تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805528343
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: پيام معنوي ابن سينا refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
پيام معنوي ابن سينا
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: پيام معنوي ابن سينا
عرفان- سجاد نوروزي:
هانريكربن، متفكر پرآوازهاي كه طي دهههاي 40و50 در جمع متفكران و عالمان سنتگراي ايراني چونان ستارهاي درخشان بود، نامي به يادماندني است.
خدمات پژوهشي و آثار علمي به يادگارمانده از اين شاگرد هيدگر، بريه، ماسينيون و ژيلسون و همنشين علامه طباطبايي، علامه آشتياني و دكتر نصر بر اصحاب معرفت پوشيده نيست.
سالجاري اما دكتر انشاءالله رحمتي كتابي ديگر از اين متفكر را ترجمه و روانه بازار كرد. كتاب «ابنسينا و تمثيل عرفاني» به همراه كتاب ديگري از كربن (تخيل خلاق در عرفان ابنعربي) كه آن هم دكتر رحمتي چند سال پيش ترجمه كرده بود از جمله تكنگاريهاي كربن است كه در جستوجوي معنويت اصيل ايراني-اسلامي به آن پرداخته.
آنگونه كه در مقدمه تحقيقي اين كتاب آمده است هانري كربن در ابنسينا و تمثيل عرفاني، 3هدف مشخص را در طول هم دنبال ميكند؛ اول آنكه بر آن است تا نشان دهد برخلاف تصور رايج، ابنسينا يك فيلسوف مشائي نيست؛ دوم اينكه در اين تحقيق افق تازهاي براي پژوهش درباره ابنسينا نشان دهد و به عبارت روشنتر ميكوشد تا معلوم سازد كه فلسفه ابنسينا براي انسان معاصر بهويژه غربيان، فلسفهاي كارآمد، راهگشا و امروزين است. دكتر رحمتي، هدف سوم كربن را اينگونه بيان ميكند كه حكمت شرقي ابنسينا ميتواند در برنامه فكري و معنوي مخصوص خود كربن نقشي مهم ايفاكند.
دوشنبه گذشته از سري جلسات سراي اهل قلم كتاب «ابنسينا و تمثيل عرفاني» با حضور دكتر رحمتي(مترجم كتاب)، استاد كامران فاني و استاد علي معلم دامغاني به نقد و بررسي گذاشته شد. كوتاهشدهاي از آنچه در اين نشست با حاضران در ميان گذاشته شد، از نظرتان ميگذرد.
استادكامران فاني كه در حقيقت ترجمه اين كتاب با پيشنهاد ايشان بوده، در ابتداي سخنانش گفت: كربن بيش از نيمي از عمرش را در ايران گذراند و صدها مقاله و كتاب درباره انديشه ايراني- اسلامي نوشت اما تا قبل از انقلاب تنها يك مقاله و يك كتاب از او به فارسي برگردانده شد.اما بعد از انقلاب و مرگ او خوششانسي به او روي آورد و 2 مورد از بهترين كارهايش به فارسي برگردانده شد و كربنشناسي در ايران وارد مرحله جديدي شد.
عضو شورايعالي دايرهالمعارف اسلامي اضافه كرد: كربن محقق، مصحح و مترجم خوبي است و علاوه بر داشتن اين3خصلت، متفكر توانايي هم هست. او در كنار كار تحقيقاتياش بسيار تفكر ميكند؛ موضوعي كه در كار بسياري از افراد اهل تحقيق كمتر ديده ميشود.
درست است كه او ترجمههاي خوبي به فرانسه دارد، براي اولين بار سهروردي و ملاصدرا را به جهان غرب معرفيكرده است و كارهاي تحقيقاتي بيشماري انجام داده اما هدف اصلي او انجام كار تحقيقاتي صرف نبوده؛ هدف او كنجكاوي تاريخي نيزنبوده؛ براي او مسئله مهمتري در ميان بوده. البته دكتر رحمتي در مقدمه كتاب «ابنسينا و تمثيلات عرفاني» اهداف عمده كربن را مطرح كرده.
در مورد سومين هدف او كه كاملا شخصي بوده بايد بگويم كربن، فرانسوي و پروتستان بوده و همانطور كه آگاه هستيد فرق دو مذهب كاتوليك و پروتستان در اين است كه پروتستانها معتقد بودند براي ارتباط با ماورا و خداوند نيازي به واسطه و رابطههايي مثل كليسا و كشيش نيست اما كاتوليكها اينگونه نبودند و وجود واسطههايي چون كليسا و كشيش را لازم ميدانستند؛ از اينرو بود كه كربن نياز داشت راهحلي را بيابد كه آيا وجود واسطه و مراتب براي شناخت و ارتباط با خدا و روحالقدس در اين ميان تا چه حد لازم و ضروري است و آيا اصلا لازم است. تمام انديشه كربن اين بود كه با جستوجو در مشرقزمين- مخصوصا ايران- و مطالعه فلاسفه بزرگي چون سهروردي و... اين موضوع را بررسي كند كه آيا انسان ميتواند مستقيما با مبدأ ارتباط داشته باشد يا اين امر نيازمند مراتب است و بدون مقدمات، امكانپذير نيست. او از اين مراحل بهعنوان مراحل «فرشتهشناسي» نام ميبرد.
به اعتقاد اين مترجم دومين مسئلهاي كه دغدغه اساسي كربن بود مسئله معنويت و جهان بود. كربن ميدانست كه جهان غرب، معنويت را از دست داده است. او با وجود اينكه مؤمن و مذهبي بود عرفي ميانديشيد چون نميتوانست رابطهاي با عالم ماورا برقرار كند چرا كه براي اين شناخت احتياج به مراتب يا همان سيروسلوك داشت. پس مسئله شخصي او و مسئله جامعه غرب باعث شد تا او بهدنبال اين موضوع باشد.
مترجم كتاب «علم در تاريخ» در ادامه صحبتهايش به روند آشنايي كربن با فيلسوفان و دانشمندان ايراني اشاره كرد و گفت: كربن پس از جنگ جهاني دوم با سهروردي آشنا شد و به قدري شيفته او بود كه پس از پايان جنگ در سال 1324 به ايران آمد و ايران وطن دوم او شد. كربن از اين پس يكسره به كار تحقيقاتي پرداخت و در حوزه فلسفه ايراني مشغول به كار شد اما بايد اين توجه وجود داشته باشد كه هدف او صرفا كار تحقيقاتي نبود؛ همه كوشش او اين بود كه ببيند ما از گذشتگان چه درسهايي ميتوانيم بگيريم. آشنايياش با سهروردي موجب شد دريابد كه فلسفه و ديدگاه اشراقي، پاسخگوي سؤالات بشر است.
وي با اشاره به عالم ناسوتي و لاهوتي گفت: علماي قديم نيز معتقد بودند كه عالم به بخش لاهوتي و ناسوتي و جنبههاي معنوي و مادي قابل بخش است اما كربن با توجه به فلسفه اشراقي و نگاه شرقي معتقد بود كه مابين اين دو عالم معنا و ماده، واسطه و برزخي وجود دارد كه براي رفتن از عالم جسماني به عالم معنوي ميبايست از آن عبور كرد و اين عالمي است كه براي بشر قابل دسترسي است و در حقيقت اوج پرواز بشر در اين عالم صورت ميگيرد. كربن از اين عالم بهعنوان عالم مثال و خيال نام ميبرد.
كربن عالم مثال را عالمي انساني ميدانست و معتقد بود كه انسان هم عالم واقعي دارد و هم عالم خيالي؛ در عالم خيالي قطعا دست بشر بازتر است. انسانهايي هستند كه اين عالم را كشف و تجربه ميكنند و برخي از آنها نيز آن را توصيف ميكنند اما زبان توصيفشان نه زباني منطقي بلكه زباني تمثيلي و رمزي است؛ از اينرو بود كه كربن علاقه بسيار زيادي به كشف رموز اين زبان تمثيلي داشت. فاني در خاتمه صحبتهايش از كربن بهعنوان انديشمندي كه توانست موهبت روحي ايراني و پيام مشرقيان را براي جهانيان طرح كند نام برد و اضافه كرد: كربن در حقيقت بعد از اتمام تحقيقات و مطالعاتش روي آثار ابنسينا و ديگران نشان داد كه انديشهاي كه غرب از آن محروم است و بدون آن سير ميكند، چگونه در انديشه ايراني و شيعي قابل رهگيري و شناسايي است.
علي معلمدامغاني، شاعر و يكي از چهرههاي ماندگار در حوزه شعر و ادب فارسي ديگر سخنران اين نشست بود كه مباحثي را پيرامون شعر و حكمت در فلسفه و انديشه اسلامي با حاضرين در جلسه در ميان گذاشت.
استاد معلم ابتدا با طرح اين سؤال كه چه نسبتي ميان شعر و فلسفه وجود دارد به طرح موضوع پرداخت و گفت: ديرگاهي است كه به وسيله يونانيان اين موضوع طرح شده؛ از زماني كه در مدينه فاضله اجازه ورود به شعرا داده نشد. از سويي به روايت كساني كه تاريخ فلسفه نوشتهاند، شعرا شخصيتهايي بودهاند بهعنوان آغازگر انديشيدن براي آدمي. آنچه در يونان قديم كشف شد با هومر و نوع هومر نسبت حقيقي بسيار جدي دارد. اين نسبتها هرچند روشن نشد اما انكار هم نشد؛ اينكه خيال آزادتر است و پرواز خيال حداقل موجب همين اشراق، ميشود و با اشراق هم فرشته شناخته ميشود و هم ديو وهم اين خيمه نيلگون كه بالاي سر ماست.
شعرا هم مقبول هستند و هم مردود. آن وقتي كه فلسفه نضج ميگيرد شاعران موجوداتي ميشوند كه براي مدائن فاضله مفيد نيستند. شاعر از رجعت سرخ ستاره اضافه كرد: شعر بنيادش خيال آدمي است؛ ذاتش تخيل است و صفتش تخييل؛ يعني اين دو وقتي با هم باشند شعر متولد ميشود. و شعر وقتي متولد شد، سخن منصور حلاج تحقق پيدا ميكند كه «من تجاوزم من تجانس نيستم.» شعر از كسي اجازه نميگيرد؛ از گوشها و هوشها رخصت نميخواهد؛ شنيده ميشود، به دل مينشيند و تاثير ميكند و انسان را به هر طريقي كه بخواهد- منفي يا مثبت- هدايت ميكند. به اين ترتيب شعر با حكمت مشاء به واسطه ارسطو و نه افلاطون (چون او هم شاعر هست و فقط شهر اوست كه شاعر را برنميتابد) رابطه دارد. متأسفانه حكيمان و نيمهحكيمان ما به سلسله اهل ادب هيچ نوع توجهي ندارند؛ با اينكه گذشتگان اين سلسله براي تاكيد بيشتر، كنار نام بسياري از آنها «حكيم» را آوردهاند مثل حكيم فردوسي، حكيم نظامي؛ و حكمت اينها واگوكردن درسهاي مغرب زمين نبود.
دكتر انشاءالله رحمتي- مترجم كتاب- بهعنوان آخرين سخنران اين جلسه درباره زبان و دشواري عبارات كربن در آثارش گفت: برخي اين شائبه را دارند كه كربن در آثارش فضلفروشي كرده و كارهايي را كه ميتوانسته با زبان سادهتر بنويسد يا ترجمه كند با واژگان و اصطلاحاتي سخت و پيچيده به رشته تحرير درآورده است.
به عقيده من كربن اتفاقا از فضلفروشي بيزار است و چندان در تلاش براي معرفي خود نيست؛ بلكه اين ذات پيچيده و غموض معناست كه به اين دشوار نويسي دامن زده.انشاءالله رحمتي در ادامه با اشاره به نقطه عزيمت مبحث كربن درباره ابنسينا اظهار داشت: نكتهاي كه كربن بر آن تاكيد ميكند اين است كه مشخص ميكند كه ما در بررسيهاي سنت فلسفي از كجا شروع ميكنيم و نقطه عزيمت چيست.اما براي يك فيلسوف شرق يا مسلمان، اين امكان نيست؛ به اين معنا كه اگر فيلسوفان ما «صدرايي» يا «سينايي» هستند به نوعي فرزند زمانه خود نيستند و مهجور هستند. البته او درباره فرزند زمانه بودن هم مباحثي دارد و آن را كليشهاي ميداند.
رحمتي اضافه كرد: مسئله ديگر اين است كه فلسفه غرب به شكل سنت ادامه پيدا نكرده است اما فلسفه اسلامي به شكلي به سنت فلسفي بدل شده؛ به اين معنا كه مثلا در حوزههاي ما فلسفه به همان شكل تدريس ميشود كه در زمان ملاصدرا؛ يا لااقل تا زماني كه كربن اين كتاب را نوشته يعني 30 سال پيش.
اين مترجم تصريح كرد: كربن ميگويد مشرق زمين اين مزيت را دارد كه سنت خودش را بهصورت بكر حفظ كرده اما اگر كسي به آن سنت بپردازد مهجور است. در واقع عيب اين نوع سنت كه كربن در ما ديده اين است كه به روي تفسير جديد و خلاقيت جديد و تفكر نو بسته است و كاري كه ميخواهد در برابر اين جريان انجام دهد اين است كه ما از مزيتي كه يك سنت ناب و دستنخورده به نام فلسفه «سينايي» و« اشراقي» در اختيار داريم تفسير جديد داده و بابش را بر افكار جديد باز كنيم. كربن اولين كسي است كه به نوعي در اين كتاب ميخواهد با فلسفه اسلامي اين كار را بكند و وقتي راجع به ابنسينا مينويسد بحث تاريخ فلسفه نميكند و نميخواهد تحقيقي آكادميك ارائه دهد؛ او ميخواهد ابنسينا را به انسان امروزي براي حل مشكلاتش معرفي كند.
انشاءالله رحمتي در بخش ديگري از سخنانش ضمن اشاره به مسئله ديگري در مبحث مواجهه با فلسفه ابنسينا يا بهطور كلي فلسفه سنتي ايران اظهار داشت: اينگونه نيست كه با يك قياس دو طرفي مواجه باشيم؛ به اين معنا كه اين سنت يا گذشتهاي است كه بايد كنارش گذاشت يا گذشتهاي است كه بايد به هر قيمتي حفظش كرد. كربن تعبيري دارد كه بيشتر اگزيستانسيال است تا استدلالي. او ميگويد بحث مرگ يك «انديشه» يا «انديشمند» به اين معنا كه فلان انديشه يا فلان فيلسوف ديگر وقتش گذشته يا مرده، منسوخ شده است، چرا كه مرگ و زندگي كه وصف انديشه نيست؛ جاني كه ميخواهد آن انديشه را درك كند ميبايست حيات داشته باشد.
بنابراين ما وقتي به انديشه ابنسينا يا سهروردي نگاه ميكنيم بايد ببينيم كه اولا نفس يك متفكر امروزي اين حيات را دارد كه ابنسينا را درك كند و اگر هم اين حيات را دارد آنموقع ميتواند آن فيلسوف را درك كند.
رحمتي در ادامه اظهار داشت: اعتقاد كربن اين است كه من با چنين رويكردي به ابنسينا مينگرم و برداشتم اين است كه ابنسينا براي من حرف تازهاي دارد. كربن بهعنوان يك انسان امروزي كه تشنه معنويت است ميگويد: اگر ابنسينا براي من يك پيام معنوي دارد براي ديگران هم اين پيام را مكتوب ميكنم. و در اين كار هم بسيار حريص است.
شنبه 18 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]
-
گوناگون
پربازدیدترینها