان رفت و در درس استاد اسماعيل همداني و ميرزا محمود طباطبايي شركت كرد. سپس به بروجرد رفت و دروس فقه و اصول را نزد مرحوم حاج ميرزا محمود بروجردي فرا گرفت و از وي اجازه اجتهاد گرفت. بهاري در سال 1297 هـ . ق. به نجف اشرف رفت و از آموخته‌هاي ملا حسينقلي شوندي بهره‌مند شد.

بهاري در عرفان و قرآن، ‌از محضر آيت الله العظمي آخوند ملا حسينقلي شوندي همداني بهره‌ها برد. شاگردان مكتب تربيتي آخوند را بيش از 300 نفر ذكر كرده‌اند.
سيد احمد كربلايي، سيد ابوالقاسم اصفهاني، شيخ محمد بهاري همداني، دولت آبادي، شيخ باقر آقا موسي، ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، سيد محمد سعيد حبوبي، شيخ آقا رضا تبريزي، شيخ علي (فرزند آخوند)، شيخ علي قمي، شيخ مولي شراره، از شاگردان مشهور آن عارف وارسته هستند. شيخ محمد بهاري از برجسته‌ترين شاگردان آخوند ملا حسينقلي همداني بودند. به تعبير شيخ آقا بزرگ تهراني، هو اجلهم اعظمهم.[2] او شاگرد آخوند بود.

آيت الله سيد محمد حسين طهراني، او و سيد احمد كربلايي را ممتازترين شاگردان آخوند همداني دانست و درباره سيد احمد كربلايي فرمود: «از اعاظم فقهاء شيعه اماميه و از اساتيد حكمت و عرفان الهي بوده است.» امّا در حكمت و عرفان او همين بس كه پس از رحلت مرحوم عارف بي‌بديل و حكيم و مربي و مدرس و فقيه بي‌نظير حضرت آيت الله آخوند ملا حسينقلي همداني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در نجف اشرف، با عديل و همرديف خود، مرحوم شيخ محمد بهاري در ميان سيصد تن از شاگردان آن مرحوم، سرآمد و شاخص بود.

پس از مهاجرت بهاري به همدان، سيد احمد كربلايي، يگانه عالم اخلاق و مربي نفوس در طي طريق الهي و سير در معارج و مدارج كمال نفس انساني و ايصال به كعبه مقصود و حرم معبود بود.[3]

شيخ محمد بهاري و حاج سيد احمد كربلايي از تربيت شدگان مكتب عرفان آخوند ملاحسينقلي همداني و از شاگردان توانمند او بودند. آخوند ملاحسينقلي همداني عرفان را از آيت الله آقا سيد علي شوشتري آموخته بودند و سيد علي شوشتري نيز از مرد «جولا».

حاج سيد محمد حسين طباطبايي قاضي مي‌نويسد:
من از پدرم پرسيدم: «شما عرفان را از كه اخذ كرده‌ايد؟ فرمودند: از مرحوم سيد احمد كربلايي طهراني. عرض كردم: او از چه كسي؟ فرمودند: از آقا سيد علي شوشتري. عرض كردم: او از چه كسي؟ فرمودند: از «جولا» عرض كردم:‌ او از چه كسي فرا گرفته؟ ايشان با تغير فرمودند: من چه دانم! تو مي‌خواهي سلسله درست بكني.»[4]

اخلاق و كرامات شيخ محمد بهاري
اسرار الهي در دل تابناك بهاري موج مي‌زد. آن بزرگوار از حيث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعيي بليغ مي‌نمود.

بهاري در اخلاق، ‌حسن رفتار، حلم، بردباري و خوش‌خلقي از بين شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شيوه تربيتي استادش را ادامه داد. بسياري از عالمان و تاجران ايراني، عرب و هندي شيوه سلوك و خودسازي را از او طلب مي‌كردند وي نيز با كمال گشاده‌رويي و مهر و محبت، شفاهي يا كتبي آنان را هدايت و ارشاد مي‌نمود و بدين ترتيب مكتب آخوند را استمرار و تداوم مي‌بخشيد.

ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي كه از بزرگان اهل معرفت زمان خويش بود، درباره استاد خويش، آخوند همداني مي‌نويسد:

در يك برخورد اعجاب انگيز، مرحوم آخوند يك فرد منحرف را دگرگون مي‌ساخت. گويند: آقايي آمد نزد مرحوم آخوند و ايشان او را توبه دادند. در عرض 48 ساعت بعد، وقتي كه آن مرد آمد به گونه‌اي متحوّل شده بود كه باورمان نمي‌شد كه اين همان آدم چند ساعت پيش باشد.[5]

آيت الله شيخ محمد بهاري همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شيفته خود مي‌ساخت. او روزي در نجف اشرف، با جمعي از طلاب در محوطه حيات مدرسه ايستاده بود. رهگذري جسارتي به طلاب مي‌نمايد. طلبه‌ها درصدد پاسخ به توهين او بر مي‌آيند، امّا بهاري مي‌گويد: او را به من واگذاريد. بهاري به رهگذر مي‌گويد: آيا نخواهي مُرد؟ آيا وقت آن نرسيده است كه از خواب غفلت بيدار شوي؟ آن مرد نگاهي به پشت خود مي‌كند و خطاب به بهاري مي‌گويد: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسيده است! او در حضور بهاري توبه مي‌كند و تحول و انقلابي دروني در او پيدا مي‌شود و از زهّاد وعبّاد و از اوتاد زمان خود مي‌شود.

شاگردان
شاگردان شيخ محمد بهاري در حوزه علميه نجف، ضمن تحصيل علوم ديني، به تدريس نيز مشغول بودند.
عارف فرزانه، شيخ لطيف بهاري (فرزند ملا درويش) از شاگردان او بود. شيخ لطيف از عارفان و عالمان ربّاني زمان خود به شمار مي‌رفت. بهاري در ملاقات با اهالي شهر بهار، از معنويت، زهد و عرفان وي بسيار تعريف كرد.

مرحوم شيخ محمد بهاري شاگردان بسياري داشت نامه‌هاي وي كه در كتاب تذكره‌المتقين گرد آمده است، خود حكايت از اين مدعاست.

آثار
آثار علمي آيت الله شيخ محمد بهاري منحصر به مكاتباتي است كه براي شاگردان خود نگاشته است. تعدادي از اين مكاتبات ارزشمند در كتاب تذكره المتقين به گرد آمده است. مي‌نويسد:
«اين بنده از حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي (مدظل العالي) شنيدم كه فرمودند مرحوم شيخ محمد بهاري افزون بر كتاب تذكره‌المتقين، نوشته يا نوشته‌هاي ديگري نيز داشته است.»[6]
شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب ارزشمند الذريعه الي تصانيف الشيعه، از كتاب «منشآت» بهاري ياد مي‌كند و مي‌نويسد: منشآت بهاري الهمداني النجفي الحاج شيخ محمد بهاري به طبع تهران.[7]

كتاب ديگري به نام «كتاب القضاء» را نيز به شيخ محمد بهاري نسبت مي‌دهند. بهاري از نظر علمي به درجات عالي و اجتهاد رسيده بود و شاگردان بسياري نيز تربيت كرده بود. اگر آثارمكتوب و قلمي كمتر از ايشان به يادگار مانده است، نشان از توجه وي به تربيت شاگردان و رجال ديني و اهتمام خاص در سير و سلوك وي است، به گونه‌اي كه كتاب تذكره المتقين، دستور العمل و نسخه عرفاني و تهذيب نفس براي شاگردان است.

مسلك عرفاني
اهل سير و سلوك و عرفان در سير تكاملي و تهذيب و تزكيه روح كه زمينه شهود را فراهم مي‌كند، شيوه‌ها و روش‌هاي متفاوتي داشتند كه به برخي از روش‌ها اشاره مي‌شود.

1. سكوت
عارفان عده‌اي از براي تصفيه و تزكيه نفس، سكوت را اختيار كرده‌اند كم گويي و گزيده گويي را از راه‌هاي رياضت مشروع و نيل به مطلوب شمرده‌اند.
كم گوي و گزيده گوي چون دُر تا زاندَك تو جهان شود پُر

2. گرسنگي
از ديگر شيوه‌هاي زمينه ساز براي رسيدن به مقام شهود كه در مكتب عرفان هم به آن اشاره شده است، گرسنگي است.
درباره حضرت مسيح آمده است: «كان ادامه الجوع»؛ همواره خودش او تحمل گرسنگي بود.

3. كم خوابي
كم خوابي از ديگر راه‌هاي پسنديده عارفان است. آيات قرآن نيز به فضيلت آن اشاره كرده است.[1]

4. تنهايي
تنهايي اين فرصت را به انسان عارف مي‌بخشد كه فارغ از هر پديده مادي به اعمال دروني و نفساني خويش بپردازد. اشتغال طولاني همانا نفس را به دنياي مادي فرا مي‌خواند و اجازه به خود انديشيدن را از انسان مي‌گيرد.

5. اخلاص -
از جمله راه‌هاي سير و سلوك، تزكيه‏‎ نفس و اخلاص ورزيدن است. اگر اخلاص راه جداگانه‌اي هم تلقي نشود، حداقل از آداب و شرايط مهم تزكيه نفس و خودسازي است.

6. خوف و رجاء
بزرگترين عامل ترقي و تكامل بشر، به ويژه عارفان و سالكان همين بيم و اميد است. از مظاهر ادب در پيشگاه خداوند، بيم از عذاب و اميد به رحمت الهي است. خوف و رجاء هميشه به يك اندازه نزد عارفان مطرح نبوده و برخي بعد قوي‌تر و در برخي ديگر بعد رجاء غلبه داشته است و دسته سومي هم وجود داشته‌اند كه به هر دو، نگاهي متعال و عاقلانه داشته‌اند.

يك نيمه رخت و لست منك ببعيد يك نيمه دگر انّ عذابي لشديد

بنا بر آثار به جا مانده از بهاري وي خبر دسته دوم مي‌باشد؛ يعني او بعد رجاء را بر بيم او غلبه مي‌داد. در اين زمينه، علامه آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني مي‌نويسد:
در حقيقت بازگشت ادب به سوي اتخاذ طريق معتدل بين خوف و رجاء است و لازمه عدم رعايت ادب كثرت انبساط است كه چون از حد درگذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي ـ رضوان الله تعالي عليه ـ مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ايشان. و هم چنين مرحوم حاج شيخ محمد بهاري (ره) اين طور بود. در مقابل حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي ـ رضوان الله تعالي عليه ـ مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و اين معني از گوشه و كنار سخنانشان مشهود و پيداست. هركسي كه اميدواري و انسباط او بيشتر باشد، او را «خراباتي» و هر كه خوف او افزون باشد، او را «مناجاتي» نامند؛ ولي كمال در رعايت اعتدال است. از حائز بودن كمال انبساط در عين حال كمال خوف و اين معني فقط در گفتار و كردار و قول و فعل ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ موجود است.[2]

بهاري در اين مشرب عرفاني از استاد خود، آخوند همداني پيروي كرده است.

وفات
آيت الله شيخ محمد بهاري در نجف مريض شد و به سفارش پزشكان، به ايران بر مي‌گردد. عازم مشهد مي‌شود. او مدتي بعد، قصد بازگشت به نجف اشرف مي‌كند كه شدت يافتن بيماري، او را از اين تصميم منصرف مي‌سازد و او ناچار به زادگاهش، بهار برمي‌گردد و در نهم ماه مبارك رمضان 1325 هـ . ق. روحش به رضوان الهي پر مي‌كشد و پيكر پاكش در شهر بهار به خاك سپرده مي‌شود.
علامه شيخ آقا بزرگ تهراني، تاريخ وفات شيخ محمد بهاري را نهم ماه مبارك رمضان سال 1325 هـ . ق. داند و مي‌فرمايد: در تاريخ وفات مرحوم بهاري، اين گونه وارد شده است: «آه خزان شد گل و بهار محمد».[3]

مرقد منور آن مرحوم هم اكنون در ميان بيش از 160 تن از شهيدان سرافراز و گلگون كفن انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي عراق عليه ايران، در باغ بهشت شهداي بهار، زيارتگاه مردم است. يكي از بزرگان نقل كرده‌اند: اطرافيان بهاري در زمان حياتش، به ايشان پيشنهاد مي‌كنند بعد از رحلتش، جنازه‌اش را به نجف منتقل كنند و در آن جا به خاك بسپارند. ايشان با قاطعيت مي‌گويد: مرا در گورستان شهر بهار دفن كنيد. چون مي‌خواهم كنار شهيدان باشم.
آرامگاه وي زيارتگاه مردم از شهرهاي مختلف كشور است. گاه اشخاص گرفتار و حاجتمند براي رفع گرفتاري و برآورده شدن حاجات خويش، به آستان مبارك و شفابخش آن ابرمرد زهد و تقوا، روي اميد مي‌آورند. كرامات فراواني نيز در اين زمينه از ايشان نقل و مشاهده شده است!
اسدالله حيدري

---------------------------------

پي‌نوشت‌ها:

[1] . سوره ذاريات، آيات 16 ـ 18 و سوره سجده، آيات 10 ـ 11.
[2] . رساله لب اللباب، ص 117 و 118.
[3] . الذريعه، ج 4، ص 46.

[1] . تذكره المتقين، ص 23 و حكيم اصحاب، 43.
[2] . نقباء البشر، ص 677.
[3] . توحيد علمي و عيني در مكاتب حكمي و عرفاني، ص 17 و 18.
[4] . الله شناسي، ج 1، ص 191.
[5] . فلسفه‌ اخلاقي، ص 12 ـ 19.
[6] . سيستم كيفري اسلام و پاسخ به شبهات، ص 27.
[7] . الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 23، ص 25.

**** **** ****

وصيتنامه شيخ محمد بهاري همداني به شاگرد خود

آنچه براي جناب آقا شيخ احمد لازم است ، اين است كه تامل درستي نمايد، ببيند بنده است يا آزاده ، اگر ديد آزاد است ، خودش مي داند - كه هر كاري بخواهد بكند - و اگر دانست بنده است و مولا دارد، سر خود نيست هر كاري بكند ولو دستي حركت دهد تاز وي جهت آن سوال خواهد شد، جواب درستي بايد بگويد، پس بنابر اين بايد سعيش در تحصيل رضاي مولايش باشد، اگر چه ديگران راضي بر آن كار نباشند ابدا و و تحصيل رضاي مولاي حقيقي جل شانه نيست مگر در تحصيل تقوا.

غرض اصلي از خلقت حاصل نخواهد شد، به جز اينكه معرفت و محبت ميان عبد و مولا باشد، و تحصيل تقوا محتاج به چند چيز است كه چاره ندارد از آنها، يكي، پرهيز از معاصي است، بايد معاصي را تفصيلا ياد بگيرد، هر يك را در مقام خود ترك نمايد، كه از جمله معاصي است، ترك واجبات. پس بايد واجبات خود را هم به مقدار وسع و ابتلا به آنها ياد گرفته، عمل نمايد، و اين واضح است كه با معصيت كاري اسباب محبت و معرفت نخواهد شد - اگر اسباب عداوت نباشد- اگر شيخ احمد بگويد: من نمي‌توانم ترك معصيت بالمره (:: يكباره) بكنم، لابد واقع مي‌شوم، جواب اين است كه: بعد المعصيه مي‌تواني كه توبه كني. كسي كه توبه كرد از گناه، مثل كسي است كه نكرده، پس مايوس از اين در خانه نبايد شد، اگر چه هفتاد پيغمبر را سر بريده باشد، باز توبه اش ممكن است قبول باشد. مولاي او قادر است كه خصماي (:: دشمنان) او را راضي كند از معدن جود خودش جلت قدرته.

دوم اينكه: مهما امكن پرهيز از مكروهات هم داشته باشد، به مستحبات بپردازد. حتي المقدور چيز مكروه به نظرش حقير نيايد، بگويد: كل مكروه جائز. بسا مي شود يك ترك مكروهي پيش مولا از همه چيز مقربتر واقع خواهد بود، يا اتيان مستحب كوچكي ، و اين به تامل در عرفيات ظاهر خواهد شد.

سوم: ترك مباحات است در غير مقدار لزوم و ضرورت، اگر چه شارع مقدس ‍ خيلي چيزها را مباح كرده براي اغنيا، اما چون در باطن ميل ندارد بنده او مشغول به غير او باشد از امورات دنيويه ، و لذا خوب است بنده به نظرا به ميل مولا اين مزخرفات را تماما يا بعضها (:: بعضي را) ترك نمايد - اگر چه حرام نباشد ارتكاب به آنها - اقتداء بالنبيين عليه السلام و تاسيا بالائمه الطيبين الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين.

چهارم: ترك كند ما سوي الله را، كه در دل خود غير او را راه ندهد، چطور گفته خواجه:

نيست در لوح دلم جز الف قامت يار
چكنم حرف دگر ياد ندادم استادم

اگر جناب شيخ احمد بگويد: با اين ابتلا به معاش و زن و بچه و رفيق و دوست چطور مي شود آدم ترك ماسوي الله بكند و در قلبش غير ياد او چيزي نباشد، اين فرض به حسب متعارف بعيد است و شدني نيست ، مي گوييم: آن مقداري كه تو بايد ترك كني ، آن هر كسي است كه تو را از ياد او جل شانه نگاه دارد، با آن شخص بايد به مقدار واجب و ضرورت بيشتر محشور نباشي ، و اما هر كس كه خدا را به ياد تو بياندازد، ترك مجالست او صحيح نيست.

حضرت عبسي علي نبيناو آله و عليه السلام فرمودند: معاشرت كنيد كبا كساني كه رويت آنها خدا را به ياد شما مي اندازدالحاصل طالب خدا اگر صادق باشد، انس خود را يواش يواش از همه چيز ببرد، و همواره در ياد او باشد مگر اشخاصي را كه در اين جهت مطلوب به كارش بيايد و آن هم به مقدار لازمه آن كار، پس با آنها بودن منافاتي با ياد خدا بودن ندارد، و محبت اين اشخاص هم از فروع محبت الهي است - جل شانه - منافات با محبت الهي ندارد.

اگر شيخ احمد بگويد: اينها حق است ، وليكن من با اين حال نمي توانم به جا بياورم ، زيرا كه شياطين انس و جن به دور ما احاطه كرده ، متصل وسوسه مي كنند، هميشه مانعند و ما هم كناره بالمره نمي توانيم بكشيم ، امر معاش ‍ اختلال پيدا مي كند، از عهد خودمان هم بر نمي آييم تا كار به كار كسي نداشته ، مشغول خودمان باشيم ، ما كجا، اين حرفها كجا! جواب مي گوييم: اگر امورات، آني (:: يكباره) باشد همين طور است كه مي گويي، از اين هم بزرگتر مثل كوه بدوا (:: در آغاز) به نظر آدم مي آيد كوچك نيست ، ليكن اشكال در اين است كه تكليف شاق نكرده اند، امورات تدريجي است ، پس ‍ همين قدر كه تدريجي شد، ديگر كار درست مي شود، مردم بتدريج باز و شاهين و ساير مرغهاي صيدي را رام كرده ، به دست گرفته‌اند.

پس كلام اينكه: در هر مرتبه كه هستي آن نيم رمق كه داري ، آن قدر را كه به سهولت مي تواني به عمل آوري ، اگر در آن مسامحه نكردي ، آن را به جا آوردي ، يك چنين هم بر قوت تو مي افزايد، بلكه زياده ، زيرا كه فرمود: تو يك وجب بيا، من يك زراع و اگر نه ، مسامحه كردي ، آن مقدار قو،هم در معرض زوال است ، مثلا شب را تا صبح خوابيدي ، بناي بيداري داشتي ، نشد، حالا كه اول صبح است ، تا ملتفت شدي ، پاشو، بين الطلوعين را بيدار بودن اين خودش هم فيض عليحده و توفيقي است از جانب حضرت اله جل جلاله ، اين را به مسامحه بر خودت تقويت مكن ، به شيطان گوش مده كه مي گويد: حالا به وقت نماز صبح زياد است ، قدري بخواب ، غرض او معلوم است.

و همچنين در مجلسي نشستي ، خيلي لغو و بيهوده گفتي ، دلت سياه شد، اما مي تواني نيم ساعت زودتر پاشوي ، به تدبير و حيل (:: چاره انديشي) ، پس اين نيم ساعت را از دست مده ، پاشو برو، و مگو چه فايده اي دارد، من از صبح به خرابي مشغولم ، باز مي‌توان به اين جزيي خيلي از كارها (را) پيش ببري آن شاء الله تعالي.

پس بر شيخ احمد لازم آمد، عمل كردن (به) اين ترتيب كه مي نويسم:
اولا هر كاري دارد بايد اوقات خود را ضايع نكني (تا) بعضي از وقت او مهمل در برود، بايد براي هر چيزي وقتي قرار دهد، اوقات او (بايد) منقسم گردد، وقتي را بايد وقت عبادت قرار دهد، هيچ كاري در آن وقت غير از عبادت نكند، وقتي را وقت كسب و تحصيل معاش خود قرار دهد، و وقتي را رسيدگي به امور اهل و عيال خود، و وقتي را براي خود و خواب خود قرارداد، ترتيب اينها را به هم نزند، تا همه اوقات او ضايع گردد، مهما امكن اول شب را وقت خواب قرار دهد، بيخود ننشيند، آخر شب از او فوت شود، و متذكرا (:: در حال گفتن ذكر) او را خواب ببرد، با طهارت بخوابد، ادعيه ماثوره را بخواند، خصوص تسبيح حضرت صديقه طاره عليه السلام را، و در سيري شكم هيچ وقت خود را جنب نكند، و پيش از صبح بيدار شود، تا بيدار شد سجده شكري به جا آورد، اگر خودش هم بيدار نمي شود اسباب بيداري فراهم بياورد. بعد از بيدار شدن به اطراف آسمان نگاه كرده ، به تامل چند آيه مباركه كه اول آنها آن في خلق السموات و الارض ‍ است ، تا انك لا تخلف الميعاد (را) بخواند، بعد تطهير كرده ، وضو گرفته ، مسواك نموده و عطري استعمال كرده ، سر سجاده خود بنشيند، دعاي الهي غارت نجوم سمائك را بخواند. پس ‍ شروع به نماز نمايد به آن ترتيب كه فقها رضوان الله عليهم نوشته اند. مثل شيخ بهاءالدين عليه الرحمه در مفتاح الفلاح، و ديگران در مصابيح و غيرها نوشته اند، به مقدار وقتش ملاحظه عمل و تفصيل و اختصار آن را بنمايد.

الحاصل تا اول آفتاب وقت عبادت قرار دهد، هيچ شغلي به جاي نياورد غير از عبادت ، كارهاي ديگر را به آن وقت نياندازد همه را در اذكار و اوراد مشروعه مشغول باشد، اگر هنوز اهل فكر نشده باشد، و اما اگر مرورش به ساحت فكر افتاده ، هر رشته فكري كه در دست داشته ، در خلال اين اوقات اعمال نمايد، اگر ديد به سهولت فكر جاري است ، پي فكر برود - عوض ‍ آوراد و تعقيبات - و اگر ديد فكر جامد است ، آن را ول كرده ، پي ذكر برود. و ملاحظه نمايد هر عملي را كه بيشتر در وي تاثير دارد، آن را بر همه اوراد مقدم دارد، چه قرائت قرآن، چه مناجات، چه دعا، چه ذكر، چه نماز، چه سجده

باري بعد از آن ، ترتيبات امور خانه را دستور داده ، به مقدار ضرورت با اهل خانه محشور شده ، به بازار برود و هر كس را كه ديد، غير از اسلام چيزي نگويد. مشغول ذكر خودش باشد تا وارد بازار شود، ذكر مخصوصي در ورود به بازار وارد شده ، آن را بخواند، بساط خود را پهن نمايد، متذكرا (:: در حالي كه ذكر مي گويد) به كار خود مشغول باشد، ذكر كردن در بازار ثواب خيلي دارد. شخص ذاكر در بازار به منزله چراغي است در خانه ظلماني ، خود را بي خود در امور دنيويه مردم داخل نكند، مردم را دور خود جمع نكند، حتي موعظه هم نكند. بلي اگر منكري ديد از كسي ، به طريق خوش ‍ اگر بتواند آن را رفع نمايد، و اما اگر ديد تاثير نخواهد كرد، يا گفتي بدتر مي كنند، نبايد دست بزند، كار نداشته باشد. و اوقات مخصوصه نمازها را مراعات نمايد، و مهماامكن (:: تا اندازه اي كه ممكن است) غالبا با طهارت باشد، بعد از نماز صبح صد مرتبه استغفار صد مرتبه كلمه توحيد و يازده مرتبه سوره توحيد و صد مرتبه اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم را ترك نكند، و استغفارات خاصه بعد از نماز عصر را بخواند با ده مرتبه سوره قدر، و مهماامكن روزه را ترك نكند، خصوص سه روز از هر ماه را كه پنجشنبه اول و آخر و چهارشنبه وسط هر ماه است ، اگر مزاج او مساعد باشد، و الا مراعات مزاج اوليا است. زيرا كه بدن مركوب انسان است ، اگر صدمه اي خورد از پا مي افتد، لذا نبايد خيلي هم به هواي آن بچرخد تا اينكه ياغي شود كه او را ديگر اطاعت نكند.

خير الامور اوسطها در همه چيز جاري است، افراط و تفريط، هيچ كدام صحيح نيست، اين است كه فرموده‌اند: عليكم بالحسنه بين السيئتين. (:: بر شما باد به انجام حسنه و نيكوكاري بين دو بدي) و در هروقت از شب كه بتواند خوب است كه يك سجده طولاني هم به جا بياورد، به قدري كه بدن خسته شود و ذكر مبارك آن را هم سبحان ربي الاعلي و بحمده قرار دهد، و مهما امكن هر چه مي خواند بايد با قلب حاضر باشد، حواسش جاي ديگر نباشد و مداومت هم بكند - (تا) عمل ، ملكه و عادت او شود، تا اينكه ترك نگردد.

فعلا محل بيش از اين گنجايش ندارد، اين چون كلمه علي سبيل الاختصار قلمي گرديد و اگر مطلبي ديگر هم لازم شد، شايد بعد نوشته شود آن شاء الله تعالي.

حرره محمد البهاري الهمداني
 يکشنبه 26 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن